#زندگینامه_استاد_علی_نظامی_همدانی5
🔺 اگر خاطراتی از بزرگان حوزه دارید بفرمایید؟
🔸بنده حدود چهار نامه به محضر شریف علامه طباطبایی فرستادم که محتوای آنها، سؤالات بنده در مورد وجود و ماهیت و تواطی وجود از نظر برخی فلاسفه و سؤالاتی از این قبیل بود. ایشان با دست لرزانی پاسخ نامهها را دادند و بالای نامه تفقداً و تشویقاً بنده را تحت عنوان دانشمند گرامی جناب حجتالاسلام نظامی خطاب میکردند.
🔸مرحوم آیتالله حاج سیدعباس کاشانی وقتی توسط ناشر کتابم، اطلاع پیدا کردند که من (نظامی) قصیده عربیه طویلهای در وصف اهلبیت(ع) و به ترتیب حروف الفبا در کتاب سیمای ائمه(ع) دارم. موقع شرفیابی به زیارت ایشان به من فرمودند: آن قصیده را بخوانید. من مقداری از ابیات را خواندم، ایشان رو به شعرای عراقی که در خدمتشان بودند، فرمودند: «ایشان امرءالقیس زمان ماست.«
🔸خاطره دیگری را بیان کنم روزی که جهت زیارت به قم مشرف شده بودم در درس شرح اشارات مرحوم حاج میرزا یحیی انصاری شیرازی(ره) شرکت نمودم. مطلبی را ایشان به عنوان اجتماع ضدین تبیین کردند. من به حضور ایشان عرض کردم: اینجا اجتماع ضدین نیست! با تعجب پرسیدند: چرا؟ عرض کردم الضدان امران وجودیان؛ در حالیکه اینجا هر دو مطلب، وجودی نیستند، اینجا اجتماع نقیضان است که النقیضان لا یجتمعان، احدهما وجودی و الآخر عدمی. ایشان خوششان آمد و به من فرمودند: به قم تشریف بیاورید تا از شما استفاده بشود. دو سه سال بعد هم در درس ایشان شرکت کردم. ایشان به یاد سابقه قبلی افتادند و فرمودند: شما قم تشریف نیاوردید؟ عرض کردم: معذور هستم.
@kashkoolfn
#زندگینامه_استاد_علی_نظامی_همدانی5
🔸مطلب بعدی این است که مسئولان حوزه، کمتر طلبه بپذیرند تا از نظر کیفیت بتوانند در علم و تقوا بهتر تربیت کنند؛ یعنی پذیرش طلبه کمتر باشد و به کیفیت اضافه بشود. اگر برای آقایان مسئولان مقدور باشد، همان کتابهای گذشته را بیاورند و یا از همان کتابهای گذشته با حذف مطالبی که به نظر شریفشان غیرضرور میرسد تدریس بشود. در تعلیم ادبیات فارسی و عربی به طلاب دقت زیادی بشود.
🔺سخن پایانی با طلاب گرامی🔺
🔸تذکری به رفقای طلبه دارم و آن این است: آقایانی که الان طلبه هستند و انشاءالله جزو علمای آینده هستند، لازم است در خودشان پنج ویژگی را به ظهور برسانند، علم، عمل، تقوی، وقار و بیان، علمای گذشته ما این پنج ویژگی را داشتند.
🔸بنده بعد از درس، مباحثه داشتم و آنقدر در مباحثه و درس جدی بودم که ظهر که به خانه بر میگشتم و نهاری میخوردم و میخوابیدم، در خواب هم مباحثه میکردم! مادرم من را بیدار میکرد و به همان زبان محلی همدان میگفت: چه میگویی و نمیگذاری ما بخوابیم؟
🔸من این امید را دارم که آقایان طلاب جوان، من را برای خود حجت بدانند؛ چراکه خانواده من به کلی بیسواد بودند، من نابینا هستم، علاوه بر این فقر مالی هم داشتم، بیبضاعت و فقیر بودیم، اما با نهایت شرف زندگی کردیم.
🔸در دوران دبستان با خود نان و لبو میبردم تا مجبور نباشم که برای نهار با بچهها به خانه برگردم و یا برای برگشت به مدرسه احتیاج به بچههای دیگر نداشته باشم.
🔸من امیدوارم با این وضعیت خاص بنده و با این مقدار تفضلی که خدای متعال به من فرموده «لیبلونی أ أشکر أم أکفر»؛ آقایان من را برای خودشان حجت بگیرند و در درس و تحصیل و بهخصوص در ادبیات و عقاید جدی باشند. بنده شعری دارم به این مضمون:
🔸فرصت طلبان ماهی مقصود گرفتند * مقصود خود از آب گل آلود گرفتند
مقصود من از آب گل آلود زمان است * کایشان غرض خویش از این روی گرفتند
تا میرسد به این بیت
یا سیر نمودند در آفاق و در انفس * معلوم رها کرده و مشهود گرفتند
یا که چو علی رفته به میدان شجاعت * تا از سر ابطال کُلَه خُود گرفتند
یا که چو حسین از همه هستی بگذشتند *** جا در دل هر حاسد و محسود گرفتند
❇️گفت و گو: علی اکبر بخشی
@kashkoolfn