eitaa logo
الکشکول
240 دنبال‌کننده
159 عکس
292 ویدیو
65 فایل
﷽ ✍️الکعبی 🌐عربي_فارسي
مشاهده در ایتا
دانلود
18.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
يه دختري 🎤سيد محمد الحسيني 🌎عربی_فارسی ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🟠عزاداری سنتی سنگ زنی: دسته سنگ ‏زن‏ها:يكى ديگر از دسته‏ها دسته سنگ‏زن‏ها بود كه افراد آن بجاى سينه زدن و زنجير زدن و غيره هر يك دو قلوه‏سنگ بدست گرفته با نواى نوحه‏خوان و صداى سنج بهم ميزدند، باين ترتيب كه هر زدن آنها سه ضربه داشت كه سنگ‏زن‏ها، در حاليكه دو صف دراز روبروى هم را تشكيل ميدادند با خم و راست شدن، يكى را نزديك زمين و يكى را برابر شكم و يكى را بالاى سر ميكوفتند، بر اين نشانه كه روز عاشورا از جانب اشقيا چنين سنگهائى بر سر و پا و سينه و بدن امام و شهدا خورده بود. 📚طهران قديم،جعفر شهری باف، ج2، ص: 413،ناشر معین_تهران ♻️کانال الکشکول @kashkolka
لو_بيده_يوصلج_زحف_بالغيره_معروف_الرادود_زيد_بقر_الشام_ي_a50m0CpikAY.mp3
6.86M
يترس الكربه وللنهر وجه نضرتها 🎤 الرادود زيد بقر الشام الطور نجفي ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🔴 العالم السني سبط ابن الجوزي يقرأ مقتل الحسين عليه السلام: 🔻عالم سنی سبط ابن الجوزي برا امام حسین علیه السلام روضه میخواند: 🔸️وكان مجلس وعظه مطربا، وصوته فيما يورده حسنا طيبا، رحمه الله تعالى ورضي عنه. وقد سئل في يوم عاشوراء زمن الملك الناصر صاحب حلب أن يذكر للناس شيئا من مقتل الحسين فصعد المنبر وجلس طويلا لا يتكلم، ثم وضع المنديل على وجهه وبكى شديدا ثم أنشأ يقول وهو يبكي: ويل لمن شفعاؤه خصماؤه * والصور في نشر الخلائق ينفخ لا بد أن ترد القيامة فاطم * وقميصها بدم الحسين ملطخ ثم نزل عن المنبر وهو يبكي وصعد إلى الصالحية وهو كذلك رحمه الله. 🔰در روز عاشورا زمان الناصر پادشاه حلب از سبط ابن جوزي خواسته شد كه بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگي شهادت امام حسين عليه السلام براي مردم سخن گويد. سبط ابن جوزي اين خواسته را پذيرفت و بر بالاي منبر تكيه زد، او پس از يك سكوت طولاني، دستمال خويش بر صورت نهاد و گريه شديدي سرداد و آن گاه در حالي كه مي گريست اين دو بيت شعر را سرود: ويل لمن شفعاؤه خصماؤه و الصور في نشرالخلايق ينفخ لابدأن ترد القيامه فاطم و قميصها بدم الحسين ملطخ واي به حال كسي كه شفيع اش دشمن او باشد! در هنگامه قيامت، كه براي بيرون آمدن مردم از زمين در صور دميده مي شود. سرانجام در قيامت فاطمه زهرا وارد محشر مي شود، در حالي كه پيراهن او به خون حسين عليه السلام آغشته است. سپس سبط ابن جوزي از منبر پايين آمد و اشك ريزان به خانه خويش رفت. 📚البداية والنهاية - ابن كثير - ج ١٣ - الصفحة ٢٢٧. ♻️کانال الکشکول @kashkolka
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی اردو 🎤ندیم سرور ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🔸️روز هل من ناصر: گر دعوت دوست می‌شنودم آن روز من گوی مراد می‌ربودم آن روز آن روز که بود روز هل من ناصر ای کاش که ناصر تو بودم آن روز ✍️شاعر:منسوب ناصر الدين شاه قاجار چهارمین پادشاه سلسله قاجار ♻️کانال الکشکول @kashkol
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجواء دولة الكويت في محرم الحرام _________ حال و هوای کویت در ماه محرم الحرام محرم_۱۴۴۶ ♻️کانال الکشکول @kashkol
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ياشهر عاشور 🎤الملا حمزة الزغير ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🛑الحسین علیه السلام بنفسه یسقی احد جنود الاعداء: 🔻سیراب کردن یکی از لشکریان یزید لعین توسط امام حسین علیه‌السلام: 🔸قال هشام: حدثنى لقيط، عن على بن الطعان المحاربى: كنت مع الحر بن يزيد، فجئت في آخر من جاء من اصحابه، فلما راى الحسين ما بي و بفرسي من العطش قال: أنخ الراويه- و الراويه عندي السقاء- ثم قال: يا بن أخ، أنخ الجمل، فأنخته، فقال: اشرب، فجعلت كلما شربت سال الماء من السقاء، فقال الحسين: اخنث السقاء- اى اعطفه- قال: فجعلت لا ادرى كيف افعل! قال: فقام الحسين فخنثه، فشربت و سقيت فرسي‏. 🔰على بن طعان محاربى گويد: با حر بن يزيد بودم، با آخرين دسته از ياران وى رسيديم و چون حسين ديد كه من و اسبم تشنه‏ايم گفت: «راويه را بخوابان.» كه راويه به نزد من معنى مشك مى‏داد. آنگاه گفت: «برادرزاده شتر را بخوابان.» گويد: «و من شتر را خوابانيدم. گفت: «آب بنوش» و من نوشيدن آغاز كردم و چون مى‏نوشيدم آب از مشك بيرون مى‏ريخت. حسين گفت: «مشك را بپيچ» گويد: و من ندانستم چه كنم. حسين بيامد و مشك را كج كرد و من آب نوشيدم و اسبم را آب دادم. 📚تاريخ الطبري، ج‏5، ص: 401 ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🔸قَالَ[الامام الصادق] (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): كُلُّ اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُكَاءِ عَلَى اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) . 🔰امام صادق عليه السّلام فرمود:هر بى‌تابى و گريستنى جز بى‌تابى و گريه بر حسين مكروه و ناخوشايند است. 📚الأمالي (للطوسی) ص ۱۶۱
قصة الأكبر.mp3
29.13M
قصة الأكبر 🎤الملا محمد باقر الخاقاني ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🛑طفولية السيدة زينب وابوالفضل العباس عليهما السلام: 🔻داستانی از کودکی حضرت عباس و زينب عليهما السلام: الخوارزمي:كان-العبّاس-الذي يسمّى: السقّاء-يوم كربلاء-، و زينب-ولدا عليّ عليه السّلام-صغيرين، و كانا عند أبيهما: العبّاس عن يمينه؛ و زينب عن شماله، فالتفت إلى العبّاس، و قال: «قل: واحد» فقالها، فقال: «قل: اثنين» فقال: إني أستحي أن أقول اثنين باللسان الذي قلت به: واحد، فقبّل-عليّ-عينيه. و التفت إلى-زينب-، فقالت له زينب: يا أبتاه! أ تحبنا؟ قال: «نعم، أولادنا أكبادنا» ، فقالت: يا أبتاه! حبّان لا يجتمعان في قلب مؤمن: حبّ اللّه، و حبّ الأولاد، فإن كان لا بدّ فالشفقة لنا، و الحبّ للّه خالصا، فازداد لهما حبا. 🔰روزى على (ع ) نشسته بود و دو طفل خردسال آن حضرت عباس بن على و زينب عليهماالسلام در طرف راست و چپ آن حضرت نشسته بودند على عليه السلام به عباس فرمود: بگو يك . گفت يك . فرمود: بگو دو. عرض كرد: حيا مى كنم با زبانى يك گفته ام دو بگويم . على (ع ) به منظور تشويق و تحسين كودك ، چشم هاى فرزند خود را بوسيد. (و اين اشاره به يك لطيفه توحيدى است . يعنى موحدين و يكتا پرستان هرگز به شرك و دو پرستى نمى گرايند) سپس على (ع ) به حضرت زينب ، كه در طرف چپ نشسته بود، توجه فرمود. در اين موقع زينب عرض كرد: پدر جان آيا ما را دوست دارى ؟ فرمود: بلى ، فرزندان ما پاره هاى جگر ما هستند. عرض كرد: دو محبت در دل مردان با ايمان نمى گنجد، حب خدا و حب اولاد، و اگر چاره ای نیست بايد شفقت و مهربانى برا ما و محبت خالص برا خداوند بذاری. در آن موقع محبت على (ع ) نسبت به اين دو كودک بيشتر شد. 📚مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی ، ج: 1 ،ص : 179 ♻️کانال الکشکول @kashkolka