eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
228 دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
23.5هزار ویدیو
190 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🌼🌼💕💕💕💕💕🌼🌼 ٢٩۵ ✍ وارد میوه‌فروشی شدم. خلوت بود. قیمت موز و سیب را پرسیدم. فروشنده گفت: موز شانزده تومان و سیب ده تومان. گفتم از هر کدام دو کیلو به من بده. پیرزنی وارد میوه‌فروشی شد و پرسید: محمد آقا سیب چند؟ میوه فروش پاسخ داد: مادر کیلویی سه تومان! نگاه تعجب‌زده‌ام را به سرعت به میوه‌فروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش مرا به آرامش دعوت کرد. صبر کردم. پیرزن گفت: محمد آقا خدا خیرت بده! چند تا مغازه رفتم، همشون سیب را ده-دوازده تومن میدن! مادر با این قیمتا که نمی‌شه میوه خرید! محمد آقای میوه‌فروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و او را راهی کرد و رو به من کرد و گفت: این پیرزن به تازگی پسرش و عروسش را تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوه‌ی یتیم! من چند بار خواستم به او کمک کنم و به او میوه‌ی مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. به همین خاطر هیچ وقت روی میوه‌ها تابلوی قیمت نمی‌زنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمت‌ها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچه‌هاش میوه بخره. راستش را بخواهی من به هر کسی که نیاز داشته باشه کمک می‌کنم و معامله می‌کنم. دلم مثل آوار ریخته بود پایین و بسیار شرمنده بودم و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود. دلم می‌خواست روی میوه‌فروش را ببوسم، میوه‌ها را خریدم، سوار ماشین شدم و هقی زدم زیر گریه و در حال رانندگی از خودم و خجل بودم و با خودم می‌گفتم: ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم را با امام زمانم معامله می‌کردم. ❤️ یادمون نره... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar ما هم توفیق بده که... به برکت برای سلامتی وتعجیل در فرج آنحضرت
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
💚💚💚💚💚💚💚☀️ ٢٩٨ ✅ ... ✍پسر آیت‌الله فاطمی‌نیا تعریف می‌کند: روزی با پدر می‌خواستیم برویم به یک مجلس مهم. وقتی آمدند بیرون خانه، دیدم بدون عبا هستند. گفتم عبایتان کجاست؟ گفتند مادرتان خوابیده و عبا را رویشان کشیده‌ام. به ایشان گفتم: بدونِ عبا رفتن، آبروریزی است! ایشان گفتند:. اگر آبروی من در گروی این عباست و این عبا هم به بهای از خواب پریدنِ مادرتان است، نه آن عبا را می‌خواهم، نه آن آبرو را... ! ❤️ یادمون نره... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar ما هم توفیق بده که... با اهل بیت ع محشور بفرما به برکت برای سلامتی وتعجیل در فرج آنحضرت
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
☘💧☘💧☘💧☘💧☘💧☘ ٣٢۵ ✅ (عج) ✍ (ره) : یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف ، پس از اقامه نماز پشت سر ، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه می‌کنند و شانه‌هایشان از شدت گریه تکان می‌خورد ، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید ، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌اید؟ ایشان فرمودند: یک لحظه، (عج) را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند: آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز ، سریع می‌روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم. 💥بیاییم در کل ایام نورانی همه برای ظهور پدرمهربان امت دست به برداریم ... ❤️ یادمون نره...؛ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar ما هم توفیق بده که... به برکت برای سلامتی وتعجیل در فرج آنحضرت .