eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
241 دنبال‌کننده
26هزار عکس
26.2هزار ویدیو
206 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
با اینکه ولی با درخواست خودش دیدہ‌ بان گروہ آتشبار شد ... ساعت ها پشت دوربین دیده بانی میکرد، قرار بود در منطقه‌ای عملیات انجام بگیرد ولی . گفته‌بودکه: در این منطقه زن‌وبچه دیده است، خیلی دقـت داشت طوری گرا بدهد که . خصوصا شهدای انقلاب دفاع مقدس مدافع حرم ترور و امام الشهدا و.... اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar
٢٧٣ 🔮 زباله 🌸 این مطلب شاید برای بعضیامون جذابیت خاصی نداشته باشه, و منتظر خاطرات متفاوت باشیم... " " حساسیت خاصی به ریختن زباله روی زمین داشت… هرجا که می دید کسی رو زمین چیزی انداخت می داد که بردار بنداز سطل آشغال ؛😡 حتی اگه تو ماشین بودیم و یکی اینکار رو میکرد, هرجای جاده و خیابون هم که بود , ترمز میکرد و میگفت: پیاده شو بردار بیار بعد ازش میگرفت و خودش مینداخت سطل حالا من چندوقته زباله و آشغال که دستم باشه یا می بینم از دوستان کسی میخواد بندازه زمین, میگم از " " الگو بگیرید😊😊 🍇 راوی دوست_شهید 🌹 💚 👇👇 خصوصا شهدای انقلاب دفاع مقدس مدافع حرم ترور و امام الشهدا و.... اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 ٢٨٢ 🔻 ، دفترچه یک شهید ۱۶ ساله که گناهانِ هر روزش را می‌نوشت پیدا شد! گناهان یک هفته او اینها بود🙂👇🏻 شنبه: بدون وضو خوابیدم یکشنبه: خنده بلند در جمع دو شنبه: وقتی در بازی گُل زدم، احساس غرور کردم سه شنبه: نماز شب را سریع خواندم چهارشنبه: فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت پنجشنبه: ذکر روز را فراموش کردم جمعه: تکمیل نکردن ۱۰۰۰ صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات + دارم فکر می‌کنم چقدر از یه پسرِ شانزده ساله کوچک‌ترم :)💔 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 خصوصا شهدای انقلاب دفاع مقدس مدافع حرم ترور و امام الشهدا و.... اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar
✍اگـر در جامعه ای، کسـانی فقـرا را به صبـر دعوت کردنـد، که میدان را برای یغمـاگری یغماگران باز بگـذارند بگویند صبـور باش تا خـدا در آخرت به تو عـوض دهـد، ، ❗️ 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 خصوصا شهدای انقلاب دفاع مقدس مدافع حرم ترور و امام الشهدا و.... اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌺🌷🌺🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar 🌕کانال
🍄💐🍄💐🍄💐🍄💐🍄 ٣٠٣ 🏷جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد. جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟... زاهد گفت: مال تو کجاست؟ جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم. زاهد گفت: من هم! 🌹🌹 : «دنیا خانه ی آرزوهایی است که زود نابود می شود، و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود، و بیننده را می فریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.» ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌ کانال 👇 👇 وپیروان ومحبینشان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar
: مجادله مكن كه احترامت از بين مى رود لا تُمارِ فَيَذهبُ بَهاءُكَ 📚تحف العقول صفحه 486 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• وپیروان ومحبینشان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar
٣٠۵ ✅ ✍پسری به دست جوان شروری کشته شد. زمان قصاص رسید. جوان ملتمسانه پای چوبۀ دار درخواست عفو جان خویش می‌کرد. پدر مقتول آن‌گاه از خون فرزندش گذشت. به او گفتند: روزی پشیمان می‌شوی، روزی خواهی دید این جوان قابل عفو نبود و فرد دیگری را کشته است. مرد گفت: اگر روزی ببینم او فرد دیگری را کشته است، قطعا پشیمان می‌شوم که چرا امروز او را بخشیده‌ام. اما این پشیمانی بر من آسان‌تر است از پشیمانی از اینکه او را قصاص کرده باشم و روزی بگویم اگر او را قصاص نمی‌کردم، به‌عنوان انسان درستکاری در جامعه زندگی می‌کرد. گاهی بین دو پشیمانی، یکی برای انتخاب، بهتر از دیگری است. در اصول کافی از آمده است: «پشیمانی‌ای که از گذشتی بر انسان آید بهتر از آن پشیمانی‌ای است که از یک کیفر و عذاب بر انسان وارد شود.» ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ وپیروان ومحبینشان که با گذشت هستند اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar
٣١٠ ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ 🔆 علی ع دست او را قطع کرد، و 🔻 می گوید: در مسجد کوفه و در محضر _علیه‌السلام بودم که غلام سیاهی را به اتهام سرقت به محضر آن حضرت آوردند. بعد از سه بار اقرار وی به دزدی و اثبات آن در نزد علی (علیه السلام ) امام دستور داد تا دست راست او را قطع کنند. آن غلام با دست چپ، دست بریده خویش را در حالی که خون از آن می ریخت، برداشته و از محضر امام بیرون رفت. در این موقع یکی از خوارج و دشمنان حضرت به نام « » خواست از فرصت استفاده کند و آن غلام را که از بود به بدگویی بر علیه تحریک نماید، لذا به او گفت: «ای غلام دست تو را چه کسی قطع کرد؟! او در جواب ابن کوا چنین گفت: دست راستم را کسی برید که و پسر عمو، ، شیر روی زمین، باران بیابان ها، کوبنده دشمنان و چراغ فروزان در تاریکی هاست. دست راستم را پیشوایی قطع کرد که : قهرمان نبردهای بدر و احد بود. او سرور مکه و مدینه و ابطح است و از دودمان هاشم و قریش است. » بعد از این مدح و ثنای زیبا، ابن کوا با شگفتی تمام خود را به محضر _لسلام رسانده و گفت: یا اباالحسنین! تو دست آن غلام سیاه را قطع کردی و او در کوچه و بازار با زیباترین عبارات و بهترین کلمات تو را مدح و ثنا می گوید. امام دستور داد غلام را حاضر کنند. سپس از او پرسید: «ای غلام! من دست تو را بریدم و تو مرا مدح و ثنا می گویی؟!» او پاسخ داد: « ! تو دست مرا به حکم خداوند و رسول او بریدی و به حق بریده ای و به واجب خدا و رسول عمل کرده ای! چگونه تو را نستایم؟» دست بریده او را گرفته و با عبای خود پوشانید و دو رکعت نماز خوانده و دعا کرد و بعد آن را بر جای خود قرار داد. آنگاه عبا را برداشت، دست غلام را به اذن الهی سالم یافتند. آنگاه به عبدالله بن کوا روی کرده و فرمود: ای ابن کوا! ما دوستانی داریم که اگر ایشان را قطعه قطعه کنیم جز بر دوستی و محبت آنان نسبت به ما نیفزاید و دشمنانی داریم که اگر عسل خالص در گلوی آن ها بریزیم جز بر دشمنی نسبت به ما نخواهد افزود.» 📚بحارالانوار، ج٣٤ص٢٦٧ 📚التحصین ابن طاووس، ص٦١٣ ❤️ یادمون نره...؛ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ وپیروان ومحبینشان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar
☘✨🍀✨☘✨🍀 ٣٣٨ 🔆 🔴 ، 🔻گویند پادشاهی غلامی داشت که در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان، در دربار پادشاه صاحب منصب شد. 🔸 او اتاقی داشت که هر روز به آن سر می‌زد و هنگام خروج بر در اتاق قفلی محکم می‌بست. 🔹 گذشت تا اینکه درباری‌ها گمان کردند غلام گنجی در اتاق پنهان کرده است و موضوع را به گوش پادشاه رساندند. 🔸پادشاه دستور داد وقتی غلام در اتاقش نیست در را باز کنند و گنج نهان را به محضر شاه بیاورند. 🔹به این ترتیب، ۳۰ نفر از بدخواهان به اتاق غلام ریختند، قفل را شکستند و هرچه گشتند چیزی نیافتند جز که به دیوار آویخته شده بود. 🔹در نتیجه، دست خالی پیش شاه برگشتند و آنوقت سلطان به خنده افتاد که: 《غلام مردی درستکار است. آن لباس‌های مندرس مربوط به دوره چوپانی اوست و آنها را در اتاقش آویخته تا روزگار فقر و سختی‌اش را به یاد داشته باشد و .》 کانال ⚫️ ⚫️ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar به برکت
✨﷽✨ ‏📚 که دستانش توسط پدرش که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود جدا شد و باعنایت شفا یافت عالم جلیل القدر، محدث متقى، فرمود: یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و را در مى آورند، هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند، تا نقش حضرت را روى صحنه در آورد پیدا نکردند. بعد از جستجوى زیاد،جوانى را پیدا کردند، ولى متأسفانه پدرش از دشمنان سرسخت (ع) بود، بناچار او را در آن روز شبیه کردند، وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش ‍مى گوید. پدرش مى گوید: مگر ؟ جوان مى گوید: چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم. پدرش مى گوید: اگر اینطور است، بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم! جوان دست خود را دراز مى کند. پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد. مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید: اى مرد تو از شرم نمى کنى؟ مرد مى گوید: اگر را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم، خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش بکنید. مادر و پسر هر دو به مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند، آن زن مى گوید: نزدیکی‌هاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود. یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم. دامنش را گرفتم و گفتم: جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد، بفریادش ‍ برسید. آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد. گفتم: شما کیستید؟ فرمود: من هستم؛ این را فرمود و از نظرم غایب شد، پیش پسرم آمدم، دیدم دستش خوب و سلامت است. گفتم: چطور شفا یافتى؟ گفت: در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود: دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم. گفتم: آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشک‌هایش جارى شد و فرمود: اى جوان عذرم را بپذیر؛ چون را جدا کردند! گفتم: آقا شما کى هستید؟ فرمود: من هستم؛ یک وقت دیدم کسى نیست. 📚منبع: بعد از شهادت 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 وپیروان ومحبینشان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar کانال
✨﷽✨ ‏📚 که دستانش توسط پدرش که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود جدا شد و باعنایت شفا یافت عالم جلیل القدر، محدث متقى، فرمود: یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و را در مى آورند، هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند، تا نقش حضرت را روى صحنه در آورد پیدا نکردند. بعد از جستجوى زیاد،جوانى را پیدا کردند، ولى متأسفانه پدرش از دشمنان سرسخت (ع) بود، بناچار او را در آن روز شبیه کردند، وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش ‍مى گوید. پدرش مى گوید: مگر ؟ جوان مى گوید: چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم. پدرش مى گوید: اگر اینطور است، بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم! جوان دست خود را دراز مى کند. پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد. مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید: اى مرد تو از شرم نمى کنى؟ مرد مى گوید: اگر را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم، خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش بکنید. مادر و پسر هر دو به مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند، آن زن مى گوید: نزدیکی‌هاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود. یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم. دامنش را گرفتم و گفتم: جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد، بفریادش ‍ برسید. آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد. گفتم: شما کیستید؟ فرمود: من هستم؛ این را فرمود و از نظرم غایب شد، پیش پسرم آمدم، دیدم دستش خوب و سلامت است. گفتم: چطور شفا یافتى؟ گفت: در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود: دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم. گفتم: آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشک‌هایش جارى شد و فرمود: اى جوان عذرم را بپذیر؛ چون را جدا کردند! گفتم: آقا شما کى هستید؟ فرمود: من هستم؛ یک وقت دیدم کسى نیست. 📚منبع: بعد از شهادت 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 وپیروان ومحبینشان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar کانال
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ٩ ! رفتم خونه یه خورده احوالپرسی کردم گفتم: کجا وضو بگیرم؟ گفت: که دو سه تا پله باید بری پایین رفتم وضو گرفتم دیدم پیرمرد حوله آورده گفت : حوله آوردم دست و صورتت روخشک کنی. گفتم : حدیث داریم اگروضو رو گرفتید و جای اون رو خشک نکنید ثوابش سی برابره! : حدیث نداریم که :. اگه یه پیرمرد با درد پا براتون حوله آورد ؟ : ! .خدایا بمن وما به برکت اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar کانال
٨ 🔆# حکمت_خداوندی ✨ در بیان حکایتی می گوید: 🍃 ، درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده. 🍂گفت: ای موسی! دعا کن تا خدا عزوجل مرا کفافی دهد که از بی طاقتی به جان آمدم. موسی دعا کرد و برفت. پس از چند روز که از مناجات باز آمد، مرد را دید گرفتار و خلقی انبوه برو گرد آمده. 🍃 گفت: این چه حالت است؟ گفتند: خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته. اکنون به قصاص فرموده اند. ✨«وَلَوْ بَسَطَ اللّه ُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوَ فِی الاَْرْضِ؛ اگر خداوند درِ هر نوع روزی را بر بندگانش می گشود، در زمین ستم پیشه می کردند». (شورا:27) ✨✨ ، به اقرار کرد و از تجاسر خویش . ‎┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ •✾📚 ➠ 📚✾• خدایا بمن وما به برکت اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar کانال
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 ٩١ 🔥 👌 در روايتي از ✍ (علیه السلام)نقل مي‌كند : كه فرمودند : يك روز دچار درد چشم شد. وقتي آمدند تا از عيادت كنند ديدند آن حضرت از شدت درد فرياد مي‌كشد، : جزع و فزع مي‌كني؟ آيا واقعا درد تو بسيار شديد است؟ عرض كرد : تا به حال چنين دردي نداشته‌ام. 🌟 (صلي الله عليه و آله) فرمودند : ! وقتي كه مي‌آيد تا جان انسان كافري را بگيرد سفودي (مثل سيخ كباب) در دست دارد و بوسيله آن جان او را مي‌گيرد و اين قبض روح آن چنان دردناك است كه كافر فرياد مي‌زند... 🌹 (عليه‌السلام) همين كه اين را شنيد از بستر خود برخاست و گفت: يك بار ديگر هم اين مطلب را بگوييد، چون آنقدر از شنيدن آن وحشت كردم كه درد چشم خودم را فراموش كردم. : آيا اين اختصاص به كافران دارد يا بعضي ديگر از امت تو هم اينطور هستند؟ 🍀 (صلي الله عليه و آله) فرمودند : سه دسته از امت من هم اينطور قبض روح مي‌شوند: 🔥1- كسي كه مسئوليتي دارد و ظلم مي‌كند 🔥2- گروهي كه مال يتيم مي‌خورند 🔥3- شاهدي كه به دروغ شهادت دهد. 📗 ، ج21 ، ص287 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• خدایا بمن وما به برکت اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar کانال