eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
234 دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
25.1هزار ویدیو
198 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید برونسی فرمانده است توی عملیاتِ رمضان، تیربار دشمن می‌گیره تو گردان عده ای شهید میشن گردان زمین گیر میشه. سید کاظم حسینی میگه من معاون شهید برونسی بودم، اصلا بچه ها نمی‌تونستن سرشونو بلند کنن، یه دفعه دیدم شهید برونسی بیسیم‌چی و پیک و همه رو ول کرد و رفت یه جا افتاد به سجده، رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه، میگه یازهرا مدد، مادر جان مدد… بهش گفتم حالا وقت این حرفا نیس، پاشو فرماندهی کن بچه های مردم دارن شهید میشن، میگفت شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا توجهی به این خمپاره ها و حرف‌های من نداشت. گفت بعد از لحظاتی بلند شد و گفت: سید کاظم، گفتم بله، گفت سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن، ۲۵ قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ، بعد ۴۰ قدم ببر جلو. گفتم بچه ها اصلاً نمیتونن سرشونو بلند کنن عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟ گفت خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین. گفت وقتی این دستور رو داد آتیش دشمنم خاموش شد، ۲۵ قدم رفتم به چپ، ۴۰ قدم رفتم جلو، بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن، گفت آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی نمی بینم گفت بگو یا زهرا و شلیک کن. یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد. تمام فضا اتیش گرفت و روشن شد. گفت اون شب ۸۰ تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم. چند روز بعد که پیشروی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود و می گفت یا زهرا مدد، نگاه کردم دیدم جلومون میدون مین هست. قدم شماری کردم ۲۵ قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده. اگر من ۳۰ قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم. ۴۰ قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن. شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام، من سیدم، به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِر اون شب رو بهم بگی، تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی ۲۵ قدم به چپ؟ ۴۰ قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن؟ قصه چیه؟ گفت سید کاظم دست از سرم بردار. گفتم نه تا این سِر رو نگی رهات نمی‌کنم، گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی گفتم باشه گفت تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم به من گفت چی شده؟ گفتم بی بی جان موندم؛ اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟ گفت آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، ۲۵ قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو ۴۰ قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ان شاءالله تانک منفجر میشه و شما ان شاء الله پیروز میشی. منبع : کتاب خاک​‌های نرم کوشک 🌹 @mahman11
خدايا...!‌ اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم، تاهزاران دختر در دامان حجاب بروند...    😔 @mahman11
🌷بسم رب الشهداء والصدیقین🌷 خدايا...!‌ اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم، تاهزاران دختر در دامان حجاب بروند... 🌼امروزه فضیلت یاد شهدا کمتراز شهادت نیست. 🌸میهمان امروز ما شهید عزیز وبزرگوارمون شهید برونسی عزیز می باشد 14شاخه صلوات به روح پر فتوح این شهید عزیز هدیه می کنیم🍃 🌺توسل امروز ما هم به شهید عزیزمان برنسی عزیز می باشد که نذر نگاهت برای رضای خدا امروز گناه نکنم ان شاءالله🍃 🌼 14شاخه صلوات با عجل الفرجهم هم هدیه برای سلامتی و فرج مولا وآقا جانمون مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه می کنیم.🍃 🌸ان شاءالله ازهمگی قبول باشه ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ @montagm