eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
241 دنبال‌کننده
26هزار عکس
26.2هزار ویدیو
206 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از .
دزدی میلیون ها تومان از بانڪ دزدید ، دزد دیگری هم به ڪاه دان زد و مقداری ڪاه دزدید .. هر دو را گرفتند و نزد قاضی بردند . قاضی دزد بانڪ را آزاد ڪرد و دزد ڪاه را به دوسال حبس با اعمال شاقه محڪوم ڪرد . ڪاه دزد به وڪیلش گفت : چرا اونی ڪه پول دزدیده بود را آزاد ڪرد و من ڪه فقط مقداری ڪاه دزدیدم به دو سال حبس با اعمال شاقه محڪوم شدم ؟! وڪیل گفت : آخه قاضی ؛ ڪاه نمی خورد! . 😊😍 .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
🌷🌷🌷 زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده‌ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت‌های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می‌آید منتظر شدم ببینم آیا پدرم هم متوجه سوختگی بیسکویت‌ها شده است؟ در آن وقت، همه‌ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود؟ خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت مربا روی آن بیسکویت‌های سوخته می‌مالید و لقمه لقمه آنها را می‌خورد. یادم است آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت‌ها از پدرم عذرخواهی کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: عزیزم، من عاشق بیسکویت‌های خیلی برشته هستم. همان شب، کمی بعد که رفتم پدرم را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویت‌هایش سوخته باشد؟ او مرا در آغوش کشید و گفت: مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویتِ کمی سوخته هرگز کسی را نمی‌کشد! زندگی مملو از چیزهای ناقص و انسان‌هایی است که پر از کم و کاستی هستند. در طول این سال‌ها فهمیده‌ام که یکی از مهمترین راه‌حل‌ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار؛ درک و پذیرش عیب‌های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است و امروز دعای من برای تو این است که: یاد بگیری که قسمت‌های خوب، بد و ناخوشایند زندگی ات را بپذیری و با انسان‌ها رابطه‌ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نشود. خدایا آدمای صبور و با اصالت قسمت همه کن 🌷🌷🌷 😊😍 .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
✍️با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هر چه خواهی کن💫 در زمانهای قدیم در یکی از بلاد پیرمردی با زنش زندگی میکرد .کار این پیرمرد نانوایی بود و بعد از اتمام کار روزانه اش به ماهیگیری میرفت و ماهیهایی را که میگرفت برای مصرف خودشان به خونه می آورد. این پیرمرد در سخاوت و پاکی زبانزد خاص و عام بود همه اهل شهر احترام خاصی بهش قائل میشدند چنان که از شهرهای دیگه هم به دیدنش می آمدند .کسانی که پول برای خرید نان نداشتند بهشون نان میداد .هر وقت به خونه وارد میشد تکیه کلامش این بود سلام زن تنورت داغه چایئت به راهِ و زنش هم بهش خوش آمد میگفت و ماهیی که با خودش آورده بود و ازش میگرفت و در تنور سرخ میکرد و باهم میخوردند... تا اینکه روزی شاه از آوازه و شهرت این پیرمرد به خشم میاد و به وزیرش میگه باید کاری کنیم تا این پیرمرد پیش مردم اعتبار خودش و از دست بده چرا که مردم اعتمادی که به اون دارند به من که شاه شون هستم ندارند وزیر نقشه میکشه یک روز به اتفاق شاه با لباس مبدل وارد نانوایی پیرمرد میشن و چند تا نون ازش میخرند .دست توی جیب خود برده و میگویند ما پول همراه خود نیاوردیم بهش میگویند ما تاجر هستیم و از دیار دیگری اومدیم .پیرمرد میگه اشکالی نداره شما نون ها را ببرید هر موقع اومدید این طرف پولش و میدید.وزیر میگه نه اصلا نمیشه شاید نیومدیم .پیرمردمیگه باشه در اون صورت حلالتون میکنم .شاه از دستش انگشتری که نشان پادشاهی او بود از انگشتش در آورد و به پیرمرد داد و گفت این پیشت باشه هروقت ما پول تو را دادیم این و ازت پس میگیریم ولی مواظب باش گمش نکنی چون خیلی گران بهاست‌پیرمرد قبول نکرد. ولی وزیر و شاه به اصرار بهش دادند. وقتی کارش تموم شد و به خونه رفت زنش از دیدن انگشتر تعجب کرد و پرسید این کجا بود و اون هم تمام ماجرا را برایش تعریف کرد .زنش گفت نباید قبول میکردی اگه خدای نا کرده گم بشه چی ؟ ما توان مالی اون و نداریم که جبرانش کنیم . خلاصه اون شب پیرمرد انگشتر و میندازه به انگشتش و میگیره میخوابه . وزیر و شاه که برای پیرمرد بیچاره نقشه کشیده بودند .شبانه چند مامور و مخفیانه به خونه پیرمرد می فرستند تا اون انگشتر را ازش بدزدند . ماموران این کار و را با موفقت انجام میدن و انگشتر و از پیرمرد میدزدند و تحویل پادشاه میدهند . بیچاره پیرمرد وقتی صبح بلند شد دید انگشتر نیست . همه جای خونه را زیر و رو کرد ولی اثری از انگشتر نبود زنش گفت حالا چه کار میکنی گفت نمیدونم فعلا برم مغازه اگه اومدند ماجرای دزدیده شدنش و بهشون میگم .پیرمرد وقتی مغازه را باز کرد وزیر اومد و تقاضای امانتشون و کرد وپول نون ها را بهش داد پیرمرد ماجرا را بهش گفت که آره دیشب انگشتر را ازم دزدیدند و وزیر عصبانی شده اون بیچاره را کشان کشان به قصر شاه برد وقتی وارد قصر شد در جا خشکش زد چون دید کسی که ازش نون خریده بود شاه بود .شاه با عصبانیت بهش گفت اگه تا یک هفته نتونی انگشتر را پیدا کنی گردنت را میزنم فقط یک هفته . پیرمرد با ناراحتی قصر را ترک کرد و به خونه اش رفت زنش وقتی ناراحتی او را دید ازش پرسید چه شده . پیرمرد گفت بیچاره شدیم زن کسی که انگشتر را بهم داده بود شاه بوده و یک هفته بهم مهلت داده تا براش پیدا کنم و گر نه اعدامم میکنه. خلاصه هر روز با ناراحتی میرفت سر کار و برمیگشت تا اینکه پنج روز از مهلتش گذشت که زنش بهش گفت ببین من اون روز خوب به اون انگشتر نگاه کردم و مدلش دقیقا یادمه میتونیم سفارش ساخت بدلش و بدیم برامون بسازند و ببری تحویل شاه بدی بعد یواشکی از این شهر کوچ میکنیم تا اونها بیان بفهمن اون انگشتر بدل است ما از اینجا فرسنگها دور شده ایم پیرمرد گفت نه زن با این کارم و فرار مهر تائید دزدی را به پیشانی خود میزنم فقط به خدا توکل میکنم چرا باید از کاری که نکردم فرار کنم خدا خودش بزرگه خودش کمکم میکنه فرداصبح بلند شد و رفت سر کار . ششمین روز بود شاه و وزیر خوشحال از این که فردا گردن پیرمرد را میزنیم میرند کنار رود خانه برای ماهگیری شاه یه ماهیه بزرگ از آب داشت میکشید بیرون که یه دفعه پاش سر میخوره می افته رودخونه ملازمان وقتی شاه را از آب میکشند بیرون شاه متوجه میشه که انگشتر در انگشتش نیست به ملازمان دستور میده که اون و برام پیدا کنید هر چه میگردند کمتر می یابند انگار که آب شده رفته بود توی زمین........ شاه با ناراحتی تما به قصرش برمیگرده .پیرمرد غروب روز ششم وارد خونه اش شد با یک ماهی کوچک در دستش زنش گفت امروز ماهیه بزرگی به تورت نخورده . پیرمرد گفت خوب قسمت آخرین شب زندگیم همین اندازه بود پا شو چاقو را بیار زنش چاقو را آورد دست شوهرش داد و اون هم شروع به پاک کردن ماهی کرد و تمیزش کرد دید همون انگشترشاهه خیلی خوشحال شد و خدا را شکر کردوبه زنش گفت دیدی گفتم زن توکلت به خداباشه خدا ارحم الراحمینه کانال 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
‌‌..C᭄• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ مَردی ، طلاقم بده! مردی بود که یکی از بهتربن مردان ما بود. یه روز همسرش به او گفت: « اگر مردی مرا طلاق بده»! نظرت چیست؟ نهایت تحریک آمیزی است! تو مرد نیستی! اگر مردی ، من را طلاق بده!! آن مرد چکار کرد؟ میگفت: « همسرش زنی پاک ، صالح ، باتقوا و محترمی است اما وقتی عصبانی میشد کنترلش را از دست میداد! و وقتی عصبانی میشد از خونه بیرون میرفتم». این مرد ، مرد حکیمی بود وقت عصبانیت بیرون میرفت تا شیطان فریبش ندهد. گفت: «این امر بارها تکرار شد. دائم میگفت اگر مردی ... اگر مردی ... روزی آمد و باز گفت: اگر مردی الان ورقه‌ی طلاقم را بده! گفت: ورقه‌ را در پاکتی گذاشتم و به او دادم و گفتم در امان الله از همان دری که آمده بودی برگرد! الان ثابت میکنم که من مرد هستم. یالا برو خانه‌ی پدرت! زن چمدانها را برداشت و با بچه اش رفت خانه‌ی پدرش». باورش نمیشد. فلانی مهربان و صبور بود! اما این بار همه چیز عوض شد. گفت: « زنم ناراحت و دلتنگ شد تا بیست روز هر چه زنگ میزد جواب ندادم. گریه و زاری میکرد ، من به تو نیاز دارم. تو دنیای منی ، تو زندگی منی ، تو روح و جان منی ؛ هیچ فایده ای نداشت» وقتی شوهر ترسید که شاید برای زنش اتفاقی بیفتد ، گوشی را جواب داد و گفت: « مادر عبدالعزیز چه میخواهی؟» زنش گفت: « من اشتباه کردم». گفت: « نه نه اجازه بده به تو نشان دهم که مرد هستم!» زنش گفت : تو مردی ، من کم عقلی کردم.» گفت: « اما خودت این را خواستی » وقتی شوهر نگران شد گفت: « باشه برو پاکتی که به تو دادم را باز کن و ورقه را بخوان » وقتی ورقه ای که شوهرش نوشته بود را باز کرد ، دید که نوشته بود : « مادر عبدالعزیز ! تو نور چشم منی! به الله قسم اگر آسمان به زمین برسد من طلاقت نمیدهم!» این همان ورقه ای بود که به او داده بود! زنش فکر میکرد نوشته : تو طلاقی طلاقی طلاقی. وقتی آن را خواند ، گریه کرد و گفت: تو بهترین مرد دنیایی. کدورت و خشم همیشه وجود دارد. اما بیا روزهای ناراحتی و روزهای خوشحالی را با هم مقارنه کن. هر دو را با هم مخلوط کن. یه لیوان نوشیدنی ترش و شیرین برایت به وجود می آید که خوشمزه‌ و قابل نوشیدن است. نمیشود که همیشه شکر و عسل دائمی باشد. و هیچ سعادتی هم دائمی نیست زیرا الله متعال ما را دردنیای غم و غصه آفریده است. . 😊😍 .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
💎عقاب، وقتی می خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه ی یک صخره، به انتظار یک اتفاق می نشیند. می دانید اتفاق چیست؟ گردبادی ست که از روبه رو می آید. عقاب، به محض اینکه آمدن گردباد را حس کرد، بال های خود را می گشاید و اجازه می دهد باد او را با خود بلند کند. به محض اینکه طوفان، قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده ی بلندپرواز، سر خود را به سوی آسمان بلند می کند و عمود بر طوفان می ایستد و مانند گلوله ی توپی، به سمت بالا پرتاب می شود. او آنقدر با کمک باد مخالف، اوج می گیرد تا به ارتفاع مورد نظر برسد و آنگاه با چرخش خود به سوی قله ی مورد نظر، در بالاترین نقطه ی کوهستان، مأوا می گزیند. او منتظر حادثه می ماند، حادثه ای که برای مرغ های زمینی، یک مصیبت و بلاست. او منتظر طوفان می نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد، به نفع خود استفاده کند. روزهایی هست که راه نجات، یاد گرفتن بلند پروازی از عقاب است . 😊😍 .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
─┅─═ঊঈداستان کوتاه ঊঈ═─┅ كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند. اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه‌هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه‌اش برد و گفت: «خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت: «ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندم‌ها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه: «خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندم‌ها را در راہ تو بدهم!!» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه‌ای رسید. خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندم‌ها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد: «های های خدا! گندم‌ها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟» هرکه را باشد طمع اَلکَن(لکنت زبان شود با طمع کی چشم و دل روشن شود پیش چشم او خیال جاہ و زر، همچنان باشد که موی اندر بصر! جز مگر مستی که از حق پر بوَد گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود 📚مولانا مثنوی معنوی . .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
قدیمی ها میگن مادر خونه مثل نخ تسبیح می مونه... بودنش باعث میشه تمام دونه ها کنار هم جمع بشن... تبیسح که توی دست حرکت میکنه دونه ها میچرخن و با تکونشون یه فاصله ای از هم میگیرن ولی باز می یان کنار هم... اصلا نمی تونن نیان... یه مادری رو می شناسم که روز تولد دخترش، صبح زود به دامادش زنگ میزنه که تولد زنتو تبریک بگو ! ... همه از این مادرا میشناسن... از اونا که به بهونه اینکه حالشون بده خواهر برادرای قهر رو میکشونن کنار هم تا با هم چشم تو چشم بشن و یادشون بره... الکی از قول عروس و داماد به بابای خونه چیزای خوب میگن که دلش صاف بشه از اشتباه فلان روزشون... شبا یه چایی خوشرنگ میبرن و کنار بابا میشینن و لا به لای حرفای به نظر روزمره شون خوبی های دامادشون رو که بابا ازش دلگیره رو پررنگ و پررنگتر میکنن ... شب که صبح میشه یهو بابا به صورت کاملا غیراداری تو جواب سلام دومادش لبخند میزنه و میگه چطوری پسرم...! شاید این نخ تسبیح بودن مادرا ذاتی باشه... شایدم نه اکتسابیه و از مادراشون یاد گرفتن... چون خوب و دقیق بلدن کی شام درست کنن و به همه زنگ بزنن... کی سرشون درد بگیره... هدیه چی بخرن.... عیدی به کی چقدر بدن... چایی رو چقدر داغ بریزن تا وقت بشه دل بابای خونه رو صاف کنن از دلگیری ها... روسری عروس رو کی و کجا سرشون کنن... کلیداشونو کی گم کنن و سرزده برن خونه دخترشون... زمان که میگذره این نخ های تسبیح نازک و نازکتر میشن. اگه نباشن خیلی سخته کنار هم نگه داشتن این دونه های ریز... خیلی... خیلی !!! .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه بار دیگه نگاه کن الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ ۖ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ آیه 3 سوره ملک
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
تباه کننده اعمال صالح
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
صد سال دیگر دنیا و لذت های ان رنج ها و خوشی های میگذرد صد سال دیگر همه خاک هستیم فکری برای زندگی ابدی برداریم واگر غمی و غصه ای میخواهیم داشته باشیم ان غم و غصه غم بدبختی و بیچارگی در زندگی ابدی وتمام نشدنی وحسرت دائمی و عذاب وجدان همیشگی اخرت باشد خوشبخت کسی است که انجا خوشبخت باشد بدبخت هم کسی است که انجا بدبخت باشد زندگی دنیا مثل یه خواب و خواب دیدن و بیدار شدن است زیاد به فکر این نباشیم که چقدر در دنیا خوشبختیم فکر این باشیم که چه کنیم که انجا سرفراز و خوشبخت باشیم
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
این جابه جهنم راه دارد
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه خبر است !؟ ویدئو راکه مربوط به اسمان اول است به دقت ببینیم بعد فکرکنیم که در بقیه اسمانها وزمین ها ی دوم تا هفتم در همین عالم پایین چه خبر است ؟ چه رسد به هر یک از12 هزازعالم مضمون حدیث زیر؟؟ وباید توجه داشت این همه درمجموع ارض دنیاست دنیای دنی که درنزد حق تعالی و اهل او قابل نظر نمودن هم نیست وخدای متعال به ان نظر ننموده ....از براي حق تعالي دوازده هزار عالم است که هر عالمي بزرگ تر از هفت آسمان و هفت زمين است. اهل هيچ عالمي از آن عوالم تصور نمي کنند که خداي تعالي را عالمي غیر از عالم آنها بوده باشد ... بحار الأنوار ؛ ج‏27 ؛ ص41..... چون یک چشم به هم زدن در امر خلقت زمان زیادی است او هو اقرب در معارف حقه مطرح است اقرب از کَلَمْحِ الْبَصَر زمانی کمتر از یک چشم به هم زدن
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
آیا فلسطینی‌ها ناصبی‌اند؟ ♦️ پاسخ رهبر انقلاب به شبهه‌ی ناصبی بودن مردم فلسطین 📚 ... یک وقت دیدیم که ویروسی دارد تکثیر مثل میکند؛ دائم میروند پیش بعضی از بزرگان، بعضی از علما، بعضی از محترمین، که آقا! شما دارید به کی‌ کمک میکنید؛ اهل غزّه ناصبی‌اند! ناصبی یعنی دشمن اهل‌بیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، میگویند اینها ناصبی‌اند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزّه مسجد الامام امیرالمؤمنین علی‌ّبن‌ابی‌طالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور اینها ناصبی‌اند؟! بله، سنّی‌اند؛ اما ناصبی؟! 👇 https://eitaa.com/khamenei_ir/20474
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 روی لب ما اذا جاء نصرالله است ‌بلند به سوی مقصد همسفریم روی لب ما اذا جاء نصرالله است بلند کن سر را و ببین تا قله کوه فاصله ما کوتاه است ما همه آماده تا ته این جاده طی شود با پای اراده
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهمان سیدالشهداء سلام الله علیه هستیم امروز يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، هٰذا يَوْمُ الإِثْنَيْنِ وَهُوَ يَوْمُكُما وَبِاسْمِكُما وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكُما، فَأَضِيفانِى وَأَحْسِنا ضِيَافَتِى، فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِيفَ بِهِ أَنْتُمَا، وَأَنَا فِيهِ مِنْ جِوارِكُما فَأَجِيرانِى، فَإِنَّكُمَا مَأمُورانِ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجارَةِ، فَصَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكُمَا وَآلِكُمَا الطَّيِّبِينَ ای مولای من یا اباعبدالله، امروز روز دوشنبه است و روز شما دو بزرگوار و به نام شماست و من در این روز مهمان شما هستم، پذیرای من باشید و نیکو پذیرایی کنید، و من در این روز از پناهندگان به شمایم، پس مرا پناه دهید، به یقین شما از سوی خدا مأمور به پذیرایی کردن و پناه دادنید، خدا بر شما و خاندان پاکتان درود فرستد.
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
بر خودشان گریه کنند.pdf
803.1K
⭐️آنهایی که نفهمیدند حسین چرا شهید شد، نفهمیدند که چرا 💎 این عَلَمی که در دست حسین بود، برافراشته شد ☀️ و تکلیف پیروان حسین در قبال این رسالت چیست، باید بر خودشان گریه کنند.....
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
صبرستودنی قالَ عَلِىُّ عليه السلام: حَلاوَةُ الظَّفَرِ تَمْحُو مِرارَةَ الصَّبْرِ. غرر الحكم، 3/4882 امام على عليه السلام فرمودند شيرينى پيروزى، تلخى صبر را محو مى كند.
✔️ سید مُنیرالدّین حسینیِ هاشمی: «در زمان شاه، فردی بود که با یک "پاسبان" خُرده‌حساب پيدا کرده بود. او می‌خواست دق‌دلی خودش را بر سر پاسبان در بياورد. می‌گفت زنده باد شاه، و توی گوش پاسبان می‌زد! دادوقال می‌کرد و پُشتِ‌سرِهم می‌گفت زنده باد شاه! پاسبان که دست‌پاچه شده بود می‌گفت: من که به شاه جسارتی نکردم. ولی او می‌گفت "این پدرسوخته، احترام به شاه نگذاشت" و توی گوشِ پاسبان می‌زد! حالا گاهی يک عده از مقدسين که می‌خواهند به آیت‌الله خامنه‌ای حمله کنند، دعای بر حضرت ولی عصر(عج) می‌کنند! می‌گویند: مظالم چقدر زياد است! آقا خودت بيا و درست کن؛ هيچ کس نمی‌تواند. به نظر ما اين حرف، به‌معنای نفی آن حکومتی است که حضرت ولی عصر(عج) ايجاد فرموده‌اند. ای بی‌انصاف! در دنيا نور اسلام درخشيده، و رئيس کفار، از [نورِ] اسلام دارد پِلک می‌زند. رژیم صهیونیستی که، در سالی که جنگ شش‌روزه اعراب و اسرائيل بود، در نزدِ يک عده به‌عنوان قدرت لايزال شناخته می‌شد، حالا به دست بچه‌های حزب‌الله به ذلّه درآمده؛ سرمايه‌داران يهودی امريکا به ذلّه در آمده‌اند. آمریکا تحريم اقتصادی می‌کند، در بوق هم می‌کند، ولی شکسته می‌شود؛ نفوذ کلمه‌اش از بين رفته. خدا می‌داند، آنهايی که اهل عبادت‌اند و اهل امور سياسی نيستند، مقدار زيادی از زمان را بايد نماز شکر بگذارند و دعایِ به آیت‌الله خامنه‌ای و دعایِ به اين پرچم بکنند. آن [نوع] دعایِ به امام زمان(عج)، از دعاهای خطرناک است. در آن دعایِ به امام زمان(عج)، شکرانهٔ لطف امام زمان(عج) نيست. آن دعا، ازقبيلِ گريه‌های مقدسينِ نهروان است.»
به مناسبت سالگرد آیت الله بهجت رحمت الله علیه: *یک هفته قبل از وفات مرجع العارفین حضرت آیت الله بهجت رضوان الله تعالي عليه دو‌ر آقا نشسته بودند ؛* *آقای بهجت فرمودند :* *امسال برای من ، مشهد خانه اجاره نکنید من امسال حرم امام رضا نمیروم .* *علی آقا ( پسر آقای بهجت ) گفت :* *حاج آقا ما فرستادیم همان ساختمان سابق در کوچه باقری را اجاره کنند .* *آقا فرمودند :* *زنگ بزنید و بگویید برگردند ، من امسال مشهد نمی روم .* *علی آقا از جا بلند شد و موضوع را به مادرش گفت ؛ مادرش گفت :* *آشیخ محمد تقی چی گفتید ؟* *آقای بهجت فرمود :* *سر و صدا نکنید ، من این هفته یکشنبه ساعت پنج بعدازظهر می میرم ؛ عمرم دیگه تمام شده .* *یک ربع مانده به ساعت پنج بیهوش شدند ؛ علی آقا ایشان را گذاشت داخل ماشین تا به دکتر ببرند ، یک لحظه آقا چشمانشان را باز کردند و آرام گفتند :* *نبرید ! نبرید !* *سر چهار راه بعدی که رسید* *آقا بلند شدند و دستشان را روی سینه گذاشتند و گفتند :* *" السلام علیک یا صاحب الزمان "* *و دقیقاً راس ساعت پنج از دنیا رفتند.* آقا این یک هفته آخر عمرشان را شبها تا صبح بیدار بودند ، یک لحظه نخوابیدند ؛ روزها که برایشان غذا می آوردند یک لقمه می خورد و می گفت : *" بسم الله و بالله و الیک اعود " خدایا به سوی تو میام .* خانم شان میگفت : آقا یک حال دیگری داشتند ، قرآن می خواند و گریه می کرد و می گفت : خدایا خیلی قرآن را دوست دارم ، روز قیامت هم برام قرآن میاری ؟ بعد فرمود برام گریه نکنید . آقا صبح دوشنبه می آمدند حرم حضرت معصومه (س). علی آقا میگوید : صبح دوشنبه بعد از زیارت قبر آیات عظام ، آقا دست من را گرفتند و گفتند : پسرم من را اینجا دفن می کنند . من این مطلب را جایی نقل نکردم . صبح روز دفن ، هنگامی که جنازه را آوردیم برای دفن ، دیدم همان جایی است که پدرم آدرس داد ، به آقای مسعودی (تولیت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها) گفتم: چه شد اینجا دفن کردید ؟ آقای مسعودی گفت : هر کجا داخل حرم دنبال قبر رفتیم پیدا نشد ، فقط همین جا را پیدا کردیم . هديه به روح پاك آیت الله العظمی بهجت "قدّس سرّه" اللّهــم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهــم 🌹🌹🌹🌹 . آیت الله بهجت میفرماید: تکان می خوری بگو یا صاحب الزمان. می نشینی بگو یا صاحب الزمان. برمی خیزی بگو یاصاحب الزمان. صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست، صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامنت، خودت یاریم کن، شب که می خواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو السلام علیک یا صاحب الزمان بعد بخواب، شب و روز را به یاد محبوب سر کن. اگر اینطور شدی شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی نداره، دیگر نمی توانی گناه کنی، دیگر تمام وقت بیمه امام زمان هستی. وخود آقا امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است که: در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت می مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند. 🍁اللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفرج 🍁 💌در صورت تمایل حداقل برای یک نفر جهت سلامتی و شادی دل آقا و مولا، سید و سالار زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، ارسال فرمایید.التماس دعا اللهم عجل الولیک الفرج🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥عصای موسی تصاویری از دوربینهای مشرف بر مقر موساد و یگان ۸۲۰۰ رو منتشر کرد. ☑️ اخبار ویژه نظامی https://eitaa.com/joinchat/286654797C808c7ce0ce
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حمایت عجیب از غزه و تظاهرات علیه رژیم صهیونیستی در فرانسه ☑️ اخبار ویژه نظامی https://eitaa.com/joinchat/286654797C808c7ce0ce
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در دولت روحانی اطلاعات پولی مالی را به آمریکا منتقل می‌کردند! 🇮🇷 اخبار مجلس شورای اسلامی https://eitaa.com/joinchat/2884370684C177c1422e0
🔴نه به حضور پزشکان مرد در بخش زنان بیمارستان‌ها واقعا درد است در مملکت اسلامی زنان شیعه در بیمارستان ها هنوز نمی‌توانند از حریم شرعی در مقابل نامحرم برخوردار باشند. خواهش می‌کنیم از حضور مرد و پرستاران آقا در بخش زایشگاه و بخش زنان و... بیمارستان ها جلوگیری شود و قوانینی در این باره وضع شود. این واقعا دردناک است که مادر باردار در اتاق معاینه بدون دلیل با حضور پرستار مرد بالای سرش مواجه شود، لطفاً از این پویش حمایت کنید. برای خودم پیش آمده که با حضور آقا در بخش عمل و زایشگاه و ... اذیت شده‌ام، چرا باید مردان اینقدر راحت در بخش عمل یا زایشگاه یا بخش زنان و... حضور پیدا کنند، آیا این موافق دستور دین ماست؟، لطفا سریعاً کاری کنید. اینجا حمایت کنید👇👇 https://www.farsnews.ir/my/c/211268 @arbaeen_m