#باید_خون_گریست
▪️صاحب مناقب به اسناد خویش از سهل بن سعد ساعدی حدیث میکند که گفت: برای حاجتی سفر بیت المقدس کردم و از آنجا به شهر شام درآمدم، ... زنهای مغنيه مشغول به نواختن طبلها و دفها، این منظره مرا به شگفت آورد که این همه خوشحالی برای چیست؟ ... مردی را گفتم: از برای چه؟ گفتند امروز سر حسین بن علی بن أبیطالب را از زمین عراق به درگاه يزيد هدیه میآورند. گفتم: وا عجبا؟ سر حسین را به نزد يزيد هدیه میبرند و مردم شادی میکنند؟ از کدام دروازه داخل مینمایند؟ به دروازه ساعت اشارت کردند.
🚩 در این سخن بودم که پرچمهای فراوان پدیدار شد، و سرهای شهدا را بر سنان نيزهها نصب داده از پی یکدیگر حمل میدادند، و سر حسين عليه السلام را که شبیه ترین خلق با رسول خدا بود، بر فراز رایتی منصوب نموده بودند، و از پشت آن پرچم دختری بیشتر بی وطا (فرش) و محمل سوار بود، من به نزديك او شتافتم و گفتم کیستی؟ گفت: من سكينه دختر حسینم، عرض کردم: من سهل بن سعد از اصحاب جد توام، اگر در خور من خدمتی است، فرمان کن تا فرمان پذیر شوم، فرمود: اگر توانی حامل این سر مبارک را بگوی تا این سر را دورتر از ما حمل دهد، تا مردمان به نظاره آن سر مطهر پردازند و کمتر به حرم رسول خدای نظر اندازند.
● سهل میگوید: حامل آن سر را گفتم: میتوانی برای رفع حاجت من چهل دینار زر سرخ بگیری؟ گفت: حاجت چیست؟ گفتم: این سر مبارك را از پیش روی حرم قدری دور تر حمل کنی، این سخن را از من پذیرفت. زر بگرفت و پیشتر شتافت.
📜 ناسخ، ج۲، ص۱۱۹ ، نفس المهموم، ص۴۳۰ ، رمز المصیبة فی مقتل من قال أنا قتیل العبرة (علامه دهسرخی رضوان الله علیه)، ج۳، ص۲۵۱
_______________
⚠️نشر مطالب بدون ذکر آدرس کانال، جایز نیست.
🔹کانال #کشکول /عضویت:
https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2