eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
238 دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
30هزار ویدیو
222 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ١٢٣٢ به روی سرخودش گذاشته 🔴 ۴٣ ساله ما سوار قطار درستی شدیم فقط تعمدی میخوان خط حرکتش رو تغییر بدن... 🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿 شما و دوستان ارجمندتون هم به : 👇👇👇 دعوتید👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa 👆👆👆👆👆 به گروه دوستان یا حسین ع گو دعوتید
48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 ١٢٣٣ انتشار اسناد محرمانه دوران پهلوی/ یکبار برای همیشه! طولانی اما مفید! وقتی راجب دوران شاه حرف میزنن. اطلاعات کافی نداری و‌ نمیدونی‌چی بگی؟ حتی خودتم تو ذهنت کلی شبهه داری! این کلیپ رو کامل ببینید ●▬▬▬▬๑🌐๑▬▬▬▬▬● کانال 👇👇👇👇 @kashkooleayevahadis ●▬▬▬▬๑🌐๑▬▬▬▬▬●
✨﷽✨ 📚 ١٢٣۴ 🔴 ماجرای عجیب دکتری که همه مردان را زن می‌دید! ✍دکتر حاج حسن توکلی از شاگردان عارف بالله شیخ رجبعلی خیاط، نقل می کند: روزی من از مطب دندان سازی خود حرکت کردم که جایی بروم، سوار ماشین شدم، میدان فردوسی یا پیش تر از آن اتوبوس نگه داشت، جمعیتی بالا آمد، سپس دیدم راننده زن است، نگاه کردم همه زن هستند همه یک شکل و یک لباس! دیدم بغل دستم هم زن است! خودم را جمع کردم و فکر کردم اشتباهی سوار شده‌ام. اتوبوس نگه داشت و خانمی پیاده شد، آن زن که پیاده شد همه مرد شدند! با این که ابتدا بنا نداشتم پیش شیخ بروم از ماشین که پیاده شدم جهت روشن شدن قضیه رفتم پیش مرحوم شیخ، قبل از این که من حرفی بزنم شیخ فرمود: «دیدی همه مردها زن شده بودند! چون مردها به آن زن توجه داشتند، همه زن شدند!» بعد گفت: « وقت مردن هر کس به هر چه توجه دارد، همان جلوی چشمش مجسم می‌شود، ولی محبت امیر المومنین (ع) باعث نجات می‌شود» «چقدر خوب است که انسان محو جمال خدا شود... تا ببیند آن چه دیگران نمی‌بینند و بشنود آن چرا دیگران نمی‌شنوند.» 🔰 امروزه روانشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که انسان به هر چه توجه و تمرکز نماید همان چیز در روح و ضمیر باطنش نقش می‌بندد و در عالم خارج به ظهور می‌رسد! چه خیر اخلاقی و چه شر باشد. 🌕 راستی توجه و تمرکز ما به امام عصر ارواحنا فداه در زندگی چقدر می باشد؟ 📚 کیمیای محبت، ص176 🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿 شما و دوستان ارجمندتون هم به : 👇👇👇 دعوتید👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
#پدرشهیدعلیرضافرج_زاده مرحوم کربلایی #حاج_هوشنگ_فرج_زاده در ١٣ رجب ولادت حضرت امیر ع در محل خانه ی
💐 ١٢٣۵ مومن زرنگ یعنی پدرم! سال ۱۳۸۹ بود به هر زحمت وثیقه جور شد ۱۵ میلیون و به حساب نظام وظیفه واریز شد کلاس های حج عمره را رفتیم و آماده ی حج عمره شدیم همسفر شدن با پدر شهید علیرضا فرج زاده که پدر بزرگ من هم هستند خودش سعادتی بود. مدینه که اصلا بوی رسول‌الله میده روضه منوره ، ستون های مسجد النبی و حال و هوای قبرستان بقیع که ایکاش جای مزار مادرمون مشخص بود هر روز برای زیارت و نماز با هوشنگ خان و پدرم وسط ایوان بزرگ می نشستیم قرآن می خواندیم هوشنگ خان هم خیلی حس خوبی داشت از اون بیشتر ما حس و حال می گرفتیم و می رفتیم برای عبادت کردن داخل مسجد النبی، دوربین بردن داخل مسجد الحرام و مسجد النبی خیلی سخت بود اما من دوربین خودم رو می بردم بعد از زیارت حضرت رسول و نماز های داخل روضه منوره که هر وقت به یادش می افتم باز دوباره دلم تنگ حال و هوای مدینه میشه عازم مکه مکرمه شدیم هنوز طعم خرمایی که پدرم تو مسجد شجره برامون خرید زیر زبونم هست ۱۳ سال مثل برق گذشته اما خاطرات خوب حج عمره یادم نمیره قبل از رفتن به مکه باید محرم می‌شدیم این زحمت رو پدرم برام انجام داد دعاها رو من می‌خواندم برای پدر و پدربزرگم اما پدرم من را محرم کرد خیلی فضای خوبی بود بعد از انجام حج عمره تو گرمای آخر خرداد و اوایل تیرماه عربستان قرار بود چند روز بعدش هر کسی دوست داشت دوباره عمره بجای بیاره اون هم بجا آوردیم نوبت به بازگشت که رسید پدرم یه ایده خلاقانه به ذهنش رسید ایشون با توجه به تاریخ قمری و نزدیک بودن به ایام البیض رجبیه پیشنهاد دادند که اگر بشه بمونیم مکه و با کاروان دیگه ای برگردیم کارهای این اعتکاف رو خودشون انجام دادند هتل ما تو مکه یکی از بهترین هتل های زمان خودش بود هتل بعثه دارالهادی سرچ کنید عکس هاش هست یکی از هتل های به شدت نو و شیک در اواخر دهه ۸۰ از اونجا منتقل شدیم به هتل کریستاله پدر بزرگم و مادر بزرگم داخل هتل موندن و ما رفتیم داخل مسجدالحرام سه روز اعتکاف داخل مسجدالحرام هنوز هم مثل یه رویا و خواب نیمه شب میمونه برام ولی تجربه ی به شدت بی نظیری بود عکسهایی که میگذارم بخشی ش مربوط به همون روزهاست خاطره ای که هیچ وقت از یاد نمیره قرآن خواندن هوشنگ خان آدم رو دلتنگش می‌کنه این دلتنگی نه بخاطر اون مغازه سوپرمارکت بود بخاطر فطرت پاک این مرد ، بخاطر ایمان ش ، بخاطر اعتقاد قوی ای که داشت هست خلاصه ، وارد مسجد الحرام شدیم می دونستم که باید سه روز داخل مسجد الحرام باشم بخاطر همین یه دور داخل مسجد زدیم بهترین جای مسجد برای عبادت و شب نشینی رو پیدا کردیم روز اول مستقر شدیم ولی از اون طرف مادرم جای خوبی نداشت روز اول رو کامل به یاد امام حسین و عطشش اشک ریخت وقتی افطار متوجه شد کلی با هم خندیدیم بعد آمد پیش ما کمی بعدتر یک مرد وسط سنگ راهروی مسجد الحرام ولو شد متوجه شدیم که از عطش غش کرده با هم صحبت کردیم مشهدی بود اسمش آقای مدبر بود، خادم امام رضا رفیق شدیم و هنوز با هم ارتباط داریم بگذریم سحر نون و پنیر می خوردیم شب قاچاقی برامون از هتل کباب و نون می آوردن😁😁😁 روز اول شب بعد از افطار و نماز رفتیم برای زیارت جای تولد حضرت علی روزها می خوابیدیم البته به زحمت چون دائم شرطه می اومد و نمیذاشت استراحت کنیم بشکن می زد و می گفت بلند شید بشینید مسجد جای خواب نیست شب ها عبادت می کردیم و قرآن می خواندیم روز دوم گذشت تا اینکه روز سوم و اعمال ام داوود آقای مدبر برای ام داوود برنامه خاصی داشت بعد از خواندن قرآن با حاج آقا و هوشنگ خان و مادربزرگم زیر ناودان طلا رفتیم و دعای ام داوود خواندیم لحظات عجیبی بود هر کسی از خدای بزرگ چیزی میخواست اما صدر حوائج فرج آقا امام زمان بود دعای ام داوود تمام شد وقت نماز سبک بودیم و خالص و انگار تازه زاده شده بودیم بعدش هم که یکی دو روز استراحت و بازگشت به خانه از اون روز همه جزییات ش کاملا یادمه خاطره ای که هیچوقت یادم نمیره https://twitter.com/F_Mazhelan/status/1622668735872917504?t=5PVjjQHycy_H5Aj2x-XKNA&s=19 🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿 شما و دوستان ارجمندتون هم به : 👇👇👇 دعوتید👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa 👆👆👆👆👆 به گروه دوستان یا حسین ع گو دعوتید
💐 ١٢٣۶ 🔆 داستان از بهلول عاقل 🌟آورده اند که یکی از بازرگانان بغداد با غلام خود در کشتی نشسته و به عزم بصره در حرکت بودند ونیز در همان کشتی بهلول و جمعی دیگر بودند . 🌟غلام که تاکنون سوار کشتی نشده بود به همین دلیل از تلاطم دریا وحشت داشت و مدام گریه وزاري می نمود . مسافران از گریه و زاري آن غلام به ستوه آمدند 🌟از آن میان بهلول از صاحب غـلام خواسـت تـا اجازه دهد به طریقی آن غلام را ساکت نماید . بازرگان اجازه داد . بهلول فوري امرنمود که طنابی را دور بدن غلام پیچاندند و غـلام را بـه دریا انداختند و چون نزدیک به هلاکت رسـید او را بیـرون آوردنـد . 🌟غـلام از آن پـس بـه گوشـه اي از کشتی ساکت و آرام نشست . اهل کشتی از بهلول سوال نمودند در این عمل چه حکمت بود که غلام ساکت و آرام شد ؟ 🌟بهلول گفت : این غلام قدر عافیت این کشتی را نمی دانست و چون به دریا افتاد فهمید که کـشتی جـاي امن و آرامی است . 🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿 شما و دوستان ارجمندتون هم به : 👇👇👇 دعوتید👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa 👆👆👆👆👆 به گروه دعوتید
💐 ١٢٣۵ مومن زرنگ یعنی پدرم! سال ۱۳۸۹ بود به هر زحمت وثیقه جور شد ۱۵ میلیون و به حساب نظام وظیفه واریز شد کلاس های حج عمره را رفتیم و آماده ی حج عمره شدیم همسفر شدن با پدر شهید علیرضا فرج زاده که پدر بزرگ من هم هستند خودش سعادتی بود. مدینه که اصلا بوی رسول‌الله میده روضه منوره ، ستون های مسجد النبی و حال و هوای قبرستان بقیع که ایکاش جای مزار مادرمون مشخص بود هر روز برای زیارت و نماز با هوشنگ خان و پدرم وسط ایوان بزرگ می نشستیم قرآن می خواندیم هوشنگ خان هم خیلی حس خوبی داشت از اون بیشتر ما حس و حال می گرفتیم و می رفتیم برای عبادت کردن داخل مسجد النبی، دوربین بردن داخل مسجد الحرام و مسجد النبی خیلی سخت بود اما من دوربین خودم رو می بردم بعد از زیارت حضرت رسول و نماز های داخل روضه منوره که هر وقت به یادش می افتم باز دوباره دلم تنگ حال و هوای مدینه میشه عازم مکه مکرمه شدیم هنوز طعم خرمایی که پدرم تو مسجد شجره برامون خرید زیر زبونم هست ۱۳ سال مثل برق گذشته اما خاطرات خوب حج عمره یادم نمیره قبل از رفتن به مکه باید محرم می‌شدیم این زحمت رو پدرم برام انجام داد دعاها رو من می‌خواندم برای پدر و پدربزرگم اما پدرم من را محرم کرد خیلی فضای خوبی بود بعد از انجام حج عمره تو گرمای آخر خرداد و اوایل تیرماه عربستان قرار بود چند روز بعدش هر کسی دوست داشت دوباره عمره بجای بیاره اون هم بجا آوردیم نوبت به بازگشت که رسید پدرم یه ایده خلاقانه به ذهنش رسید ایشون با توجه به تاریخ قمری و نزدیک بودن به ایام البیض رجبیه پیشنهاد دادند که اگر بشه بمونیم مکه و با کاروان دیگه ای برگردیم کارهای این اعتکاف رو خودشون انجام دادند هتل ما تو مکه یکی از بهترین هتل های زمان خودش بود هتل بعثه دارالهادی سرچ کنید عکس هاش هست یکی از هتل های به شدت نو و شیک در اواخر دهه ۸۰ از اونجا منتقل شدیم به هتل کریستاله پدر بزرگم و مادر بزرگم داخل هتل موندن و ما رفتیم داخل مسجدالحرام سه روز اعتکاف داخل مسجدالحرام هنوز هم مثل یه رویا و خواب نیمه شب میمونه برام ولی تجربه ی به شدت بی نظیری بود عکسهایی که میگذارم بخشی ش مربوط به همون روزهاست خاطره ای که هیچ وقت از یاد نمیره قرآن خواندن هوشنگ خان آدم رو دلتنگش می‌کنه این دلتنگی نه بخاطر اون مغازه سوپرمارکت بود بخاطر فطرت پاک این مرد ، بخاطر ایمان ش ، بخاطر اعتقاد قوی ای که داشت هست خلاصه ، وارد مسجد الحرام شدیم می دونستم که باید سه روز داخل مسجد الحرام باشم بخاطر همین یه دور داخل مسجد زدیم بهترین جای مسجد برای عبادت و شب نشینی رو پیدا کردیم روز اول مستقر شدیم ولی از اون طرف مادرم جای خوبی نداشت روز اول رو کامل به یاد امام حسین و عطشش اشک ریخت وقتی افطار متوجه شد کلی با هم خندیدیم بعد آمد پیش ما کمی بعدتر یک مرد وسط سنگ راهروی مسجد الحرام ولو شد متوجه شدیم که از عطش غش کرده با هم صحبت کردیم مشهدی بود اسمش آقای مدبر بود، خادم امام رضا رفیق شدیم و هنوز با هم ارتباط داریم بگذریم سحر نون و پنیر می خوردیم شب قاچاقی برامون از هتل کباب و نون می آوردن😁😁😁 روز اول شب بعد از افطار و نماز رفتیم برای زیارت جای تولد حضرت علی روزها می خوابیدیم البته به زحمت چون دائم شرطه می اومد و نمیذاشت استراحت کنیم بشکن می زد و می گفت بلند شید بشینید مسجد جای خواب نیست شب ها عبادت می کردیم و قرآن می خواندیم روز دوم گذشت تا اینکه روز سوم و اعمال ام داوود آقای مدبر برای ام داوود برنامه خاصی داشت بعد از خواندن قرآن با حاج آقا و هوشنگ خان و مادربزرگم زیر ناودان طلا رفتیم و دعای ام داوود خواندیم لحظات عجیبی بود هر کسی از خدای بزرگ چیزی میخواست اما صدر حوائج فرج آقا امام زمان بود دعای ام داوود تمام شد وقت نماز سبک بودیم و خالص و انگار تازه زاده شده بودیم بعدش هم که یکی دو روز استراحت و بازگشت به خانه از اون روز همه جزییات ش کاملا یادمه خاطره ای که هیچوقت یادم نمیره https://twitter.com/F_Mazhelan/status/1622668735872917504?t=5PVjjQHycy_H5Aj2x-XKNA&s=19 🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿 شما و دوستان ارجمندتون هم به : 👇👇👇 دعوتید👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa 👆👆👆👆👆 به گروه دوستان یا حسین ع گو دعوتید
💐 ١٢٣۶ 🔆 داستان از بهلول عاقل 🌟آورده اند که یکی از بازرگانان بغداد با غلام خود در کشتی نشسته و به عزم بصره در حرکت بودند ونیز در همان کشتی بهلول و جمعی دیگر بودند . 🌟غلام که تاکنون سوار کشتی نشده بود به همین دلیل از تلاطم دریا وحشت داشت و مدام گریه وزاري می نمود . مسافران از گریه و زاري آن غلام به ستوه آمدند 🌟از آن میان بهلول از صاحب غـلام خواسـت تـا اجازه دهد به طریقی آن غلام را ساکت نماید . بازرگان اجازه داد . بهلول فوري امرنمود که طنابی را دور بدن غلام پیچاندند و غـلام را بـه دریا انداختند و چون نزدیک به هلاکت رسـید او را بیـرون آوردنـد . 🌟غـلام از آن پـس بـه گوشـه اي از کشتی ساکت و آرام نشست . اهل کشتی از بهلول سوال نمودند در این عمل چه حکمت بود که غلام ساکت و آرام شد ؟ 🌟بهلول گفت : این غلام قدر عافیت این کشتی را نمی دانست و چون به دریا افتاد فهمید که کـشتی جـاي امن و آرامی است . 🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿 شما و دوستان ارجمندتون هم به : 👇👇👇 دعوتید👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa 👆👆👆👆👆 به گروه دعوتید
📚 ١٢٣٧ 🔴 خیلی از علمای بزرگ اهل تسنن جملات خیلی جالبی درباره امیرالمومنین گفتن. حتی بعضیاشون بخاطر همین حرفها کشته شدن. مثلا 🔻امام نسائی یکی از علمای بزرگ اهل تسنن و صاحب یکی از کتاب‌های شش‌گانه اهل سنت هست. دراواخر عمر کتاب خصائص امیرالمؤمنین رو برای مردم دمشق نوشت. مردم دمشق که دست‌پرورده معاویه بودن، گفتن یه همچین کتابی هم درباره فضائل معاویه بنویس. نسائی گفت من فضیلتی در معاویه سراغ ندارم، جز اینکه پیامبر(ص) درباره او گفت. "خداوند اورا سیر نکند". واقعا هم همین شد. معاویه تا اخر عمر دائما میخورد و چاق و چاق‌تر می‌شد ولی سیر نمی‌شد. میگن بعد از این ماجرا مردم دمشق انقدر اونو کتک زدن که بیمار شد و از دنیا رفت. 🔻یکی دیگه از علمای بزرگشون هم یه جمله ای داره خیلی عجیبه، بخاطر همین عبارت هم زبونش رو از پشت سرش کشیدن بیرون. اون عبارت اینه: "کَم فرق بَینَ مَن شُکّ فی خلافته و بین من قیل انه الله" میگه چقدر فرق است بین کسی که در خلافتش شک کردند(یعنی خلیفه اول) وکسی که شک کردند او خداست (یعنی امیرالمؤمنین). 🔻محمدبن ادریس شافعی، امام شافعی‌ مذهب‌ها که غوغا کرده. اونقدر از عشق امیرالمؤمنین لبریز شده که ده‌ها شعر فوق‌العاده درباره امیرالمؤمنین گفته و خیلی هم مورد سرزنش قرارگرفته، که یکیش اینه : "اِلی مَ اُلام وَ حَتّی مَتی اُعاتَبُ فی حُبِّ هذَا الْفَتی وَ هلْ زُوِّجَتْ فاطِمَةُ غَیْرُهُ؟ وَ فی غَیْرِهِ هَلْ اَتی، هَلْ اَتی؟ «تا کی و تا چه زمانی در دوستی این جوانمرد سرزنش و عتاب خواهم شد؟ آیا به فاطمه زهراء غیر این جوان شوهر دیگری داده شد؟ آیا سوره هل اتی به غیر از او در مورد کس دیگری هم نازل شد؟ چقدر زیبا؟ وَ فی غَیْرِهِ هَلْ اَتی، هَلْ اَتی؟ البته امام شافعی کشته نشد. خیلی مورد سرزنش قرار گرفت این‌ها مثال‌های محدودی بود، نظیر این اعتراف‌ها بین علمای اهل سنت بسیاره، از علمای حنفی مذهب گرفته تا معتزلی‌ها و دیگر فرق، جملات بی‌نظیری درباره امیرالمؤمنین گفتن. این اصلا عادی نیست بخصوص که از زمان معاویه تا سال صد هجری همه منابر مجبور بودن امیرالمؤمنین رو دشنام بدن و لعن کنن، یعنی یکی دو نسل همش بدی شنیدن از علی بن ابی طالب، چی شد که این نورالهی خاموش نشد و زمان به زمان روشن‌تر شد؟ ✅ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ(سوره صف) خواستند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند، ولی خدا نورش را کامل کرد، حتی اگر کافران خوششان نیاید. ✍ از کانال . 🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿 شما و دوستان ارجمندتون هم به : 👇👇👇 دعوتید👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa 👆👆👆👆👆 به گروه دعوتید
📚 ١٢٣٨ 🔅 ✍ مال هیچ بنده‌ای با دادن صدقه کاهش نمی‌یابد جوانی از یکی از پیشرفته‌ترین دانشکده‌های اقتصادی و تجاری آمریکایی فارغ‌التحصیل شد و برگشت تا در کسب‌وکار و فروش لوازم خانگی به پدرش کمک کند. او متوجه شد که پدرش هر ماه یک دستگاه لباسشویی یا یخچال یا اجاق گازی را در راه خدا به مستمندان (فقرا، بی‌سرپرستان و بیوه‌زنان) کمک می‌کند. پسر به‌شدت در برابر این کار پدرش ایستاد و آن را تلف‌کردن مال قلمداد می‌کرد و شروع کرد به حساب و کتاب که هزینه هر ماه و هر سال چنین و چنان می‌شود و بعد از ۱۰ سال چه مبلغ هنگفتی جمع می‌شود که اگر این مبلغ را در سرمایه‌گذاری به راه اندازد چه سودی خواهد داشت. سرانجام به نتیجه‌ای دست یافت که به‌آسانی نمی‌توانست از آن بگذرد! آمار و ارقامی که به آن دست یافته بود به‌سادگی قابل چشم‌پوشی نبود، لذا با پدرش شروع به مجادله کرد تا او را قانع کند که چگونه در اشتباه است و این کار او کاملا مخالف قوانین و اصول تجارتی است که او در دانشگاه‌های آمریکایی خوانده است. پدر ساده‌اش از او پرسید: تعداد گوسفندان بیشتر است یا سگ‌ها؟ پسر گفت: گوسفند. سپس پدر پرسید: سگ‌ها در سال بیشتر تولیدمثل می‌کنند یا گوسفندان؟ جوان جواب داد: سگ‌ها بیشتر از یک بار در سال تولیدمثل می‌کنند و هر بار نیز پنج یا شش یا بیشتر از این‌ها توله به دنیا می‌آورند. اما میش کاملا برعکس؛ سالی یک یا دو بره می‌زاید. سپس پدر ادامه داد و پرسید: مردم سگ می‌خورند یا گوسفند و میش؟ جوان جواب داد: معلوم است گوسفند. پدر گفت: سگ‌ها بیشتر از گوسفندان زاد و ولد می‌کنند و مردم بیشتر گوسفندان را ذبح می‌کنند و می‌خورند و سگ‌ها اصلا خوردنی نیستند. پس چرا تعداد گوسفندان چندین برابر سگ‌ها است؟ جوان ساکت ماند و جوابی نداشت. پدر به او گفت: این معادله در دانشگاه‌های آمریکایی و غرب قابل تعلیم نیست. پسر دلبندم، این یعنی برکت. دادن صدقه و بخشیدن مال باعث افزایش ثروت می‌شود و هرگز از آن نمی‌کاهد و این موضوع به خدا ارتباط دارد. مال هیچ بنده‌ای با دادن صدقه کاهش نمی‌یابد. . 🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿 شما و دوستان ارجمندتون هم به : 👇👇👇 دعوتید👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa 👆👆👆👆👆 به گروه دعوتید
✨﷽✨ 📚 ١٢۴٠ 🏴خاطره‌ آیت‌الله نوری همدانی از امضا برکفن شهید سلیمانی ✍حاج قاسم سلیمانی مکرر در دفتر ما رفت‌وآمد داشت، در آخرین دیدار بعد از ملاقات رسمی گفتند که همه بیرون بروند من با شما کاری خصوصی دارم، بنده و ایشان در اتاق ماندیم. حاج قاسم از کیف کفنش را آورد و به بنده گفت که کفن من را امضا کنید و نام خود را بنویسید و ما هم امضا کردیم، بعد هم گفت می‌خواهم به‌عنوان خداحافظی چند رکعت نماز پشت سر شما بخوانم. 💥بعد از دیدار بنده از ایمان و بصیرت ایشان منقلب شدم و عشق و علاقه به جهاد و شهادت داشت، در زمان خداحافظی سردار سلیمانی را در آغوش گرفتم و آیه" مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا" را قرائت کردم و با چشمان اشک بار خداحافظی کردیم. ❤️«اللهم عجل لولیک الفرج»❤️ ✅ کانال آیَتٌ اَلله بَهجَت (ره) ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿 شما و دوستان ارجمندتون هم به : 👇👇👇 دعوتید👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa 👆👆👆👆👆 به گروه دعوتید
📚 ١٢۴١ ✳️ ای مـــادر، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم، تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفتی: «ای مصطفی، من تو را بزرگ کردم، با جان و شیره خود تو را پرورش دادم و اکنون که می روی از تو هیچ نمیخواهم و هیچ انتظاری از تو ندارم، فقط یک وصیت می کنم و آن این که خدای بزرگ را فراموش نکنی.» 🔹 ای مـــادر، بعد از بیست و دو سال به میهن عزیز خود باز می گردم و به تو اطمینان می دهم که در این مدت دراز، حتی یک لحظه خدا را فراموش نکردم، عـشق او آن قدر با تار و پود وجودم آمیخته بود که یک لحظه حیات من بدون حضور او میسر نبود. 🔸 خوشحــالم ای مــادر، نه فقط بخاطر این که بعد از هجرتِ دراز به آغوش وطن بر می گردم بلکه به این جهت که بزرگترین طاغوت زمان شکسته شده و ریشه ظلم و فساد بر افتاده و نسیم آزادی و استقلال می وزد. ✍️ دست نوشته شهید دکتر مصطفی چمران بهمن ماه ۱۳۵۷ 📚 برگرفته از کتاب؛ خدا بود و دیگر هیچ نبود... 🔸فانوس🔸 🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿 شما و دوستان ارجمندتون هم به : 👇👇👇 دعوتید👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa 👆👆👆👆👆 به گروه دعوتید