🌼🍃🌼🍃
🌼بسم الله الرحمن الرحیم
🍃خدای من!
خواندمت، پاسخم گفتی؛
از تو خواستم، عطایم کردی؛
به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛
به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛
به تو پناه آوردم، کفایتم کردی؛
🌼خدای من!
چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی.چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم که تو تکیهگاه منی...
🍃ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش،آنچنان تجلی کردهای که
عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده..
نگاه خود را از ما مگیر..
الــهـی آمــیــن
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
🌼🍃
🌹روايت رهبرمعظم انقلاب از پيمودن یک مسیر ۲۰ ساله در ظرف ٢ سال توسط شهيد حسن باقری، معجزه انقلاب
🌹سالگرد شهادت این فرمانده جوان
🇮🇷
🌹۹ بهمنماه سالروز شهادت #نابغه جنگ تحمیلی شهید #حسن_باقری و فرمانده قرارگاه کربلا شهید #مجید_بقائی در عملیات #والفجر_مقدماتی منطقه #فکه گرامی باد.
#شادی_روحشان_صلوات
🇮🇷
🌹سخنان کمتر شنیده شده از شهید باقری که به حال این روزهای ما خیلی شبیه است.
🌹هر کسی از جنگ خسته شده است، جمع کند برود...
🕊شادی روحش صلوات
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا 🇵🇸
🌹شهیذ حسن باقری:آن نیرویی که نمازش را اول وقت نخواند، خوب هم نمی تواند بجنگد.
🇮🇷
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
💠 خاطره بیسیم چی شهید حسین قجه ای، فرمانده گردان سلمان از تیپ محمدرسول الله(ص) - عملیات فتح المبین
🌴 #حاج_احمد در محاصره بسیجی ها😊
▫️ سرانجام ساعت ۴ بامداد روز دوشنبه، دوم فروردین ۱۳۶۱ ، دستور یورش به مواضع توپخانۀ سپاه چهارم دشمن توسط #حاج_احمد_متوسلیان به فرماندهان گردان های #حبیب ، #حمزه و #سلمان ابلاغ شد.
رزمندگان این سه گردان در پی یک درگیری برق آسا، مقر توپخانۀ سپاه چهارم ارتش عراق در ارتفاعات #علی_گره_زد را به همراه تمامی آتشبارهای آنجا، یکجا به تصرف خویش درآوردند.
غنائم این فتح آسمانی عبارت بودند از: ۱۸۰ قبضه توپ، شامل ۸ قبضه توپ دوربُرد ۱۸۳ میلیمتری که دشمن با آنها ناجوانمردانه ۱۸ ماه متمادی، مردم شهرهای بی دفاع #دزفول و #شوش را زیر آتش می گرفت؛ همچنین، ده ها قبضه توپ ۱۲۲ و ۱۳۰ میلیمتری، همراه با تعداد کثیری زاغه های مملو از مهمات این توپخانۀ مجهز.
با سر زدن خورشید روز دوم فروردین، بلافاصله #حاج_احمد به همراه فرماندۀ قرارگاه عملیاتی #نصر ؛ #حسن_باقری ، جهت بررسی و مشاهدۀ وضعیت معجزه آسای نبرد، روانۀ مواضع تازه تسخیر شدۀ نیروهای تیپ شدند. یکی از رزمندگان گردان سلمان از آن لحظات اینچنین روایت می کند:
🔹«... صبح روز دوم عید، بعد از آزادسازی ارتفاعات #علی_گره_زد ، من به عنوان #بیسیم_چی برادر #حسین_قجه_ای ؛ فرماندۀ گردان سلمان در منطقه حضور داشتم. در مجاورت ما، گردان های حبیب و حمزه بودند. خبر رسید که #حاج_احمد با #حسن_باقری ، سوار یک استیشن سفید لندرور، آمده اند برای بازدید، منتها اول رفته اند به موضع گردان حمزه.
این خبر که به گردان ما رسید، بچه ها غوغا کردند. دم به دقیقه به #حسین_قجه_ای فشار می آوردند که چرا #حاج_احمد نیامده به ما سر بزند؟ بچه ها فقط می خواستند یک نظر «حاج احمد» را ببینند.
به ناچار با #قجه_ای رفتیم بغل جادۀ «عین خوش - دزفول» و کنار یک پل، #حاج_احمد را پیدا کردیم. حسین، #حاجی را کنار کشید و گفت: « #حاجی ! تو رو خدا بیا و سری به بچه های ما بزن.»
#حاج_احمد گفت: «خاطر جمع باشید، میام.»
حسین گفت: «نه! همین الآن بیا. این بچه ها منو ذلّه کردن!»
بالاخره #حاجی رضایت داد و آمد. وقتی رسیدیم، هنوز از ماشین پیاده نشده بود که بچه ها ریختند دور ماشین. #حاج_احمد که به دستگیرۀ درِ ماشین چسبیده بود، دیگر نتوانست در مقابل آن همه فشار مقاومت کند. به زور از ماشین جدایش کردند، بغلش کردند، بوسه بارانش کردند. بعد روی دست بلندش کردند و پی در پی برای سلامتیش صلوات فرستادند.
قجه ای به شوخی به من گفت: «این بچه تهرونیا چقدر بیکارن!» 😂
📚کتاب: #آذرخش_مهاجر
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊