🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
📚 #داستان٧۵١
#حمام_منجاب
به شخص ثروتمندی که در حال احتضار بود،
شهادتین تلقین کردند.
او در عوض گفتن تلقین، این شعر را می خواند:
یا رب قائله یوماً و قد تعبت - این الطریق الی حمام منجاب
علت خواندن این شعر به جای کلمه شهادت آن بود که روزی زن عفیفه و خوش صورتی از منزل خود خارج شد که به حمام منجاب برود.
او که راه حمام را پیدا نکرده و از راه رفتن خسته شده بود، این مرد را دید که بر آستانه دری نشسته، بنابراین از او پرسید که حمام منجاب کجاست.
مرد به منزل خود اشاره کرد و گفت:
حمام اینجاست.
آن زن به خیال حمام، داخل خانه آن مرد شد.
آن مرد به سرعت در را بر روی او بست و نسبت به زن، قصد سوء کرد.
آن زن بیچاره، دانست که گرفتار شده و چاره ای جز آنکه با فکر و تدبیر، خود را از چنگ او خلاص کند، ندارد.
زن به ناچار از خود تمایل نشان داد و گفت:
چون بدنم کثیف و بد بوست می خواستم به حمام بروم،
خوب است که مقداری عطر و بوی خوش برای من بگیری که من خود را برای تو خوش بو کنم و قدری هم غذا تهیه کنی که با هم بخوریم، زود هم برگرد که من مشتاق تو هستم.
آن مرد چون اشتیاق زن را به خود دید، مطمئن شد و برای گرفتن عطر و غذا از خانه بیرون رفت.
همین که آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت، زن نیز از منزل خارج شد و خود را خلاص کرد.
وقتی مرد برگشت، زن را ندید و جز حسرت چیزی عایدش نشد و در حال احتضار در فکر آن افتاد و قصه آن روز را به صورت شعر در عوض کلمه شهادت می خواند
از کتاب
#اخلاق_اسلامی،
ص 110
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat