(حضرت رقیه س)
آرام جان رقیه،روح و روان رقیه
تنها نه جان شیعه،جان جهان رقیه
رقیه جان رقیه۴
ای اسوه ی شهامت،نور دل امامت
هستی تو همچو زهرا،سر تا به پا کرامت
رقیه جان رقیه۴
ای لطف بی نهایت،امشب نما عنایت
کن یک نظر ز رحمت،رقیه بر گدایت
رقیه جان رقیه۴
سر تا به پا گناهم،تو داده ای پناهم
گرچه بدم ولیکن،محتاج یک نگاهم
رقیه جان رقیه۴
من گرچه بی بهایم،بر درگهت گدایم
شکر خدا رقیه،از تو بود ولایم
رقیه جان رقیه۴
گر بی بها و پستم،بر درگهت نشستم
ای منشاء سخاوت،امشب بگیر تو دستم
رقیه جان رقیه۴
در رنج و ابتلایم،امشب ببین نوایم
رقیه جان به یاد،دمشق و کربلایم
رقیه جان رقیه۴
در محفل عزایت،امشب در التهابم
حق علی اصغر،بی بی بده جوابم
رقیه جان رقیه۴
از کودکی در عالم،رنج و ستم کشیدی
در کربلا و کوفه،جز درد و غم ندیدی
رقیه جان رقیه۴
امشب فتاده ام من،یاد تو و خرابه
گریه ی عمه زینب،آن غربت شبانه
رقیه جان رقیه۴
تا در طبق بدیدی،شهید کربلا را
گرفتی تو در آغوش،سر ز تن جدا را
رقیه جان رقیه۴
با آن سر بریده،گفتی به اشک و ناله
شادم شدی تو بابا،مهمان این سه ساله
رقیه جان رقیه۴
دلم گرفته امشب،جانم رسیده بر لب
اما کشم خجالت،بابا ز عمه زینب
رقیه جان رقیه۴
جای کمک پدرجان،خوردم کتک پدرجان
دشمن به روی من زد،مهر فدک پدرجان
رقیه جان رقیه۴
ببین چو مادرت شد،روی رقیه نیلی
گشته رخم نوازش،با ضربه های سیلی
رقیه جان رقیه۴
وقتی مرا به سیلی،می زد عدو ز کینه
بابا فتاده بودم،یاد تو و مدینه
رقیه جان رقیه۴
ای مونس و حبیبم،شد ظلم و کین نصیبم
ببر مرا به همره،ای پدر غریبم
رقیه جان رقیه۴
ناگه همه بدیدند،بلبل ز ناله افتاد
کنار رأس بابا،طفل سه ساله افتاد
رقیه جان رقیه۴
آن بانوی حزینه،زینب زند به سینه
گرید کنار سجاد،بر نوگل مدینه
رقیه جان رقیه۴
غساله آمد از ره،از بهر غسل شبانه
دید آن بدن کبود است،از کعب و تازیانه
رقیه جان رقیه۴
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_رقیه_س
(حضرت رقیه س)
گل ولا رقیه،شمس هدی رقیه
هستی تو روز محشر،امید ما رقیه
رقیه جان رقیه۲
مایه ی افتخاری،بر شیعه اعتباری
باشد به قلب عالم،ولایت تو جاری
رقیه جان رقیه۲
صحن و سرات بهشتم،مهر تو در سرشتم
نام تو یا رقیه،بر قلب خود نوشتم
رقیه جان رقیه۲
مهر امام خود را،با نقد جان خریدی
فردا به نزد زهرا،رقیه روسپیدی
رقیه جان رقیه۲
بی بی چه ها کشیدی،زخم زبان شنیدی
در گوشه ی خرابه،رقیه آرمیدی
رقیه جان رقیه۲
امشب تمام دل ها،رفته سوی خرابه
از داغ تو رقیه،دل ها همه کبابه
رقیه جان رقیه۲
ای نور قلب و دیده،کس مثل تو ندیده
پیکر غرقه در خون،بر نی سر بریده
رقیه جان رقیه۲
تو گل بوستان،محمدی پدرجان
امشب تو در خرابه،خوش آمدی پدرجان
یا ابتا حسین جان۲
عدو پس از تو بابا،آتش به خیمه ها زد
رأس مقدس تو،بر روی نیزه ها زد
یا ابتا حسین جان۲
بابا به زخم عمه،دشمن تو نمک زد
کنار جسم پاکت،سکینه را کتک زد
یا ابتا حسین جان۲
ندیدی چه کشیدم،از داغ تو خمیدم
پس از تو از عدویت،زخم زبان شنیدم
یا ابتا حسین جان۲
بنگر به روی زردم،زین همه رنج و دردم
از ناقه تا فتادم،یاد مدینه کردم
یا ابتا حسین جان۲
از بس که زجر مرا زد،درد می کند سر من
کبوده ای پدرجان،تمام پیکر من
یا ابتا حسین جان۲
مظلوم مهربان ارث،از مادر تو بردم
بابا به کوفه و شام،من تازیانه خوردم
یا ابتا حسین جان۲
چون مرغ پر شکسته،بابا دلم شکسته
از زندگی پس از تو،رقیه گشته خسته
یا ابتا حسین جان۲
از داغ جانگدازت،بابا کشم ز دل آه
سیرم ز زندگانی،من را ببر به همراه
یا ابتا حسین جان۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_رقیه_س
(حضرت رقیه س)
آمدی بابا،کنج ویرانه
تو چنان شمعی،من چو پروانه
ای پدرجانم۴
سوزم از بهرت،با دو چشم تر
تازه مهمانم،آمدی با سر
ای پدرجانم۴
شد دل من خون،گریه ام افزون
تا تو را دیدم،با رخ گلگون
ای پدرجانم۴
بنگر بابا،قامتم خم شد
در فراق تو،صبر من کم شد
ای پدرجانم۴
آمدی بابا،بهر دیدارم
دشمن بی دین،داده آزارم
ای پدرجانم۴
هر کجا بابا،نام تو بردم
از عدوی تو،من کتک خوردم
ای پدرجانم۴
شکر لله تو،کرده ای یادم
تو نبودی از،ناقه افتادم
ای پدرجانم۴
در دل صحرا،دشمنت آمد
از ستم بابا،زجر مرا می زد
ای پدرجانم۴
زجر مرا بابا،تازیانه زد
گه به کعب نی،وحشیانه زد
ای پدرجانم۴
زد به من دشمن،ضربه ی سیلی
همچو زهرا شد،صورتم نیلی
ای پدرجانم۴
این مصیبت ها،زد شرر بر من
عمه ام زینب،شد سپر بر من
ای پدرجانم۴
بنگر تو بر،آه شبگیرم
دگر از دنیا،ای پدر سیرم
ای پدرجانم۴
دیگر از دنیا،خسته ام بابا
دل خود بر تو،بسته ام بابا
ای پدرجانم۴
باشد ای بابا،عمر من کوتاه
دختر خود را،ببرم همراه
ای پدرجانم۴
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_رقیه_س
(حضرت رقیه س)
خوش آمدی در کنج این خرابه
پدرجان پدرجان
دلم ز رؤیت سرت کبابه
پدرجان پدرجان
خوش آمدی تنگه دلم برایت
پدرجان پدرجان
به پای تو جانم کنم فدایت
پدرجان پدرجان
جانم فدای چهره ی غمینت
پدرجان پدرجان
از چه شکسته، ای پدر جبینت
پدرجان پدرجان
ای قاری خوش عطر و بوی قرآن
پدرجان پدرجان
کی زد به لب های تو چوب خزران
پدرجان پدرجان
قامت من از غم شده خمیده
پدرجان پدرجان
کی از ستم رگ های تو بریده
پدرجان پدرجان
ندیده ای بابا چه ها کشیدم
پدرجان پدرجان
از دشمنت زخم زبان شنیدم
پدرجان پدرجان
از ناقه تا روی زمین فتادم
پدرجان پدرجان
گفتم که یا زهرا برس به دادم
پدرجان پدرجان
آن لحظه ها با سوز و گریه هر دم
پدرجان پدرجان
یا ابتا یاد مدینه کردم
پدرجان پدرجان
زجر آمد و ظلم و ستم فزون کرد
پدرجان پدرجان
با زدن من دل عمه خون کرد
پدرجان پدرجان
بر صورتم چون فاطمه نشانه است
پدرجان پدرجان
بر پیکرم نشان تازیانه است
پدرجان پدرجان
من خسته ام دیگر ز زندگانی
پدرجان پدرجان
بهار من بی تو شده خزانی
پدرجان پدرجان
داغ تو ای پدر نموده پیرم
پدرجان پدرجان
دعا نما دیگر پدر بمیرم
پدرجان پدرجان
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_رقیه_س