#عزیزانمان_اینک_به_ما_نیاز_دارند
#چشم_بهم_بزنیم_دلی_خواهد_مرد
سلام
از یک دیوانه ی نامرد به یک فرشته
مرگم باد اگر گله کنم و یا بدخواه دیگری باشم چرا که هر چه باشم تمام عمر زخم تنهایی و بی کسی و بی وفایی و نیش دوست و دشمن را لمس کرده ام و یادگاریهای عزیزانی که دنیایم بودند روی قلب و روح و جانم تا دم مرگ مانا
پس می دانم طبیعت روزگار و حکم تقدیر برایم نوشته که رفیق با زخم و غم برای هر روز و شبت لقمه ای برای سیری بساز و بدان تا ابد خوراکت از دنیا معجون غم و زخم است.
گفتم گله ندارم زیرا اگر گله کنم یعنی اهل قبیله ی زخمیها و عشیره ی جداافتادگان نیستم اما انتظار کوچکی داشتم از فرشته ای که آخرین امید برای لختی آرامش در گذرگاه غمگین این طرف برایم بود.
فراسوی آسمانها یگانه معشوق بی نیاز که سراسر عشق است و تهی از ذره ای ناز شاهد است چه شبها که چشمانم فقط در انتظار رویت پیامی و یا سایه ماه دل آرایی تا سپیده دم بسته نشد
چه شبها و ساعاتی که اشک و بغض بی خبری و دوری صورت ضمختم را خیس باران دلدادگی نکرد.
یادم می آید یکی از حرفای واپسپینت تمام وجودم را لرزاند :
بچه هایم چطورند؟
اما ناگهان آن اتفاق شوم ولی تکراری تمام عمرم رخ داد باز هم عزیزی رفت
بازهم عشق سهم این دل خونین ساده و نادان نشد
آری عزیز دل
آری نازنین یار
آری آنکه اندیشه ام و دل و دینم همه را از آغاز آن چنان شیدا و دلداده کردی که برای نخستین بار همه گواه دادند بر رسیدن نگاری که پایان سالهای سیاه و تار را با رقص مهربانی و وفا و بی ریایی و راستی به تصویر می کشی
اما ناگهان رفتی و یک رویای دیگر از هزارگانه ی دلدادگی در فصل نهایی و در سکانس پایانی طعم تلخ همیشگی را در بر داشت...
پایان این بار اما پایان یک انسان بود پایان یک مرد ،پایان مردی که از کودکی تا امروز در جستجوی عشق و یک قلب همراه و سهمیه ای برای قلب شکسته از خنجر عزیزترینها عهد کرده بود در شروع این پیمان با خودش که اگر این بار رها و بی پناه و تنها ماند دیگر تا ابد داستان دلدادگی به عزیزان را خاتمه دهد ...
کاش به حرمت تمام آن احساسها و اشکها
به حرمت تمام بی خوابیها و چشم انتظاریها و به احترام عشق که این روزها دستمال کاغذی و کهنه ای شده برای تحقیر و خوار کردن دلها و جانها
صدایم می کردی و فقط می گفتی :
خداحافظ
فقط همین و نه اینکه ضربه ی آخر را به آخرین ستون خرابه ی دل بزنی و
پایکوبان و با لبخند و شادی
نظاره گر مرگ یک قلب و بازیگر نقش فرشته ی کشنده ی عشق باشی.
اما به رسم معرفت و به حرمت تمام آن روزها و شبها و لحظات عاشقانه که جنس کودکانه داشت ولی زلال بود و جاری دریای احساس برایت می نویسم:
خداحافظ عزیز دل
خداحافظ آنکه خاطراتم تا روزهای واپسین بودنت پر از شادی و غم
پر از شیرینی و تلخی ،پر از تحقیر و پر از پرواز تا فراسوی ابرها بود
و آخرین امید نفس کشیدنم بودی
خدا پشت و پناهت حلالم کن اگر گاهی نه از سر نامردی و پلشتی و زشتی چینی نازک دلت را خط غم و اندوه انداختم
خدانگهدارت آخرین رویای یک دل خسته
رسم عاشقی چنین است که عاشق برای معشوقش جز خوبی و بهترینها نخواهد و اینک که بی خداحافظی پایان یک عاشقانه ی ناکام را رقم زدی
برای بدرقه ی راهت یک جمله می نویسم:
#فرشته_ها_از_جنس_آسمانند_برایت_دعا_می_کنم_هیچ_خس_و_خاری_با_نقاب_عشق_دروغین_از_آشیانه_ات_جدا_نکند
✅پی نوشت:
تصمیم گرفتیم از امشب برخی مواقع مطالبی کاملا متفاوت و با لحنی دگرگونه داشته باشیم ،حرفهایی از جنس دل و عشق و آسمان و خالق
مطالبی با فضای بیگانه با سیاست اما دارای حق تقدم که مهجور مانده اند در جامعه و فضای رسانه ای کشور.
امید که مورد قبول قرار گیرد .در تمام این مطالب متفاوت از یک اتفاق کوچک یا بزرگ در خانواده و یا جامعه که حقیقی است مدیران کانال حرف خواهند زد اما مخاطب مطلب می تواند هر یک از ما باشد.
اگر تلخ و تیز و گزنده است بر ما ببخشید و از خدای مهربان خواهانیم بتوانیم از دردهایی که وجود دارد و از آن غافلیم به نحو شایسته سخن بگوییم
♦️اختصاصی کانال دلدادگی💙
✏️همنفس
@deldadegi
دلدادگی💙