eitaa logo
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
47.6هزار دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
10.1هزار ویدیو
33 فایل
مجموعه کانالهای کشکول معنوی مدیریت : 👈 @mosafer_110_2 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝 #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
😱😭 👇 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2892 💯تو مکالمات روزمره زیاد اصطلاح اللّهی رو به کار می‌بریم 🔻ویژگی های حزب‌اللّهیِ واقعی ازنظر قرآن👇 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2916 🎬 کلیپی فوق العاده جالب و تاثیرگذار از شفاعت امام حسین(ع) در شب اول قبر (+18) https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2929 💢چه شدکه آیت الله بهجت به آن همه درجات رسید ✔️راز موفقیت آیت ا... بهجت را مشاهده کنید👇 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2941 🔴چه زنانی با حضرت فاطمه محشور می شوند؟ ✅پاسخ را از خود حضرت زهرا بشنویم👇 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2957 📹 کلیپ دردناک لحظه خبردادن شهادت پدر به فرزندش توسط مدیرمدرسه😭😔 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2958 📹 کلیپ فوق العاده تقدیم به مادران سرزمینم 💯❌💯(مشاهده کنید و از دست ندید)👇 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2961 📹 راه‌حل از بین بردن حسادت 📌چکار کنیم حسادت به ما ضرر نرساند؟ https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2962 🔴 روایتی زیبا از شأن مادر ✅ حتما ببینید💯❌💯جالب و دیدنی https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2975 🔶عاقبت شوخی با نامحرم 😰😱 📝حکایتی بسیار عجیب و پند آموز👇 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2979 😱 ✅ 🙏 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2980 🔴چرا علامه طباطبایی میهمان دعوت نمی‌کرد؟ 🔸ازآیت الله العظمی نوری همدانی، از شاگردان علامه بشنویم👇 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/2999 ✅ چرا سوره یاسین، قلب است؟ پاسخ به نقل از آیت الله 👇 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/3000 🔴توجه🔴توجه:🏃جوانان بشتابید 📝پيام براى نسل جوان https://eitaa.com/kashkoolmanavi/3048 🔴چه بلایی در عالم قبر بر کسی که نماز را سبک بشمارد می آید؟ ✅پاسخ را از پیامبر اکرم بشنویم👇 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/3063 شب اول قبربازائر چه می کنند؟ 🔵سوال از ؟!پاسخ حضرت راببینید https://eitaa.com/kashkoolmanavi/3064 📺 خاطره ای جالب و شنیدنی از فرود هواپیما به خاطر (ره)👇 https://eitaa.com/kashkoolmanavi/3083
😱😭 👇 🌴سيد محمد اشرف علوي مينويسد: « در سفري به مصر ، آهنگری را ديدم كه با دست خود آهن گداخته را از كوره آهنگري بيرون ميآورد و روي سندان ميگذاشت و حرارت آهن به دست وي اثر نميكرد. با خود گفتم اين شخص، مردي صالح است كه آتش به دست او كارگر نيست. ازاينرو، نزد آن مرد رفتم، سلام كردم و گفتم: «تو را به آن خدايي كه اين كرامت را به تو لطف كرده است، در حق من دعايي كن.» مرد آهنگر كه سخن مرا شنيد، گفت: «اي برادر! من آنگونه نيستم كه تو گمان كرده اي.» گفتم: «اي برادر! اين كاري كه تو ميكني، جز از مردمان صالح سر نميزند.» گفت: « گوش كن تا داستان عجيبي را دراينباره براي تو شرح دهم. روزي در همين دكان نشسته بودم كه ناگاه زني بسيار زيبا كه تا آن روز كسي را به زيبايي او نديده بودم، نزد من آمد و گفت: « برادر! چيزي داري كه در راه خدا به منb بدهي؟» من كه شيفته رخسارش شده بودم، گفتم: «اگر حاضر باشي با من به خانهام بيايي و خواسته مرا اجابت كني، هرچه بخواهي به تو خواهم داد.» زن با ناراحتي گفت: «به خدا سوگند، من زني نيستم كه تن به اين كارها بدهم.» گفتم: «پس برخيز و از پيش من برو.» زن برخاست و رفت تا اينكه از چشم ناپديد شد. پس از چندي دوباره نزد من آمد و گفت: «نياز و تنگدستي، مرا به تن دادن به خواسته تو وادار كرد.» من برخاستم و دكان را بستم و وي را به خانه بردم. چون به خانه رسيديم، گفت: «اي مرد! من كودكاني خردسال دارم كه آنها را گرسنه در خانه گذاشته ام و بدين جا آمده ام. اگر چيزي به من بدهي تا براي آنها ببرم و دوباره نزد تو باز گردم، به من محبت كرده اي.» من از او پيمان گرفتم كه باز گردد. سپس چند درهم به وي دادم. آن زن بيرون رفت و پس از ساعتي بازگشت. من برخاستم و در خانه را بستم و بر آن قفل زدم. زن گفت: «چرا چنين ميكني؟» گفتم: «از ترس مردم.» زن گفت: «پس چرا از خداي مردم نميترسي؟» گفتم: «خداوند، آمرزنده و مهربان است.» اين سخن را گفتم و به طرف او رفتم.ديدم كه وي چون شاخه بيدي ميلرزد و سيلاب اشك بر رخسارش روان است. به او گفتم: «از چه وحشت داري و چرا اينگونه ميلرزي؟ » زن گفت: «از ترس خداي عزوجل.» سپس ادامه داد: «اي مرد! اگر به خاطر خدا از من دست برداري و رهايم كني، ضمانت ميكنم كه خداوند تو را در دنيا و آخرت به آتش نسوزاند.» من كه وي را با آن حال ديدم و سخنانش را شنيدم، برخاستم و هرچه داشتم به او دادم و گفتم: «اي زن! اين اموال را بردار و به دنبال كار خود برو كه من تو را به خاطر خداوند متعال رها كردم.» زن برخاست و رفت. اندكي بعد به خواب رفتم و در خواب بانوي محترمي كه تاجي از ياقوت بر سر داشت، نزد من آمد و گفت: «اي مرد! خدا از جانب ما جزاي خيرت دهد.» پرسيدم: شما كيستيد؟ فرمود: «من مادر همان زني هستم كه نزد تو آمد و تو به خاطر خدا از او گذشتي. خدا در دنيا و آخرت تو را به آتش نسوزاند.» پرسيدم: «آن زن از كدام خاندان بود؟» فرمود: «از ذريه و نسل خدا (صلّی الله عليه و آله و سلّم).» من كه اين سخن را شنيدم، خداي تعالي را شكر كردم كه مرا موفق داشت و از گناه حفظم كرد و به ياد اين آيه افتادم كه خداوند ميفرمايد: «إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» خدا ميخواهد هر پليدي را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را از هر عيبي پاك و منزه گرداند.» (احزاب: 33) سپس از خواب بيدار شدم و از آن روز تاكنون آتش دنيا مرا نمي سوزاند و اميدوارم آتش آخرت نيز مرا نسوزاند». پی نوشت : 1. نك: فضائل السادات، ص 240 و 241. ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ 🆔➯ @kashkoolmanavi ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯