🔻غربگرایان به زودی نگران خواهند شد...
✍🏻 یکی از کاربران فضای مجازی نوشت:
‼️ اتفاقات این روزها را خوب به یاد داشته باشید؛ این کف روی آب از بین خواهد رفت اما یک پاس گل به آمریکا و غرب برای تشدید تحریم ها در آینده خواهد بود.
‼️ لذا بسیاری از همین کسانی که امروز در آتش آشوب می دمند و کشور را ناامن جلوه می دهند چند ماه دیگر یکدفعه نگران تحریم ها و افزایش فشار بر کشور به بهانه حقوق بشر و... می شوند! نگران فشارها و تحریم هایی که خودشان پاس گل آن را به غربی ها داده اند!
‼️ یک دور باطل؛ دقیقا مثل سال 88 که کشور را به ورطۀ آشوب و اغتشاش کشاندند و دقیقا یک سال بعد از آن در سالگرد فتنه، قطعنامه 1929 علیه ایران تصویب شد.
سه سال بعد از آن هم نماینده سیاسی آن جریان با شعار «رفع تحریم» رییس جمهور شد.
♨️ یک مهندسی سیاسی اجتماعی دقیق از طرف آمریکا و عوامل داخلی اش که در نهایت منجر به
کسب قدرت غربگرایان به مدت 8 سال و
سخت ترین شرایط محاصره اقتصادی کمر شکن به اعتراف خود دشمن
ده برابر شدن قیمت دلار
۲۰ برابر شدن قیمت پراید شد.
#تلنگر
#آنتی_سکولار
🆔 @kashkul_hakim
👆#تلنگر #تفکر #عبرت
🌺 سخنان تکان دهنده #امیرالمؤمنین علیه السلام، خطاب به اموات.
🌸 وقتی اميرالمؤمنين سلام اللَّه عليه داخل #قبرستان مى شدند، میفرمودند:
🔹 اى ساکنان خاک، ای #کسانی كه به غربت مبتلا شده ايد، بدانيد كه خانه هاى شما را ديگران ساكن شدند و زنان شما را ديگران خواستند و اموال شما را ديگران قسمت نمودند.
اين خبری است كه نزد ماست، كاش ما مى دانستيم كه نزد شما چه خبر است.
سپس حضرت رو به اصحاب خود فرمودند: اگر ايشان را رخصت جواب مى دادند، هر آينه مى گفتند كه بهترين #توشه ها تقوى است.
📚 من لایحضره الفقیه، ۱/۱۷۹
🌷 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) :
☘ اگر مردم می دانستند در قبرها چه می گذرد حتی یک گناه هم نمی کردند .
🆔 @kashkul_hakim
⚠️#تلنگر
-
مواظبدلتباش👀‼️
وقتۍازخداگرفتیشپاڪِپاڪبود ..
مراقبباشباگناهسیاهشنکنے
آلودهاشنکنی!!
حواستباشهبهخاطریهچت یه فکر بد
یهلذتزودگذر ..
یهلکہےِسیاهزشتنندازےرودلت
کہدیگہنتونےپاکشکنی یا اگه هم پاک شه ردش بمونه.. 💔!
دلتقیمتیہ رفیقمراقبشباش🖐🏻
🆔 @kashkul_hakim
🔆 کارت بانكيم رو به فروشنده دادم و با
خيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه،
ولى در كمال تعجب، دستگاه پيام داد:
“موجودى كافى نميباشد! ”
🔆 امكان نداشت، خودم میدونستم كه اقلا
سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم
پول دارم!
🔆 با بیحوصلگى از فروشنده خواستم كه
دوباره كارت بكشه و اين بار پيام آمد:
“رمز نامعتبر است.”
🔆 اين بار فروشنده با بیحوصلگى گفت:
آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد، پول نقد
همراهتون هست؟!
فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون
گذاشتين كلاً سوخته…
🔆 در راه برگشت به خانه مرتب اين جملهى
فروشنده در سرم صدا ميكرد:
“پول نقد همراهتون هست”؟
🔆 "خدايا…
ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى
داريم كه به اميد آنها هستيم: مثلا
عبادتهايى كه كرديم، دستگيرىها و
انفاقهايى كه انجام داديم و…
🔆 نكند در روز حساب و كتاب بگويند
موجودى كافى نيست و ما متعجبانه
بگوييم:
مگر میشود؟ اين همه اعمالى كه فكر
میكرديم نيك هستند و انجام داديم چه
شد؟!
🔆 و جواب بدهند:
اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه
كلاً سوخت و از بين رفت…!””
🔆 كنار «بخل»
كنار «حسد»
كنار « ريا»
كنار «بىاعتمادى به خدا»، كنار «دنيا
دوستى» و …
🔆 نكند از ما بپرسند:
نقد با خودت چه آوردهاى؟ و ما
كيسههایمان تهى باشد و دستانمان خالى…"
🔅خدايا!
از تمام چيزهايى كه باعث از بين رفتن
اعمال نيكمان ميشود به تو پناه میبریم. 🙏
#تلنگر
🆔 https://eitaa.com/kashkul_hakim
💅همه ی دغدغه اش شده بود ظاهرش.
👧🏻دختر کوچکش می گفت: مامان میای فقط یه کوچولو با هم بازی کنیم؟
اما مادر...
سه ساعت بود که جلوی آینه مشغول آرایش بود، آخر قرار بود یک ساعت برود بیرون! می گفت: یک لحظه آرام باش! مگر نمی بینی دارم آرایش می کنم؟!
مدتها بود که همسرش میخواست ماشین قدیمی اش را عوض کند، اما نمی توانست، چون او حتماً باید هر ماه به آرایشگاه می رفت و خرج های آنچنانی می کرد. هر هفته سر این موضوع با همسرش دعوا بود. همین چند وقت پیش ابرویش را یک مدلی زده بود ولی حالا باید می رفت آرایشگاه و عوضش می کرد، چون مدل دیگری مد شده بود. یک روز نبود که به شکل بینی اش فکر نکند. همه ی فکر و ذکرش شده بود اینکه یک جوری پولی جور کند تا بتواند عملش کند. حاضر نبود حتی یک بچه ی دیگر بیاورد، چون شنیده بود "با هر بچه زیبایی آدم کم می شود".
زیبایی برای زندگی بود،
اما او زندگی می کرد برای زیبایی.
⏱️اما زمان را نمی توان با لوازم آرایشی نگه داشت.
یک روز که بین همه ی این هیاهو ها رفت جلوی آینه، دید هر کرم پودری می زند، هر چقدر رژ را روی لبش خالی می کند، هر خط چشمی که می کشد... آن آدم قدیم نمی شود.
یک دفعه به خودش آمد و تازه فهمید چه اتفاقی افتاده...
۶۰ ساله شده بود . . .
لب و لوچه اش آویزان شد... از آینه کمی فاصله گرفت. تک دخترش دیگر نیازی به همبازی نداشت و حالا سر زندگی اش بود. همسرش پیر شده بود و دیگر حرفی از ماشین جدید نبود. خبری از سر و صدای نوه ها و عروس ها و داماد ها هم نبود. آری آخر "با هر بچه از زیبایی آدم کم می شود"...
یاد نماز هایش افتاد... نماز هایی که هر بار به یک بهانه آنها را نخوانده بود. یک بار به خاطر پودر ها و کرم های روی صورتش، یک بار به بهانه ی لاک ناخنش، یک بار...
نگاهش از توی آینه افتاد به کتاب های دست نخورده ی توی قفسه.
📖و بعد نگاهش خورد به قرآن.
اشک توی چشم هایش جمع شد...
یاد روزی افتاد که آیه ی عفاف را دیده بود، همان آیه ای که تویش خدا با مهربانی گفته بود زنها زینتهایشان را آشکار نکنند...
یک لحظه به فکر فرو رفت.
معلوم نبود با آرایش هایش برای نامحرمان، چند زندگی را سرد کرده بود.
معلوم نبود.
به مد های روز که روزی همه ی دنیایش بودند فکر کرد. یک لحظه حالش از فکر کردن به کلمه ی "مد" بد شد. اصلا چه کسی مد ها را تعیین می کرد؟ چه کسی برای ۳۰_۴۰ سال از زندگی او تصمیم گرفته بود؟ چرا باید به حرفِ کسی که نمی دانست کیست، دست توی ظاهر خدادادی اش می برد؟
چرا وقتی برای علم و اندیشه اش نگذاشته بود؟ چرا از زیبایی اش به جای خانه برای بیرون از خانه استفاده کرده بود؟
پس چرا برای زیبا کردنِ "روحش" کاری نکرده بود؟...
🪞دوباره در آینه به خودش نگاه کرد.
او تمام زندگی اش را برای زیبایی گذاشته بود و حالا زیبایی از دستش رفته بود.
راه توبه همیشه باز بود.
اما با خودش گفت:...
کاش این ۶۰ سال زندگی ام را کمی بیشتر صرف "زندگی کردن" می کردم!
#تلنگر
#مد
#زیبایی_حقیقی_چیست؟
#سبک_زندگی
🖤🖤🖤🖤🖤
🆔 https://eitaa.com/kashkul_hakim