هدایت شده از .
يک دختر کوچک به داروخانه رفت و
گفت:
معجزه داريد؟
معجزه می خوای واسه چی عزیزم؟ !
یه چیز بدی هر روز داره توی سر داداش کوچولوم گنده تر می شه !
بابام میگه فقط معجزه میتونه نجاتش بده ،
منم همه پول هام رو آوردم تا اونو براش بخرم .
عزیزم ببخش که نمی تونم کمکت کنم ، ما اینجا معجزه نمی فروشیم.
چشم های دخترک پر از اشک شد و
گفت :
ولی اون داره میمیره ،
تورو خدا یه معجزه بهم بدید .
ناگهان دستی موهای دختر کوچولو رو نوازش کرد و صدائی گفت :
ببینم چقدر پول داری؟
پول ها رو شمرد و
گفت :
خدای من عالیه ، درست به اندازه خرید معجزه برای داداش کوچولوت !
بعد هم گرم و صمیمی دست دختر رو گرفت و گفت منو ببر خونه تون تا ببینم می تونم واسه داداشت معجزه تهیه کنم؟ !
اون مرد فوق تخصص جراحی مغز بود دو روز بعد عمل بدون پرداخت هیچ هزینه اضافه ای انجام شد. هزینه عمل مقداری پول خرد بود و ایمان یک کودک .
مدتی بعد هم پسرک صحیح و سالم به خانه برگشت.
دکتر ارنست گروپ رئيس سابق بيمارستان هانوفر المان .......
چندي پيش اين خاطره رو در يک کنفرانس علمي مطرح کرد ....
و اون مرد جراح کسي نبود جز ....پروفسور مجيد سميعي .. ❤️ ❤️
.#صلوات_فرستادن_یادمون_نره
#باورکنیم_که
#برکتِ_زیادِش_نوشتنی_و_گفتنی_نیس😊😍
.📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
دزدی میلیون ها تومان از بانڪ دزدید ، دزد دیگری هم به ڪاه دان زد و مقداری ڪاه دزدید .. هر دو را گرفتند و نزد قاضی بردند .
قاضی دزد بانڪ را آزاد ڪرد و دزد ڪاه را به دوسال حبس با اعمال شاقه محڪوم ڪرد . ڪاه دزد به وڪیلش گفت : چرا اونی ڪه پول دزدیده بود را آزاد ڪرد و من ڪه فقط مقداری ڪاه دزدیدم به دو سال حبس با اعمال شاقه محڪوم شدم ؟! وڪیل گفت : آخه قاضی ؛ ڪاه نمی خورد!
.#صلوات_فرستادن_یادمون_نره
#باورکنیم_که
#برکتِ_زیادِش_نوشتنی_و_گفتنی_نیس😊😍
.📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
🌷🌷🌷
زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام سادهای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویتهای بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت.
یادم میآید منتظر شدم ببینم آیا پدرم هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده است؟ در آن وقت، همهی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود؟ خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت مربا روی آن بیسکویتهای سوخته میمالید و لقمه لقمه آنها را میخورد.
یادم است آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویتها از پدرم عذرخواهی کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستم.
همان شب، کمی بعد که رفتم پدرم را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهایش سوخته باشد؟
او مرا در آغوش کشید و گفت: مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است.
بعلاوه، بیسکویتِ کمی سوخته هرگز کسی را نمیکشد!
زندگی مملو از چیزهای ناقص و انسانهایی است که پر از کم و کاستی هستند. در طول این سالها فهمیدهام که
یکی از مهمترین راهحلها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار؛
درک و پذیرش عیبهای همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است و امروز دعای من برای تو این است که:
یاد بگیری که قسمتهای خوب، بد و ناخوشایند زندگی ات را بپذیری و با انسانها رابطهای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نشود.
خدایا آدمای صبور و با اصالت قسمت همه کن
🌷🌷🌷
#صلوات_فرستادن_یادمون_نره
#باورکنیم_که
#برکتِ_زیادِش_نوشتنی_و_گفتنی_نیس😊😍
.📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
..C᭄•
مَردی ، طلاقم بده!
مردی بود که یکی از بهتربن مردان ما بود.
یه روز همسرش به او گفت: « اگر مردی مرا طلاق بده»!
نظرت چیست؟ نهایت تحریک آمیزی است! تو مرد نیستی! اگر مردی ، من را طلاق بده!!
آن مرد چکار کرد؟
میگفت: « همسرش زنی پاک ، صالح ، باتقوا و محترمی است اما وقتی عصبانی میشد کنترلش را از دست میداد! و وقتی عصبانی میشد از خونه بیرون میرفتم».
این مرد ، مرد حکیمی بود وقت عصبانیت بیرون میرفت تا شیطان فریبش ندهد.
گفت: «این امر بارها تکرار شد. دائم میگفت اگر مردی ... اگر مردی ...
روزی آمد و باز گفت: اگر مردی الان ورقهی طلاقم را بده!
گفت: ورقه را در پاکتی گذاشتم و به او دادم و گفتم در امان الله از همان دری که آمده بودی برگرد! الان ثابت میکنم که من مرد هستم. یالا برو خانهی پدرت! زن چمدانها را برداشت و با بچه اش رفت خانهی پدرش».
باورش نمیشد. فلانی مهربان و صبور بود! اما این بار همه چیز عوض شد.
گفت: « زنم ناراحت و دلتنگ شد تا بیست روز هر چه زنگ میزد جواب ندادم. گریه و زاری میکرد ، من به تو نیاز دارم. تو دنیای منی ، تو زندگی منی ، تو روح و جان منی ؛ هیچ فایده ای نداشت»
وقتی شوهر ترسید که شاید برای زنش اتفاقی بیفتد ، گوشی را جواب داد و گفت: « مادر عبدالعزیز چه میخواهی؟» زنش گفت: « من اشتباه کردم».
گفت: « نه نه اجازه بده به تو نشان دهم که مرد هستم!»
زنش گفت : تو مردی ، من کم عقلی کردم.»
گفت: « اما خودت این را خواستی »
وقتی شوهر نگران شد گفت: « باشه برو پاکتی که به تو دادم را باز کن و ورقه را بخوان »
وقتی ورقه ای که شوهرش نوشته بود را باز کرد ، دید که نوشته بود : « مادر عبدالعزیز ! تو نور چشم منی! به الله قسم اگر آسمان به زمین برسد من طلاقت نمیدهم!»
این همان ورقه ای بود که به او داده بود!
زنش فکر میکرد نوشته : تو طلاقی طلاقی طلاقی.
وقتی آن را خواند ، گریه کرد و گفت: تو بهترین مرد دنیایی.
کدورت و خشم همیشه وجود دارد. اما بیا روزهای ناراحتی و روزهای خوشحالی را با هم مقارنه کن. هر دو را با هم مخلوط کن. یه لیوان نوشیدنی ترش و شیرین برایت به وجود می آید که خوشمزه و قابل نوشیدن است.
نمیشود که همیشه شکر و عسل دائمی باشد. و هیچ سعادتی هم دائمی نیست زیرا الله متعال ما را دردنیای غم و غصه آفریده است.
.#صلوات_فرستادن_یادمون_نره
#باورکنیم_که
#برکتِ_زیادِش_نوشتنی_و_گفتنی_نیس😊😍
.📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
💎عقاب، وقتی می خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه ی یک صخره، به انتظار یک اتفاق می نشیند.
می دانید اتفاق چیست؟
گردبادی ست که از روبه رو می آید.
عقاب، به محض اینکه آمدن گردباد را حس کرد، بال های خود را می گشاید و اجازه می دهد باد او را با خود بلند کند. به محض اینکه طوفان، قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده ی بلندپرواز، سر خود را به سوی آسمان بلند می کند و عمود بر طوفان می ایستد و مانند گلوله ی توپی، به سمت بالا پرتاب می شود.
او آنقدر با کمک باد مخالف، اوج می گیرد تا به ارتفاع مورد نظر برسد و آنگاه با چرخش خود به سوی قله ی مورد نظر، در بالاترین نقطه ی کوهستان، مأوا می گزیند.
او منتظر حادثه می ماند، حادثه ای که برای مرغ های زمینی، یک مصیبت و بلاست. او منتظر طوفان می نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد، به نفع خود استفاده کند.
روزهایی هست که راه نجات، یاد گرفتن بلند پروازی از عقاب است
.#صلوات_فرستادن_یادمون_نره
#باورکنیم_که
#برکتِ_زیادِش_نوشتنی_و_گفتنی_نیس😊😍
.📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
قدیمی ها میگن مادر خونه مثل نخ تسبیح می مونه...
بودنش باعث میشه تمام دونه ها کنار هم جمع بشن... تبیسح که توی دست حرکت میکنه دونه ها میچرخن و با تکونشون یه فاصله ای از هم میگیرن ولی باز می یان کنار هم... اصلا نمی تونن نیان... یه مادری رو می شناسم که روز تولد دخترش، صبح زود به دامادش زنگ میزنه که تولد زنتو تبریک بگو ! ...
همه از این مادرا میشناسن... از اونا که به بهونه اینکه حالشون بده خواهر برادرای قهر رو میکشونن کنار هم تا با هم چشم تو چشم بشن و یادشون بره... الکی از قول عروس و داماد به بابای خونه چیزای خوب میگن که دلش صاف بشه از اشتباه فلان روزشون... شبا یه چایی خوشرنگ میبرن و کنار بابا میشینن و لا به لای حرفای به نظر روزمره شون خوبی های دامادشون رو که بابا ازش دلگیره رو پررنگ و پررنگتر میکنن ... شب که صبح میشه یهو بابا به صورت کاملا غیراداری تو جواب سلام دومادش لبخند میزنه و میگه چطوری پسرم...!
شاید این نخ تسبیح بودن مادرا ذاتی باشه... شایدم نه اکتسابیه و از مادراشون یاد گرفتن... چون خوب و دقیق بلدن کی شام درست کنن و به همه زنگ بزنن... کی سرشون درد بگیره... هدیه چی بخرن.... عیدی به کی چقدر بدن... چایی رو چقدر داغ بریزن تا وقت بشه دل بابای خونه رو صاف کنن از دلگیری ها... روسری عروس رو کی و کجا سرشون کنن...
کلیداشونو کی گم کنن و سرزده برن خونه دخترشون...
زمان که میگذره این نخ های تسبیح نازک و نازکتر میشن. اگه نباشن خیلی سخته کنار هم نگه داشتن این دونه های ریز... خیلی... خیلی !!!
#صلوات_فرستادن_یادمون_نره
#باورکنیم_که
#برکتِ_ثوابش_نوشتنی_و_گفتنی_نیس
.📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .