👌 #داستان فوق العاده قشنگیه حتما بخونید 👍
📌حکایتی پند آموز
💫در عهد موسی علیه السلام خانواده ای بی نهایت #فقیر که متشکل از یک زن و شوهرش بود، زندگی می کرد.
سال ها بود که با فقری بی امان دست و پنجه نرم می کردند. با وجود سختی ها و تلخی های زندگی، #صبر داشتند. شبی از شب ها در حالی که زن و شوهر بر رخت خواب دراز کشیده بودند، فکری به ذهن زن رسید. زن گفت: مگر موسی علیه السلام پیامبر خدا نیست؟
شوهرش گفت: بله.
زن: چرا نرویم نزد او و از سختی های زندگی برایش نگوییم. و از او بخواهیم که حال ما را برای خداوند متعال باز گوید و از او بخواهد که در زندگی مان گشایشی بیاورد.
بلکه ادامه زندگی مان با خوشی و در رفاه سپری شود.
شوهر گفت: بسیار عالی است.
صبح اول وقت رفتند به محضر حضرت موسی علیه السلام و از سختی های زندگی شان گفتند.
موسی علیه السلام به ملاقات پروردگار رفت و حال آن خانواده فقیر و نیازمند را بازگو کرد. خداوند سمیع و علیم است و از ذره ذره کائنات با خبر است.
🔻خداوند متعال به موسی علیه السلام گفت: به آن ها بگو از فضل خودم آن ها را ثروتمند می کنم البته تا یک سال. پس از گذشت یک سال دو باره به حالت اول باز گردانده می شوند. حضرت موسی علیه السلام پیام خداوند متعال را به آن ها رساند. زن و مرد بسیار خوشحال شدند. #رزق و #روزی فراوان از راه رسید. زود ثروتمند شدند. با گذشت زمان زندگی شان از این رو به آن رو شد.
زن به شوهرش گفت: ای مرد این را میدانی که قراره یک سال از این سفره الهی استفاده بکنیم. پس از یک سال همان آش و همان کاسه؛ دوباره فقر و نداری به سراغمان می آید.
شوهر گفت: بله. چاره چیست؟😔
زن گفت: بیاییم این ثروت را در راه #خیر استفاده کنیم و به بندگان خدا نفعی برسانیم. اگر برای مردم خدمت کنیم، وقتی که فقر به سراغمان آمد، نیکی ما را بیاد می آورند و نمی گذارند که ما فقیر باشیم.
شوهر گفت: درست گفتی.
فعالیت های خیریه شان شروع شد. سر دو راهی، خانه ای برای #استراحت مسافرین ساختند. از هر طرف خانه خود، درهایی به راه های عمومی باز کردند. هفت راه بودند. بنابر این هفت در باز کردند. هر کسی که از این راه ها می آمد و می رفت از او استقبال می کردند و به او غذا می دادند. در بیست و چهار ساعت دیگشان روی آتش بود. کار آن ها نیکی کردن به مردم بود.
حضرت موسی علیه السلام از دور زندگی شان را زیر نظر داشت.
🔰یک سال گذشت و خبری از فقر نبود. زن و شوهر همچنان مشغول غذا دادن به مردم بود. آن ها چنان غرق در #خدمت_رسانی بودند که مهلت یک ساله را فراموش کردند. 🔻آن سال گذشت و سال جدید از راه رسید؛ اما همچنان رزق و روزی بر آن ها می ریخت. موسی علیه السلام تعجب کرد و از خداوند متعال راز این ماجرا را پرسید. خداوند به موسی گفت: یک دری از درهای #رزقم را برای آن ها گشودم؛ اما آن ها هفت در گشوده اند و به بندگانم غذا می دهند. ای موسی شرمم آمد از اینکه در را بر آن ها ببندم. چطور بنده ام از من بخشنده تر باشد.
🏺ببخشید تا ببخشد خدای بخشنده.🏺
@karbalaei021
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
روزی برای سلطان محمود غزنوی كبكی آوردن كه لنگ بود.
فروشنده برای فروشش زر و سیم بسیار درخواست میڪرد.
سلطان حكمت قيمت زياد كبڪ لنگ رو جويا شد.
فروشنده پاسخ داد وقتی برای ڪبڪ ها دام پهن میكنيم، اين كبڪ را نزديڪ دام ها رها میكنيم.
آوازی خوش سر میدهد و كبڪ های ديگر به سراغش میآيند و در اين حين در دام گرفتار میشوند.
هر بار كه كبڪ را برای شكار ببريم حتما تعدادی زياد كبڪ گرفتار دام میشوند.
سلطان امر به خريدن كرد و خواستار كبڪ شد.
چون زر به فروشنده دادند و كبڪ به سلطان ، سلطان تيغی بر گردن كبڪ لنگ زد و سرش را جدا كرد.
فروشنده كه ناباوارنه سر قطع شده و تن بی جان كبڪ را میديد گفت اين همه كبڪ ، اين را چرا سر بريديد ؟؟؟
سلطان گفت: هركس ملت و قوم خود را بفروشد بايد سرش جدا شود.
🍃
🌺🍃
📚✍کانال قم زيبا اولين و بزرگترين كانال استان قم✍️📚
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
@qome_ziba
#داستان
☘️امام صادق علیه السلام می فرمایند: در مدینه دلقکی بود که مردم را می خنداند، و از اینکه نمی توانست امام سجاد علیه السلام را بخنداند، ناراحت بود، روزی پشت سر حضرت به راه افتاد و عبایش را از دوش او برداشت و رفت، امام به وی توجهی نکرد، عده ای از اصحاب او را تعقیب کردند و عبا را از وی گرقتند و بر دوش امام انداختند، امام فرمود: این که بود، عرض کردند: دلقکی است که اهل مدینه را می خنداند. امام فرمودند: به او بگو همانا برای خداوند روزی است که اهل باطل در آن روز زیان می بینند.
نور الثقلين جلد۴ صفحه۵۳۷
💢این داستان امروز هم ادامه دارد ولی با این فرق که در رسانه جمهوری اسلامی ایران دایه دار شیعه و نشر اسلام در جهان، برای تمسخر به جای برداشتن عبا، کلام معصوم را مورد تمسخر قرار می دهند. دلقک ها با بی ادبی دارویی که از روایت امام کاظم علیه السلام تهیه شده، به سخره گرفته اند و بافکرهای کوچک، قوی ترین اشکالی که میگیرند این است که چرا برچسب قوطی کج است.
🔴نادان ها، شما را چه به طب ایرانی اسلامی، شما را چه به کلام معصومین، کار را به اهلش بسپارید. آن دکتر غیرطبیب وقتی نمی داند این دارو را خود دفتر طب ایرانی و مکمل وزارت بهداشت به مردم توصیه کرده، با چه حقی درباره تحقیقات علمی صحبت می کند. شماها که ترویج کننده بودید، پس چه شد؟
حرف آخر، این طب و روایات اهل البیت است که دارد جای خود را می گیرد، و این ناله سیاهی لشکر بازنده است که مثل کف روی آب رفتنی است.
✳️در قرآن کریم آمده است:
آنها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنندولی خدا جز این نمی خواهد
🔰سوره توبه آیه۳۲
🍎مجموعه طبی رایحه سیب
هر روز یک #داستان
🔸️موضوع:
ارتباط قوی #امام_حسین(ع) با نیازمندان
رستگاری هر انسانی به دو چیز وابسته است
🔺الف : ارتباط قوی با آفریدگار جهان داشتن یعنی با اعتقاد به ولایت نماز خوب و صحیح خواندن ، روزه گرفتن و ..
🔺ب : ارتباط مستقیم و قوی با بندگان نیازمند داشتن و به ضعفاء یاری رساندن در زندگی انبیاء و ائمه هدی آنچه به وضوح دیده می شود همین دو چیز است . هریک از امامان معصوم ما علیهم السلام از نظر عبادی و از نظر یاری رساندن به نیازمندان در سطح عالی و حد اعلی بودند . داستان ذیل گویای ارتباط قوی امام حسین علیه با نیازمندان جامعه است .
💠بعد از شهادت امام حسین علیه السلام اثر جراحت و خراشیدگی بر پشت آن حضرت دیده شد ، از امام سجاد علت آن را جویا شدند .
فرمود : این اثر انبان خوردنیهائی است که پدرم بر پشت می گرفته و به منازل زنان بی سرپرست و یتیمان و مساکین می برده است .۱
۱:مناقب ابن شهرآشوب،ج۴،ص۶۶
📚برگرفته از کتاب۷۲ داستان از شفاعت امام حسین(ع)
#ما_ملت_امام_حسینیم
✅با آنتی شبهه آگاهانه بپذیریم👇
@Antishobheh 🏴
هدایت شده از کتابهای من
4.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 یک دقیقه کلیپ هیجانی👆
📗 کتاب "دَکَل"👇
گفتگوی #جنجالی بین یک روحانی و دانشآموزان دبیرستانی است که در قالب #داستان زیبا با محوریّت #بیانیهی_گام_دوم_انقلاب به تصویر کشیده شده است.
👈 مستند داستانیِ جذّاب که برای پاسخگویی به #شبهات_سیاسی جوانان و یادگیری تکنیکهای دفاع از انقلاب بسیار مفید است.
📕 مشخصات: قطع رقعی،۳۴۰ صفحه، جلد شومیز، متنِ دو رنگ
💰قیمت ۷۰ هزار تومان
🌹لینک خرید کتاب دکل👇
https://idpay.ir/rvarva110/shop/292749
هدایت شده از سلسله🌴🔥
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ روز
✅حکایت جالب پندآموز بهلول و هارون👌👌👌
#پول
#داستان
#غیرت_دینی
🇮🇷نیمه پنهان
🇮🇷@nimeyepenhan
هدایت شده از اندکی تفکر
#داستان
عابدی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازهاش همه جا پیچیده بود.
عابد روزی به آبادی دیگری رفت و برای خرید نان به نانوایی مراجعه کرد. چون لباس درستی نپوشیده بود، نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت و به نانوا گفت: این مرد را می شناسی؟ نانوا گفت: نه. مرد گفت: فلان عابد بود. نانوا گفت: من از مریدان او هستم. سپس به دنبال عابد دوید و گفت: میخواهم شاگرد شما باشم؛ اما عابد قبول نکرد. نانوا گفت: اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام میدهم. عابد قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد گفت: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی را نان دادی!
#روایت
امام جعفرصادق _عليهالسلام_:
«عمل خالص آن عملی است که دوست نداری درباره آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعريف و تمجيد کند.»
به نقل از وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۶۰
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
⭕️روش پند دادن گناه کار
جوانى خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت: «من مردى گناه کارم و نمى توانم خود را از انجام گناهان بازدارم، مرا نصیحتى فرما» امام حسین علیه السلام فرمود:
پنج کار را انجام بده و آن گاه هرچه مى خواهى، گناه کن. اول، روزى خدا را مخور و هرچه مى خواهى گناه کن. دوم، از حکومت خدا بیرون برو و هرچه مى خواهى گناه کن. سوم، جایى را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هرچه مى خواهى گناه کن. چهارم، وقتى عزراییل براى گرفتن جان تو آمد، او را از خود بران و هرچه مى خواهى گناه کن. پنجم، زمانى که مالک دوزخ، تو را به سوى آتش مى برد، در آتش وارد مشو و هرچه مى خواهى گناه کن.
جوان اندکى فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت هاى طرح شده، چاره اى جز توبه نیافت.
🍃
@nashrkhobiha1402
هدایت شده از مهدی منصوری
💠 فواید کتاب داستان
🔸شهید آیتالله دکتر بهشتی:
یکی از مشکلات زمان ما این است که آدمها و انسانها بیش از حد قالبی هستند. یکی از عوامل نجات دادن انسانهای نسل بعد، از قالبی شدن و فکر قالبی داشتن، این است که در بچگی کتاب داستان زیاد بخوانند؛ چون کتابهای داستان معمولا این خاصیت را دارند که در چهارچوب واقعیات روز محصور نیستند و بنابراین به بچهها امکان میدهند که مقداری برتر از این واقعیات محدود محیطی هم بیندیشند.
📚 نقش آزادی در تربیت کودکان، ص ۸۶
#داستان
#کتاب
#کتابخوانی
#شهید_بهشتی