eitaa logo
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
44.9هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
12.3هزار ویدیو
39 فایل
مجموعه کانالهای کشکول معنوی مدیریت : 👈 @mosafer_110_2 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝 #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه شب زیارتی ارباب السلام علیک #یااباعبدالله_الحسین اهل دل میگن برای زیارت ارباب اول از زیارت برادرش حضرت عباس شروع کنید و اذن دخول بگیرید .. هر چه میخواهد دل تنگت بگو حرم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام . . #علمدار #حضرت_عباس #کربلا #علقمه #محرم #امام_حسین #مشهد #امام_رضا #سیل #پلدختر #ایران #تهران #یا_ابالفضل_العباس . ڪشکول_معنوی👇 🆔️➠ @kashkoolmanavi ◆
18.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬نماهنگ| 🎊کاری از گروه سرود یزد ❣بمناسبت ولادت حضرت زهرا-س و روز مادر 🌹دوستت دارم افتخار من ‌-------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™ 📮نشر دهید، رسانه قرآن و عترت باشید 📡
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_چهارم 💠 چانه‌ام روی دستش می‌لرزید و می‌دید از این #معجزه جانم به لب
✍️ 💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمنده‌ها بود و دل او هم پیش جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق و !» سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! به‌خدا اگه نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط می‌کرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف و روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!» 💠 تازه می‌فهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن سرشان روی بدن سنگینی می‌کرد و حیدر هنوز از همه غم‌هایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از چیزی نگفته بود؟» و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر شیشه چشمم را از گریه پُر می‌کرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد. 💠 ردیف ماشین‌ها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم می‌کرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای بردم :«چطوری آزاد شدی؟» حسم را باور نمی‌کرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه می‌کنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را می‌پوشاندم و همان نغمه ناله‌های حیدر و پیکر کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!» 💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناک‌تر از بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و می‌کرد من می‌شنیدم! به خودم گفت می‌خوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! به‌خدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!» و از نزدیک شدن عدنان به تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط مرا نجات داده و می‌دیدم قفسه سینه‌اش از هجوم می‌لرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟» 💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشین‌ها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع ، من و یکی دیگه از بچه‌ها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، کردن و بردن سلیمان بیک.» از تصور درد و که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخ‌های سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله می‌کرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و می‌خواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.» 💠 از که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم (علیهم‌السلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچه‌مون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف می‌زنی بیشتر تشنه صدات میشم!» دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمی‌کردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود. 💠 مردم همه با پرچم‌های و برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانه‌مان را به هم نمی‌زد. بیش از هشتاد روز در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشق‌ترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم. ✍️نویسنده: -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
رحمـ(للعالمین)ـه این‌چه حكایتی‌ست كه اصلاً برای ما مبعث بدون شاه خراسان نمی‌شود از بركت دعای رسول است هیچ‌جا در دوستی فاطمه نمی‌شود 🍃🌺 🍃🌺 🍃🌺 @𝓴𝓪𝓼𝓱𝓴𝓸𝓸𝓵𝓶𝓪𝓷𝓪𝓿𝓲 ✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو به کسانی که به آینده انقلاب شک دارند نشون بدید ...🇮🇷 🛑روایت حجت الاسلام عالی از امام باقر علیه‌السلام در مورد انقلاب اسلامی ایران و اتصالش به ظهور....
﷽ ▫️ از زبان حضرت موسی علیه السّلام خطاب به حضرت خضر میفرماید: هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً، آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی؟ قرآن دیگر چطوری، لزومِ تلاش برای رشد را بگوید؟ یک پیغمبر در جایگاه‌های بلند، صاحب تورات، می‌آید خود را در جایگاه متعلّم و شاگرد قرار می‌دهد، نسبت به یک معلمی که اصلاً اسم او را هم نمی‌آورد، فقط خداشناس است. ▫️فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا، در آنجا بنده‌ای از بندگان ما را یافتند و آن فردِ ناشناس و آن بزرگوار در کمال غنای طبع به چنین مُتعلّمی می‌فرماید که: إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً گفت: تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی! و این بزرگوار دوباره اصرار می‌کند و او می‌بیند رد کردن چنین شاگردی در این جایگاه خلاف حکمت است؛ لذا برای او شرط می‌گذارد که، فَإِنِ اتَّبَعْتَني‏ فَلا تَسْئَلْني‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ پس اگر می‌خواهی بدنبال من بیایی، از هیچ چیز مپرس تا خودم به موقع آن را برای تو بازگو کنم ▫️سؤال در اینجا به معنای اعتراض و جدل است. گرچه در بعضی از مواردی که بعد پیدا شد، حتّی به تردید او هم گیر داد! در قضیه اقامه‌ی جدار حضرت موسی خیلی ملایم گفت که: لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً می‌خواستی در مقابل این کار مزدی بگیری! دیگر این که اعتراض نیست، این خیلی ملایم بود، ولی حضرت خضر فرمود: هذا فِراقُ بَيْني‏ وَ بَيْنِكَ. اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده و دنبال کار و زندگی خود برو! و در روایت دارد که حضرت موسی تا آخر عمر می‌فرمود که هر وقت این جمله را به یاد می‌آورم موی بر اندام من راست می‌شود. حجّت الاسلام و المسلمین 🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️ 🕋 @kashkoolmanavi 🕋
🔰 کلام بزرگان در مورد شهدا 🔸حضرت امام خمینی(ره): همین شهادت ها پیروزی را بیمه می کند. همین شهادت هاست که دشمن را رسوا می کند در دنیا. 🇮🇷 📝 🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️ 🕋 @kashkoolmanavi 🕋