داستان٢٧٠
داستان سگ بازی شاه وفرح ونوه اش
📲واکنش مهاجرانی به لیس زدن نور پهلوی توسط سگ
«عطاءالله مهاجرانی» فعال سیاسی خارج کشور:
🔺اتفاقا پدربزرگ خانم نور! يك سگ غول پيكر سياه مكزيكى داشت اسمش بنو بود. شاه با بنو صبحانه مىخورد نه با شهبانو يا فرزندان، نه حتى با اوسا اسدالله و مهمانان. بنو موقع ضيافت هم روى ميز غذا مىرفت و سرش را توى ظرف غذاها مىكرد و از بشقاب ملكه مادر هم مىخورد و شاه قاهقاه مىخنديد.
🔺در دوم بهمن ١٣٥٧ كه شاه با دو هواپيماى جمبوجت از ايران به مصر رفت. يك هواپيما پر از چمدان و صندوقچه بود. روى صندلىها هم به جاى مسافر چمدانهاى كوچك بود. در هواپيماى ديگر شاه و شهبانو و سگها و سگبان و آشپزبودند. جايى براى هويدا و نصيرى و خسروداد و رحيمى و ربيعى و همايون نبود.
🔺شهبانو فرح بيش از هر كسى مىتواند داستانهاى سگ سياه شاه را براى نور روايت كند. گاهى بنو سرش را توى بشقاب شهبانو يا اشرف يا ملكه مادر مىكرد. كسى حق اعتراض نداشت. گاه بشقاب روى پاى افراد مىافتاد.
🔺شهبانو در جشن تولدش در بيرجند كه شتر سوارى كرد، سگش از كيك تولد $٤٠٠ فرانسوى خورد!
🚍┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
خدایا
#مارا_با_خوبان_روزگارمون
#مأنوس_و_محشور_کن
نه با سگ بازان
به برکت
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
@dastanayekhobanerozegar
#کانال👆👆👆👆
#داستانای_خوبان_روزگار
#یه_عزیزی_که_خدا_حفظش_کنه
بمن گفتش
مگه سگ بازی شاه
جزو خوبی وداستان خوبان روزگاره؟
گفتم وقتی شما بدی رفتار آدمیان رو مینویسی
و دردعاهات از اونا هم برائت میجویی
و طلب همنشینی با خوبان روزگار رو میکنی
معنیش چی میشه؟