☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۱۷ فروردین ۱۳۹۹
میلادی: Sunday - 05 April 2020
قمری: الأحد، 11 شعبان 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
💠 اذکار روز:
- یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه)
- ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه)
- یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام، 33ه-ق
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️19 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️28 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️33 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️36 روز تا اولین شب قدر
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
💐 به مناسبت سالروز میلاد #حضرت_علی_اکبر علیه السلام
✍ علی بن حسین (۱۱ شعبان ۳۶ ه ق – ۱۰ محرم ۶۱ ه ق) معروف به علیاکبر فرزند ارشد حسین بن علی علیه السلام در یازدهم شعبان سال ۳۶ هجری قمری در مدینه به دنیا آمد. او در حالی که ۲۵ سال سن داشت اولین نفر از بنیهاشم بود که به میدان نبرد در واقعه کربلا رفت و به شهادت رسید.
🌺 امام حسین(ع) او را شبیهترین فرد به رسول خدا(ص) از نظر قیافه ظاهری، اخلاق و سخن گفتن معرفی کرده است.
«غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً و خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسولِكَ (ص) و كُنّا اِذَا اشْتَقْنا الي نَبيّكَ نَظَرْنا اِلَيْه؛
جواني است كه از لحاظ اندام و اخلاق و گفتار، از همه مردم به رسول تو شبيهتر است و هر گاه ما مشتاق ديدار پيامبر (ص) ميشديم به او مينگريستيم».(۱)
همچنین هنگامی که علی اکبر در روز عاشورا راهی میدان جنگ شد، امام حسین فرمود: خدایا شاهد باش که هرگاه ما شیفته دیدار پیامبر تو میشدیم، به او (علی اکبر) نظر میانداختیم.
اللَّهـُمَّ اشْهَدْ..... کُنَّا إِذَا اشْتَقْنا إِلی نَبِیِّکَ نَظَرْنا إِلی وَجْهِهِ،(۲)
۱.سید بن طاوس، لهوف، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۹؛
۲.خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۴و۳۵.
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
✴️ دوشنبه 👈 18 فروردین 1399
👈12 شعبان 1441👈6 آوریل 2020
🕌مناسبت های اسلامی.
⏺بزرگداشت شیخ کلینی رحمت الله علیه.
🌙🌟احکام اسلامی و دینی.
📛صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند.
👶مناسب زایمان و نوزاد اسان تربیت شود ان شاءالله.
🤒بیمار امروز شفا یابد ان شاءالله.
🛫 مسافرت مکروه است اگر ضروری است حتما همراه صدقه باشد.
👩❤️👩حکم مباشرت امشب.
مباشرت شب سه شنبه مستحب و فرزند ان دهانی خوشبو دارد نرم دل و پاک زبان است. ان شاءلله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓انجام اموری از قبیل:
✳️خرید باغ و زمین و ملک.
✳️زراعت و کشاورزی.
✳️و اغاز امور تعلیم و تعلم نیک است.
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،خوب و موجب هیبت و شکوه است.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری،خوب نیست و باعث ضعف بدن است.
🔵 دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز
مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 منبع مطالب ما
تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهماالسلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
025 377 47 297
0912 353 2816
0903 251 6300
📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتمابا لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک کانال ممنوع و حرام است
📛📛📛📛📛📛
@taghvimehmsaran
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
🕋 اوقات شرعی به افق یزد
🗓 دوشنبه ۱۸ فروردین ماه ۱۳۹۹
🕌 اذان صبح : ساعت َ۵:۱۳
🌅طلوع آفتاب: ساعت َ۶:۳۵
🕌 اذان ظهر: ساعت َ۱۲:۵۵
🌄 غروب افتاب: ساعت َ۱۹:۱۶
🕌 اذان مغرب: ساعت َ۱۹:۳۳
🌃 نیمه شب شرعی: ساعت َ۰۰:۱۴
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۸ فروردین ۱۳۹۹
میلادی: Monday - 06 April 2020
قمری: الإثنين، 12 شعبان 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️18 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️27 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️32 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️35 روز تا اولین شب قدر
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
💠 مضامین #صلوات_شعبانیه
✍ آنچه در صلوات شعبانیه آمده است، بیشتر تأکید بر جایگاه اهل بیت پیامبر علیهم السلام دارد. این دعا که عبارت صلوات، چندین بار در آن تکرار شده است، در برگیرنده مضامین بلندی است از جمله:
1⃣ اهل بیت پیامبر علیهم السلام، گنجینه علم، محل رفت و آمد فرشتگان، جایگاه رسالت الهی و محل نزول وحی هستند.
2⃣ اهل بیت همچون کشتی نجات در موجهای سهمگین هستند که هر کس به آن متمسک شود نجات مییابد و هر کس از ان باز ماند غرق خواهد شد.
3⃣ جلو افتادن از اهل بیت یا عقب ماندن از ایشان مانع نجات است و کسانی به مقصود میرسند که همراه و ملازم اهل بیت باشند.
4⃣ خداوند رعایت حقوق اهل بیت و اطاعت از ایشان و پذیرش ولایت آنان را بر دیگران واجب کرده است.
5⃣ دعاکننده در این دعا از خداوند میخواهد که قلبش را با اطاعت آباد کند و او را با معصیت به رسوایی نکشد.
6⃣ مضمون دیگر دعا طلب توفیق همیاری و کمک به مستمندان و فقیران است.
7⃣ ماه شعبان ماهی است که به نماز خواندن و روزه گرفتن و شب زنده داری در آن سفارش شده است.
8⃣ طلب توفیق پیروی از پیامبر اکرم (ص) در عمل به اعمال ماه شعبان و نیز طلب شفاعت ایشان و طلب عفو و رحمت الهی نیز جزو مضامین این دعاست.
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
کشکول مذهبی محراب
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️ #عـاشـقـانــہدومـدافـع #قسمت_51 پس همکاراتون پرستار حرفشو قطع کرد وخیلی ج
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
#عـاشـقـانــہدومـدافـع
#قسمت_53
احساس خوبی داشتم اما یه غمی تو دلم بود
چشمامو بستم و گفتم: علی جان وسایلاتو آماده کردی؟
جوابمو نداد
شونه کردن موهام که تموم شد شروع کرد به بافتنشون
برگشتم سمتشو دوباره پرسیدم: وسایلاتو جمع کردی
پوفی کردو سرشو انداخت پایین
- جمع نکردم
_ إ خوب بیا باهم جمعشو کنیم
باشه واسه فردا الان هم من خستم هم تو
حرفشو تایید کردم اما اصلا دلم نمیخواست بخوابم
میخواستم تا صبح باهاش حرف بزنم و نگاش کنم
اصلا کاش صبح نمیشد...
دلم راضی به رفتنش نبود، اما زبونم چیز دیگه ای رو به علی میگفت
نشست بالا سرم و گفت: بخواب
- تو نمیخوابی مگه
چرا ولی باید اول مطمئن بشم که تو خوابیدی بعد خودم بخوابم
_ إ علی
دستشو گذاشت رو دهنمو گفت: هیس هیچی نگو بخواب خانوم جان
پلکامو به نشونه ی تایید بازو بسته کردم و لبخند زدم
دستی به سرم کشید و گفت: مرسی عزیز جان
خسته بود، چشماشو بازور باز نگه داشته بود
خوابم نمیبرد پتو رو کشیدم رو سرمو خودمو زدم به خواب
چند دقیقه بعد برای این که مطمئن بشه که خوابم صدام کرد
میشنیدم اما جواب ندادم
آهی کشیدو زیر لب آروم گفت: خدایا به خودت توکل
انقدر خسته بود که تا سرشو گذاشت رو بالش خوابش برد
پتو رو کنار زدم و سرجام نشستم
برگشتم سمتش
چه آروم خوابیده بود
گوشه ی چشمش یه قطره اشک بود
موهاش بهم ریخته بود و ریشهاش یکم بلند شده بود
خستگی تو چهرش میشد دید
بغضم گرفت ، ناخداگاه اشکام جاری شد
دلم میخواست بیدار شه و باهام حرف بزنه، تو چشمام زل بزنه و مثل
همیشه بگه اسماء
من هم بگم جانم علی
لبخند بزنه و بگه چشمات تموم دنیامه هاااا
منم خجالت بکشم و سرمو بندازم پایین...
خدایا من چطوری میتونم ازش دل بکنم ، چرا دنیات انقدر نامرده
من تازه داشتم زندگی میکردم
_ حاضر بودم برگردم به اون زمانی که علی نیومده بود خواستگاری همون
موقعی که فکر میکردم یه بچه حزب الهی خشک و بد اخلاقه و ازمن هم
بدش میاد
اخم کردناش هم دوست داشتنی بود برام
علی اونقدر خوب بود که مطمئن بودم شهید میشه...
وااای خدایا کمکم کن
از جام بلند شدم
رفتم کنار پنجره و یکم بازش کردم، نسیم خنکی به صورتم خورد و اشکامو
رو صورتم به حرکت درآورد
درد شدیدی تو سرم احساس کردم
پنجره رو بستم و به دیوار تکیه دادم که تو همون حالت خوابم برد
باصدای اذان صبح بیدار شدم یه نفر روم پتو کشیده بود
_ به اطرافم نگاه کردم
علی رو تخت نشسته بود و سرشو بین دوتا دستش گذاشته بود
سرشو آورد بالا، چشماش هنوز قرمز بود
اسماء چرا نخوابیده بودی؟ منو میخواستی گول بزنی؟اونجا چرا ؟میخوای
دوباره حالت بد بشه؟من که گفتم تا دلت راضی نباشه نمیرم؟ چرا میشینی
فکرو خیال الکی میکنی؟
_ الکی خندیدم و گفتم:اوووووو چه خبرته علی این همه سوال اونم این
وقت صبح
پاشو بریم وضو بگیریم
نمازمون رو اول وقت بخونیم
نمیخواستم اذیتش کنم اما دست خودم نبود این حالت هام
بدون توجه به علی از اتاق رفتم بیرون
رفتم سمت دستشویی. تو آیینه خودمو نگاه کردم چشمام پف کرده بود
آهی کشیدم و
صورتمو شستم
_ وضو گرفتم و رفتم تو اتاق ، جا نماز علی و خودم و پهن کردم
چادر نمازمو سر کردم و منتظر علی نشستم
علی نماز رو شروع کرد
الله اکبر
با اولین الله اکبری که گفت: اشک از چشمام جاری شد...
✍ خانم علی آبادی
ادامه دارد...
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
#عـاشـقـانــہدومـدافـع
#قسمت_54
بهش اقتدا کردم و نمازو باهم خوندیم
نمیدونم تو قنوت چی داشت میگفت که انقدر طول کشید...
بعد از نماز رفتم کنارش و سرمو گذاشتم رو پاش
- علی
جانم
- ببخشید
بابت چی
- تو ببخش حالا
باشه چشم ، دستی به سرم کشید و گفت: اسماء تا حالا بهت گفته بودم با
چادر نماز شبیه فرشته ها میشی
_ اوهووم
ای بابا فراموشکارم شدم ، میبینی عشقت با آدم چیکار میکنه
- سرمو از رو پاش برداشتم روبروش نشستم
اخمی کردم و گفتم: با چادر مشکی چی
دستشو گذاشت رو قلبش و گفت: عشق علی
حالا هم برو بخواب
بخوابم ؟دیگه الان هوا روشن میشه باید وسایالتو جمع کنیم
اسماء بیا بخوابیم حالا چند ساعت دیگه پامیشیم جمع میکنیم
قوووول
قول
_ ساعت ۱۱ بود باصدای گوشیم از خواب بیدار شدم
مامان بود حتما کلی هم نگران شده بود
گوشیو جواب دادم صدامو صاف کردمو گفتم:الو
- الو سلام اسماء جان حالت خوبه مادر؟؟
بله مامان جان خوبم خونه ی علی اینام
- تو نباید یه خبر به ما بدی؟
ببخشید مامان یدفعه ای شد
- باشه مواظب خودت باش. به همه سلام برسون
چشم خدافظ
پیچ و تابی به بدنم دادمو علی رو صدا کردم
علی جان پاشو ساعت یازده
پاشو کلی کار داریم
پتو رو کشید رو سرشو گفت: یکم دیگه بخوابم باشه
پتو رو از سرش کشیدم.
- إ علی پاشو دیگه
توجهی نکرد
باشه پس من میرم
یکدفعه از جاش بلند شدو گفت کجا
- خندیدم و گفتم دستشویی
بالش رو پرت کرد سمتم جا خالی دادم که نخوره بهم
انگشتشو به نشونه ی تحدید تکون داد که من از اتاق رفتم بیرون
وقتی برگشتم
همینطوری نشسته بود
- إ علی پاشو دیگه
امروز جمعست اسماء نزاشتی بخوابما
- پوووفی کردم و گفتم: ببین علی من از دلت خبر دارم. میدونم که آرزوت
بوده که بری الانم بخاطر من داری این حرفارو میزنی و خودتو میزنی به
اون راه با این کارات من بیشتر اذیت میشم
_ پاشو ساکت رو بیار زیاد وقت نداریم
چیزی نگفت. از جاش بلند شد و رفت سمت کمد، درشو باز کردو یه ساک
نظامی بزرگ که لباس های نظامی داخلش بود رو آورد بیرون
ساک رو ازش گرفتمو لباس هارو خارج کردم
- خوب علی وسایلی رو که احتیاج داری رو بیار که مرتب بذارم داخل
ساک
وسایل ها رو مرتب گذاشتم
باورم نمیشد خودم داشتم وسایلشو جمع میکردم که راهیش کنم
- علی مامان اینا میدونن؟؟
آره. ولی اونا خیالشون راحته تو اجازه نمیدی که برم خبر ندارن که...
_ حرفشو قطع کردم. اردلان چی اونم میدونه؟
سرشو به نشونه ی تایید تکون داد
- اخمی کردم و گفتم: پس فقط من نمیدونستم
چیزی نگفت
اسماء جمع کردن وسایل که تموم شد پاشو ناهار بریم بیرون
قبول نکردم
- امروز خودم برات غذا درست میکنم...
پله هارو دوتا یکی رفتم پایین
بابا رضا طبق معمول داشت اخبار نگاه میکرد
وارد آشپز خونه شدم مادر علی داشت سبزی پاک میکرد
- سلام مامان
إ سلام دخترم بیدار شدی حالت خوبه؟؟
- لبخندی زدم و گفتم:بله خوبم ممنون
- مامان ناهار که درست نکردید؟...
✍ خانم علی آبادی
ادامه دارد...
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
✴️ سه شنبه 👈19 فروردین 1399
👈13 شعبان 1441👈7 آوریل 2020
🕌مناسبت های دینی و اسلامی.
📛صدقه اول صبح فراموش نگردد رفع نحوست و بلا کند ان شاالله.
✅خواندن زیارات و دعا و نیایش.
✅و هم نشینی با صالحان خوب است.
👶مناسب زایمان نیست.
🤕بیمار امروز ازارش زیاد است.
✈️ مسافرت خوب است همراه صدقه باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
✳️فروش جواهرات.
✳️آغاز درمان و معالجات.
✳️و خوردن نوشیدنی ها نیک است.
👩❤️👨مباشرت و مجامعت.
امشب شب چهارشنبه مباشرت و عروسی مکروه است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) خوب نیست.
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز خوب نیست و موجب ملال است.
✂️ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید.
( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸ززندگیتون مهدوی🌸
📚 منابع ما.👇
تقویم همسران
تالیف:حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
025 377 47 297
0912 353 2816
0903 252 6300
📛📛📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک بهیچ وجه جایز نیست و حرام است
📛📛📛📛📛📛📛📛📛
@taghvimehmsaran
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
🕋 اوقات شرعی به افق یزد
🗓 سه شنبه ۱۹ فروردین ماه ۱۳۹۹
🕌 اذان صبح : ساعت َ۵:۱۱
🌅طلوع آفتاب: ساعت َ۶:۳۳
🕌 اذان ظهر: ساعت َ۱۲:۵۵
🌄 غروب افتاب: ساعت َ۱۹:۱۶
🕌 اذان مغرب: ساعت َ۱۹:۳۴
🌃 نیمه شب شرعی: ساعت َ۰۰:۱۴
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۱۹ فروردین ۱۳۹۹
میلادی: Tuesday - 07 April 2020
قمری: الثلاثاء، 13 شعبان 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️17 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️26 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️31 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️34 روز تا اولین شب قدر
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
کشکول مذهبی محراب
💠 #نگرانی_های_پیامبر(ص) ۱۷- شرک به خدا ✍ یکی از مهمترین خطراتی که انسان در دنیا با آن مواجه است
💠 #نگرانی_های_پیامبر (ص)
۱۸- لغزش عالمان و استدلال منافقان به قرآن بر مدعای خود و......
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ادامه نگرانی های خود، درباره امت بعد از خود چنین می فرماید:
🌷 ترسناك تر از هر چيز بر امت من سه چيز است لغزش دانشمند يا استدلال منافق به قرآن بر مدعاي باطل خود يا دنيايي كه شما را تا سرحد مرگ ببرد. به دنيا در باره خود بدبين باشيد.
🌹 أَشَدُّ مَا يُتَخَوَّفُ عَلَى أُمَّتِي ثَلاَثَةٌ زَلَّةُ عَالِمٍ أَوْ جِدَالُ مُنَافِقٍ بِالْقُرْآنِ أَوْ دُنْيَا تَقْطَعُ رِقَابَكُمْ فَاتَّهِمُوهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ.(1)
✅ و آن حضرت در روایت دیگری می فرماید:
🌸 من پس از خود برای امتم از سه چیز می ترسم: لغزش عالمان، حکومت ستمگران و از هوس های پیروی شده.
🌺 وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِنِّي أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي ثَلاَثَةً زَلَّةَ عَالِمٍ وَ حُكْمَ جَائِرٍ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ.(2)
📚 (1) خصال، ج 2، ص 163
(2) مستدرک الوسائل، ج 17، ص
358
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
✴️ چهارشنبه 👈20 فروردین 1399👈14 شعبان 1441👈8 آوریل 2020
🕋مناسبت های دینی اسلامی.
🎆امور اسلامی و دینی.
📛صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند ان شاءالله.
👶برای زایمان مناسب و نوزادش پرتلاش و علاقمند به علم و دانش است.
🚘مسافرت مکروه و اگر ضروری باشد با صدقه همراه باشد.
🔭احکام و اختیارات نجومی.
✳️فروش جواهرات.
✳️کودک به مهد نهادن.
✳️و اغاز معالجات و درمان نیک است.
💑احکام مباشرت و انعقاد نطفه.
مباشرت و عروسی مکروه و فرزند حاصل از ان شوم و بد یُمن گردد.
💉💉حجامت خون دادن فصد خوب نیست موجب خارش بدن است.
💇♂💇اصلاح سر و صورت سبب شادی است.
✂️ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث خارش میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
قم:انتشارات حسنین علیهما السلام
ادرس:
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
09032516300
0912 353 2816
025 377 47 297
📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.نقل مطلب بدون لینک ممنوع و شرعا حرام و مدیون هستید
📛📛📛📛📛📛
@taghvimehmsaran
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
🕋 اوقات شرعی به افق یزد
🗓 چهارشنبه ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
🕌 اذان صبح : ساعت َ۵:۱۰
🌅طلوع آفتاب: ساعت َ۶:۳۲
🕌 اذان ظهر: ساعت َ۱۲:۵۴
🌄 غروب افتاب: ساعت َ۱۹:۱۷
🕌 اذان مغرب: ساعت َ۱۹:۳۵
🌃 نیمه شب شرعی: ساعت َ۰۰:۱۳
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۲۰ فروردین ۱۳۹۹
میلادی: Wednesday - 08 April 2020
قمری: الأربعاء، 14 شعبان 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه)
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️16 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️25 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️30 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️33 روز تا اولین شب قدر
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
کشکول مذهبی محراب
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️ #عـاشـقـانــہدومـدافـع #قسمت_53 احساس خوبی داشتم اما یه غمی تو دلم بود چش
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
#عـاشـقـانــہدومـدافـع
#قسمت_55
الان میخواستم پاشم بذارم. شماها هم که صبحونه نخوردید
- میل نداریم مامان جان
- اگه اجازه بدید من ناهار رو درست کنم
اسماء جان خودم درست میکنم شما برو استراحت کن
_ با اصرار های من باالخره راضی شد
- خوب قورمه سبزی بذارم
الان نمیپزه که
- اشکال نداره یکم دیرتر ناهار میخوریم. علی دوست داره،امشبم که
میخواد بره گفتم براش درست کنم.
مادر علی از جاش بلند شدو اومد سمتم. کجا میخواد بره؟
وای اصلا حواسم نبود از دهنم پرید
- إم إم هیچ جا مامان
خودت گفتی امشب میخواد بره
- ابروهامو دادم بالا و گفتم:من حتما اشتباه گفتم
خدا فاطمه رو رسوند...
با موهای بهم ریخته و چهره ی خواب آلود وارد آشپز خونه شد.
با دیدن من تعجب کرد: إ سالم زنداداش اینجایی تو؟؟
به سالم خانم. ساعت خواب ...
وای انقد خسته بودم ییهوش شدم
باشه حالا برو دست و صورتتو بشور بیا به من کمک کن
_ با کمک فاطمه غذا رو گذاشتم. تا آماده شدنش یکی دو ساعت طول
میکشید
علی پیش بابا رضا نشسته بود
از پله هارفتم بالا وارد اتاق علی شدم و درو بستم
به در تکیه دادم و نفس عمیقی کشیدم. اتاق بوی علی رو میداد
میتونست مرحم خوبی باشه زمانی که علی نیست
همه جا مرتب بود و ساک نظامیشو یک گوشه ی اتاق گذاشته بود.
_ لباس هاش رو تخت بود.
کنار تخت نشستم و سرمو گذاشتم رو لباس ها چشمامو بستم
نا خودآگاه یاد اون بازو بند خونی که اردلان آورده بود افتادم.
اشک از چشمام جاری شد. قطرات اشک روی لباس ریخت
اشکهامو پاک کردم و چشمامو بستم ، دوست نداشتم به چیزی فکر کنم،
به یه خواب طولانی احتیاج داشتم ، کاش میشد بعد از رفتنش بخوابم و،
وقتی که اومد بیدار شم.
_ با صدای بازو بسته شدن در به خودم اومدم
علی بود
اسماء تنها اومدی بالا چرا منو صدا نکردی که بیام ؟
آخه داشتی با بابا رضا حرف میزدی
راستی علی نمیخوای بهشون بگی؟
الان با بابا رضا حرف زدم و گفتم بهش: بابا زیاد مخالفتی نداره اما مامان.
قرار شد بابا با مامان حرف بزنه
اسماء خانواده ی تو چی؟
خانواده ی من هم وقتی رضایت منو بیینن راضی میشن.
اسماء بگو به جون علی راضی ام ...
راضی بودم اما ازته دل ، جوابی ندادم ، غذارو بهونه کردم و به سرعت رفتم
پایین
مادر علی یه گوشه نشسته بود داشت گریه میکرد
پس بابا رضا بهش گفته بود
_ با دیدن من از جاش بلند شد و اومد سمتم
چشماش پر از اشک بود.
دوتا دستشو گذاشت رو بازومو گفت: اسماء ، دخترم راستشو بگو تو به
رفتن علی راضی ؟؟
یاد مامانم وقتی اردالان میخواست بره افتادم،بغضم گرفت سرمو انداختم
پایین و گفتم: بله
پاهاش شل شد و رو زمین نشست.
بر عکس مامان، آدم تودارو صبوری بود و خودخوری میکرد.
_ دستشو گرفت به دیوار و بلند شد و به سمت اتاقش حرکت کرد.
خواستم برم دنبالش که بابا رضا اشاره کرد که نرو
آهی کشیدم و رفتم به سمت آشپز خونه. غذا آماده بود.
سفره رو آماده کردم و بقیه رو صدا کردم
اولین نفر علی بود که با ذوق و شوق اومد.
بعد هم فاطمه و بابا رضا
همه نشستن
_ علی پرسید:إ پس مامان کو؟؟
بابا رضا از جاش بلند شد و گفت:شما غذارو بکشید من الان صداش میکنم.
بعد از چند دقیقه مادر علی یی حوصله اومد و نشست.
غذاهارو کشیدم
به جز علی و فاطمه هیچ کسی دست و دلشون به غذا نمیرفت.
علی متوجه حالت مادرش شده بود و سعی میکرد با حرفاش مارو بخندونه.
_ ساعت ۵ بود گوشی رو برداشتم و شماره ی اردلان رو گرفتم.
بعد از دومین بوق گوشی برداشت
الو!!!...
✍ خانم علی آبادی
ادامه دارد...
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
#عـاشـقـانــہدومـدافـع
#قسمت_56
الو سلام داداش
به اهلا و سهلا کربلایی اسماء خوبی خواهر یه خبری چیزی از خودت ندیا
من اخبارتو از شوهرت میگیرم.
- خندیدم و گفتم.خوبی داداش، زهرا خوبه؟
الحمدالله
_داداش میدونی که علی امروز داره میره ، میشه تو قضیه رو به مامان اینا
بگی؟؟
گفتم اسماء جان
- گفتی ؟؟؟
آره خواهر ما ساعت ۸ میایم اونجا برای خدافظی
- آهی کشیدم و گفتم باشه خدافظ
ظاهرا من فقط نمیدونستم ، پس واسه همین بهم زنگ نمیزنن میخوان که
تا قبل از رفتنش پیش علی باشم.
_ ساعت به سرعت میگذشت
باگذر زمان و نزدیک شدن به ساعت ۸،طاقتم کم تر و کم تر میشد.
تو دلم آشوب بود و قلبم به تپش افتاده بود.
ساعت ۷ و ربع بود. علی پایین پیش مامانش بود
تو آیینه خودمونگاه کردم. زیر چشمام گود افتاده بود ورنگ روم پریده بود.
لباس هامو عوض کردم و یکم به خودم رسیدم
ساعت ۷ و نیم شد
_ علی وارد اتاق شد به ساعت نگاهی کرد و بیخیال رو تخت نشست.
میدونستم منتظر بود که من بهش بگم پاشو حاضر شو دیره.
بغضم گرفته بود اما حالا وقتش نبود...
چیزی رو که میخواست بشنوه رو گفتم: إ چرا نشستی؟؟
دیره پاشو..
لبخندی از روی رضایت زد و بلند شد
لباس هاشو دادم دستش و گفتم: بپوش
دکمه های پیرهنشو دونه دونه و آروم میبستم و علی هم با نگاهش
دستهامو دنبال میکرد...
دلم نمیخواست به دکمه ی آخر برسم
- ولی رسیدم. علی آخریشو خودت ببند
از حالم خبر داشت و چیزی نپرسید. موهاشو شونه کردم و ریشهاشو
مرتب...
_ شیشه ی عطرشو برداشتم و رو لباس و گردنش زدم و بعد گذاشتم تو
کیفم میخواستم وقتی نیست بوش کنم.
مثل پسر بچه های کوچولو وایساده بود و چیزی نمیگفت: فقط با لبخند
نگاهم میکردم.
از کمد چفیه ی مشکی رو برداشتم و دور گردنش انداختم
نگاهمون بهم گره خورد. دیگه طاقت نیوردم بغضم ترکید و اشکهام سرازیر
شد.
_ بغلم کرد و دوباره سرم رو گذاشت رو سینش. گریم شدت گرفت.
نباید دم رفتن این کارو میکرد، اون که میدونست چقد دوسش دارم
میدونست آغوشش تمام دنیامه ، داشت پشیمونم میکرد.
قطره ای اشک رو گونم افتاد اما اشک خودم نبود.
_ سرمو بلند کردم. علی هم داشت اشک میریخت ...
خودم رو ازش جدا کردم و اشکهاشو با دستم پاک کردم
مرد مگه گریه میکنه علی..
لبخند تلخی زدو سرشو تکون داد
مامان اینا پایین بودن
_ روسری آبی رو که علی خیلی دوست داشت رو برداشتم و انداختم رو
سرم.
اومد کنارم،خودش روسریمو بست و گونمو بوسید
لپام سرخ شد و سرمو انداختم پایین
دستمو گرفت و باهم رو تخت نشستیم.
سرمو گذاشتم رو پاش
_ علی
جان علی
- مواظب خودت باش
چشم خانوم
- قول بده، بگو به جون اسماء
به جون اسماء
- خوشحالم که همسرم ، همنفسم ، مردمن برای دفاع از حرم خانوم داره
میره.
منم خوشحالم که همسرم ، همنفسم ، خانومم داره راهیم میکنه که برم.
_ علی رفتی زیارت منو یادت نره هااا
مگه میشه تو رو یادم بره اصلا اون دنیا هم...
حرفشو قطع کردم. سرمو از رو پاش بلند کردم و با بغض گفتم: برمیگردی
دیگه
چیزی نگفت و سرشو انداخت پایین
اشکام سرازیر شد، دستشو فشار دادم و سوالمو دوباره تکرار کردم
سرمو گرفت ، پیشونیمو بوسید و آروم گفت ان شاء الله...
_ اشکام رو پاک کرد و گفت: فقط یادت باشه خانم من برای دفاع از!!!!...
✍ خانم علی آبادی
ادامه دارد...
🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
💠 اعمال شب #نیمه_شعبان 💠
شب نیمه شعبان از جمله شبهای بافضیلت و از چهار شبی است که در روایات به احیای آن توصیه شده است که ولادت باسعادت ولیعصر، حضرت مهدی (أرواحنا له الفداء)، در سحرگاه این شب به وقوع پیوسته است.
🌷امام باقر علیهالسلام:
این شب بهترین شب پس از شب قدر است. ... پس در نزدیک شدن به خداوند در این شب بکوشید، همانا آن شبی است که خداوند بر خود سوگند خورده که هیچ سائلی را از درگاهش برنگرداند...
💦سیدبنطاووس (رحمهالله) درباره فضل و اعمال این شب روایاتی را نقل فرموده است که خلاصهای از آن در ادامه میآید:
1⃣ خواندن چهار رکعت نماز [دو نماز دورکعتی] بین نماز مغرب و عشا بدین کیفیت:
در هر رکعت یکبار سوره حمد و ده بار سوره توحید (در روایتی یازده بار آمده) بعد از اتمام نماز این اذکار را بگوید:
«يَا رَبِّ اِغْفِرْ لَنَا» (۱۰بار)
«يَا رَبِّ اِرْحَمْنَا» (۱۰بار)
«يَا رَبِّ تُبْ عَلَيْنَا» (۱۰بار)
سوره توحید (۲۱بار)
«سُبْحَانَ الَّذِي يُحْيِي الْمَوْتَى وَ يُمِيتُ الْأَحْيَاءَ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (۱۰بار)
و هرکه این نماز را بخواند، خداوند اجابتش میکند و حاجات دنیوی و اخرویاش را برمیآورد و نامه عملش را دست راستش میدهد و تا سال آینده از جانب خداوند محفوظ میماند.
📚 اقبالالاعمال، ج۲، ص۸۸۶
2⃣ احیای شب به دعا و نماز
🌺 پیامبر (ص) فرمود:
هرکه این شب را زنده بدارد در روزی که قلبها بمیرند قلبش نمیمیرد.
اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص۹۴۱
🌷حضرت علی (ع) به نقل از رسول خدا (ص) فرمودند:
هرگاه شب نیمه شعبان فرا رسید، شبش را احیا، و روزش را روزه بگیرید، که خداوند در این شب از غروب خورشید تا طلوع فجر ندا میدهد: آیا آمرزشخواهی نیست که بیامرزمش؟! آیا روزیخواهی نیست که روزیاش دهم؟!
📚 اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص۸۹۸
3⃣ خواندن دعای کمیل
اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص۹۰۸
4⃣ خواندن صلوات شعبانیه
اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص۸۷۱
5⃣ زیارت امام حسین (علیهالسلام)
🌷هر گاه روز اول شعبان فرارسد منادی از عرش الهی ندا میدهد: ای زائرین حسین (علیهالسلام) از زیارت حسین در شب نیمه شعبان غافل نشوید؛ چه اگر میدانستید چه چیز در آن نهفته است کل سال را برای آمدنش به انتظار مینشستید.
📚 اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص۹۲۰
6⃣ گفتن اذکار اربعه
🌺امام باقر (علیهالسلام) میفرماید:
... هرکه در این شب صدمرتبه «سُبحانَالله» و صدمرتبه «اَلحَمدُ لِلّه» و صدمرتبه «اَللهُ اَکبَر» و صدمرتبه «لا اِلهَ اِلَّا الله» بگوید خداوند گناهان گذشتهاش را میآمرزد و حاجات دنیوی و اخرویاش را برمیآورد چه حاجاتی را که از خدا خواسته و چه آن را که نخواسته اما خدا آن را میداند. این از فضل خداست بر بندگانش.
📚اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص ۸۸۷ و ۸۸۸
🌍 @kashkoolmazhabimehrab