📚 #داستان٨٧۶
#زندگی_به_سبک_شهـیدهمت
به او گفتم:
کار درستي نیست دائم زن و
بچه ات را از این طرف به آن طرف میکشى،
بیا #شهرضا یک خانه برایت بخرم ...🙂
گفت:
نه،
حرف این چیزها را نزن
دنیا هیچ #ارزشی ندارد،
شما هم غصه مرا نخور،
خانهی من عقب ماشینم است، باور نمیکنی بیا ببین...😕🙂
همراهش رفتم در عقب ماشین
را باز کرد؛
سه تا کاسه،
سه تا بشقاب،
یک سفره پلاستیکی دو تا قوطی شیر خشک بچه و
یک سری خورده ریز دیگر...😶
گفت:
این هم خانه!!!
#دنیــا
را گذاشتهام براے دنیا دارها،
خانه
هم باشد براے خانه دارها....😇☺️
راوی:
مــادر سردار شهیـــد
#شهید_محمدابراهيم_همت
#بیادعلیرضاوبابا
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
🟣 ماجرای عجیب قیامت یکی از علما، که فرشتگان یکی یکی اعمال خوبش را دور میانداختند!
⏱زمان مطالعه ۱ دقیقه⏱
☘یکی از علمای بصره تعریف میکند: شبی از شبها دیدم که #قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شدهاند. مردم را دیدم که گناهانشان را بر پشتشان حمل میکنند تا جایی که شخص فاسق بار بسیار سنگینی از بدنامی و رسوایی را بر پشتش حمل میکرد اما من #خوشحال بودم که به میزان و بررسی اعمال رسیدم گناهانم را در کفه ای و حسناتم را در کفه دیگر قرار دادند.
☘کفه حسناتم #سنگین و کفه گناهانم سبک بود. سپس به حسناتم نگاه کردند و یکی یکی حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند! آن حسنات برای ملائک #ارزشی نداشت. چون در زیر هر حسنه ریای پنهانی وجود داشت. گناهانی مثل غرور، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم و.... من کارهای خوب زیادی انجام داده بودم اما دوست داشتم دیده شوم!
☘چیزی برایم باقی نماند و در آستانه #نابودی بودم. گناهانم مانده و حسناتم رفته بود. در آن وانفسا که بسیار ناراحت بودم، صدایی شنیدم: آیا چیزی برایش باقی مانده؟ گفتند فقط همین برایش باقی مانده و آن عمل تکه نانی بود که از روی #دلسوزی به یک زن و پسر یتیمش بخشیده بودم!
☘من گریه های آن زن را به خاطر کمکی که به او کرده بودم دیدم. آن را در کفه حسناتم قرار دادند. کفه سنگین شد و همینطور سنگین تر شد تا جایی که صدایی آمد و گفت: نجات یافت.
📕کتاب نسیمی از ملکوت
➥@ansuiemarg_ir