eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
294 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافع حرم 🍃خادم حرم🍃ساکن حرم🍃: 🍃هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد سیدالشهدا(ع) یاد می‌کنند. 🌷 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄═❁๑🍃🌺🍃๑❁═┄ 🙏🏻خـــــــــدایا! مـــا را بخاطر، آن نمازی که؛ بعدش فکر کردیم باید چهار دانگ از بهشتت را به ناممان بزنی!! ببــــــــخش....😔 🌱 ┄═❁๑🍃🌺🍃๑❁═┄ 📿 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🥀 "زهرا" بعد از رفتن محدثه و بعد از شنیدن حرفاش، بغض بدی گلومو گرفته بود. به‌خودم قول داده بودم برای چیزای بی ارزش اشک نریزم اما واقعا حرفای محدثه برام گرون تموم شد. خیلی سنگین بود برام وقتی گفت دایه مهربون تر ازمادر نباش. من وقتی حال دیشبشو دیدم واقعا ازخودم و احساسم بدم اومد چون خواهرم داشت بخاطر مردی که من دوسش داشتم اشک میریخت. چون اونم مثل من،شایدم بیشتر ازمن دوستش داشت. از کارن خیلی دلخور بودم که این بل و بشو رو راه انداخته فقط بخاطر اون دل سنگ مسخره اش. دلی که انگار برای زنده موندن فقط میتپه. کاش دلش به رحم میومد و خواهرمو اذیت نمیکرد.اخه اون دیگه زنشه چطور دلش میاد دلشو بشکنه؟ انقدر باخودم کلنجار رفتم و بغضمو‌خوردم تا آروم شدم.اما آرامش قبل طوفان بود انگار. خودم. مشغول درس خوندن نشون دادم تا کسی فکر نکنه اتفاقی افتاده و از چیزی ناراحتم. بعد که دیدم درس نمیفهمم سی دی قرآنمو گذاشتم تو ضبط و روشنش کردم. واقعا با صوت قرآن دلم آروم میگرفت. کلام خدا با گوشت و‌پوستم عجین شده بود و تا به گوشم میخور بدجور آرومم میکرد. مخصوصا آیه"الا بذکر الله تطمئن القلوب" دستمو‌گذاشتم رو قلبم و چند بار این آیه رو تکرار کردم تا از آخر آروم شدم. ظهر از ساعت۱۲تا۲کلاس داشتم. بدون اینکه چیزی بخورم ساعت۱۱رفتم بیرون و تا دانشگاه یکم پیاده رفتم و یکم با اتوبوس‌. آتنا کلاسا رو نمیومد و به قول بچه ها میپیچوند.منم تک و تنها تو‌کلاس مینشستم و درس رو گوش میدادم و آخرم میرفتم. ظهر خیلی گشنه ام شد برای همین یک ساندویچ از بوفه گرفتم و نصفشو خوردم. بقیشو گذاشتم تو کیفم و رفتم بیرون دانشگاه‌. بادیدن کارن دم در دانشگاه نزدیک بود از تعجب شاخ دربیارم. چرا اومده بود اینجا؟چی میخواست ازم؟نکنه منتظر کسی دیگه بود؟ چادرم‌ جلو صورتم گرفتم تا منو‌نبینه. زود از جلوش رد شدم و رفتم سمت ایستگاه اتوبوس. تا وقتی سوار اتوبوس شدم،کارن همونجوری ایستاده بود و انگار منتظر کسی بود. رسیدم خونه که گوشیم زنگ خورد. شماره ناشناس بود. _بله؟ _کارنم.امروز نیومدی دانشگاه؟ _سلام. _گیرم که سلام جوابمو بده. _مگه طلبکارین؟ _آره. _طلبتون؟ _یک‌گوش شنوا واسه حرفام. _من حوصله گوش کردن به حرفاتونو ندارم. _مجبوری؟ _چرا اونوقت!؟ _چون نادانسته باعث قضاوت شدی. _من کسیو قضاوت نکردم. _ببینمت حل میشه. _ببخشید من وقتم پره.وقت آزادم برای شما ندارم متاسفم خداحافظ تماس رو که قطع کردم فوری یک پیام اومد برام. "من باید ببینمت زهرا." ازاین خودمونی شدنش بیزار بودم برای همین جوابشو ندادم و گوشیمو خاموش کردم. 🍃 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 114💍
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🥀 شب ساعت۸بود که صدای بوق ماشینی اومد و منم دویدم دم پنجره دیدم‌کارنه. حتما اومده بامن حرف بزنه. شایدم با محدثه.. برای اینکه باهاش روبرو نشم،سریع رفتم زیر پتو و وانمود کردم‌که‌خوابم. دقایقی نگذشت که صدای دراومد و بعدم صدای مامان. _زهراجان؟خوابی دخترم؟پاشو کارن اومده کارت داره. تکون‌نخوردم و چشمام رو بستم. یکم‌که‌گذشت،مامان رفت و منم نفس راحتی کشیدم. اصلا آمادگی روبرو شدن با کارن رو نداشتم. بخاطر اینکه وانمود کردم خوابم تا وقتی صدای لاستیکای ماشین کارن رو نشنیدم از اتاق بیرون نرفتم. بعدشم که خواستم برم،مامان چراغا رو خاموش کرد و همه خوابیدن. ای به خشکی شانس. منم مجبور شدم بخوابم اما به زور. صبح کلاس نداشتم برای همین تا۱۰خوابیدم. بعدشم که بیدارشدم گوشیمو روشن کردم. کارن۵بار پیام داده بود و ۱۰بار زنگ زده بود. نمیدونم چه حسی بود اما دلم یکهو براش تنگ شد. استغفراللهی گفتم و فکرمو منحرف کردم سمت درس و دانشگاه. حرف زدن با آتنا هم برای منحرف شدن فکر عالی بود. سریع بهش زنگ زدم. _جانم زهرایی.سلام. _سلام عروس خانوم جون.چطوری؟ _خوبم گلی توخوبی؟ _شکر خدا خوبم.چه خبرا؟ _خبرا دست شماست خانوم.چه خبر از دامادمان؟ _خوبه طفلی اسیر شرط و شروطای بابام شده.بابام هر دفعه یه سازی میزنه.نمیدونم چرا اما با علیرضا موافق نیست.نمیدونم چی ازش دیده که انقدر سنگ میندازه جلو پامون. _حتما مصلحتی هست آجی.بابات صلاح تو رو بهتر میدونن.بسپرش دست خدا درست میشه.علیرضا هم اگه تورو بخواد تا تهش پات وایمیسته. _خداییش وایستاده تا اینجا خیلی مدیونشم. _نه دختر مدیونی چیه؟وظیفشه واسه کسی که دوسش داره همه کار بکنه. هوفی کشید و گفت:چی بگم والا؟دعاکن بابام دست از لجبازی برداره. _درست میشه عزیزم شک نکن خدا خیلی بزرگه.هوای همه آدما رو داره‌.عیب از ماهاست که گاهی حس میکنیم ما رو نمیبینه.این اوج بی معرفتی ماست. _باز رفتی رو منبر؟الحق که حرفات آدمو آروم میکنه. خندیدم و گفتم:چاکریم تپلک. اتنا هم خندید و گفت:خب اگه اجازه بفرمایین حاج خانم جان من برم مادرگرامی احضارم کردن. _برو خانمی سلام به همه هم برسون. _قربونت چشم حتما التماس دعا. _یاعلی مدد خداحافظ بعد حرف زدن با آتنا عجیب آروم شده بودم.این دختر انرژی فوق العاده ای داشت. لحظه ای نگاهم به خرسی که کنار کمرم ولو شده بود،افتاد. چقدر اون شب ذوق زدم از داشتن همچین عروسکی. رفتم بغلش کردم و اروم فشردمش. منبع آرامش بود این خرس پشمالو. یک جورایی بوی کارن رو میداد. سریع از خودم جداش کردم و دوباره استغفرالله گفتم. نباید بزارم نفسم منو از خدا دور کنه. من بنده خدایم نه بنده بوی یک آدم. نمیخواستم خیانت کنم به خواهرم.حتی فکر کردن به کارن هم اشتباه محض بود.باید هرطوری شده از ذهنم بیرونش کنم اما نمیشد 🍃 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 💍
سلام روزتون_شهدایی یا زهرا ... رازِ جبهه ها بود و دست‌گیریِ حضرت مادر که زهرایی‌ها را مادرانه می‌خرید با نشانی بر پهلو و بازو ... #شهید_۱۸ساله #شهیدمحمدرضاحسینی #یادش_باصلوات
#طنز_جبهه😂🤣 از بچه های خط نگه دار گردان صاحب الزمان(عج)بود.میگفت؛ شبی به کمین رفته بود که صدای مشکوکی شنید.🤨 باعجله به سنگر فرماندهی برگشت وگفت:بجنبید که عراقی هااند.فرمانده گفت:شاید نیروی خودی باشه. گفت: نه بابا باگوشهای خودم شنیدم که سرفه عربی میکردند🙄😂
✅ از حضرت زهرا (س) دست برندارید. 🔻همرزم شهید: 🌷گلوله­‌های دشمن پشت سر هم می‌ریخت روی سرمان، مانده بودیم چه‌کار کنیم، جابری گفت: متوسل بشین به حضرت فاطمه (س) تا بارون بیاد... 🌷دست برداشتیم به دعا و حضرت زهرا (س) را واسطه کردیم، یک ربع نگذشته بود که باران بارید و آتش دشمن آرام شد... 🌷الله­یار داشت از خوشحالی گریه می‌کرد، گفت: یادتون باشه از حضرت فاطمه (س) دست برندارین، هر وقت گرفتار شدین امام زمان (عج) را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب می‌گیرید. #شهید_الله_یار_جابری #یادش_باصلوات
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 چہ‌قـدر زیباستــ دقایقی مانده بـہ اذان، در سـجاده، منـتظرِ خـدا بنشینی...!♥️ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 📿 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لیموترش گلودرد را درمان و بدن را تقویت میکند. لیموترش، درمان طبیعی و مؤثری است. لیموترش خواص اعجاب‌انگیزی دارد که درمان گلودرد یکی از آن‌هاست. این ترش خوشمزه و پرخاصیت ضدعفونی کننده است، تولید گلبول‌های سفید را فعال میسازد و به این ترتیب قدرت دفاعی طبیعی بدن را تحریک میکند. روش استفاده : لیموترش را با آب گرم مخلوط کرده و با محلول به دست آمده قرقره کنید. این کار را چندین بار در روز انجام دهید تا علائم بیماری از بین برود. روش استفاده : لیموترش را در آب داغ بچکانید و به آن عسل اضافه کنید، هم بزنید و ترکیب عسل و لیمو ترش را میل کنید...🍋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📦 مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی : 💓 قلب آدم گاهی ناراحت میشه دکتر میره... میگه آقای دکتر خیلی این قلب منو اذیت میکنه... 💓هر چیزی(هر دردی) اذیت بکنه قلبت رو... روایت داره گناه دردش از همه ی اون دردا بیشتره برا قلب... ⭕️یه گناه آدم بکنه ، یه سیاهی در قلب پیدا میشه... اگر پشیمان بشه، توبه کنه، سیاهی برطرف میشه... ⛔️اگه نه ! گناه باز انجام بده ، این سیاهی اضافه میشه...باز دو مرتبه گناه میکنه ، سیاهی اضافه میشه، 💠 اگه توبه نکنه.... ⚫️ کارش گاهی به جایی میرسه تمام قلب رو سیاهی میگیره...! ▫️دیگه خیلی مشکله این آدم هدایت بشه...! 🔸🌍🔸🌍🔸🌍🔸🌍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫🍀💫🍀💫🍀💫🍀💫 ♻ حضرت ️آیت الله مجتهدے تهرانے: 🌷این فرشته دست راست ما حقوق بازنشستگی می خورد و راست راست راه می رود 🌷بیکار است چون کار خوبی نداریم که بنویسد 🌷ولی دست چپی باید یک کمک هم بگیرد و اعمال بد ما را بنویسد 🌷تا انسان غیبت می کند و ملک دست چپ تا میخواهد بنویسد دروغ هم میگوید و در همان حال به نامحرم هم نگاه می کند از طرف دیگر هم صدای نامحرم را می شنود 🌷این فرشته نمی داند کدام را بنویسد و شب و روز در کار و فعالیت است. 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹| #کلیپ 🥀 گریه خواص 👈 سنگین‌ترین مصیبتی که خواص در فاطمیه برای آن گریه میکنند ... 🔺حواستون به اصل ماجرا هست ؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 حوادث امروز خبر از سر برآوردن یک پدیده‌ی یکتا در جهان امروز خبر میدهد ✍🏻 پیام رهبر انقلاب به نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی به پنجاه و چهارمین نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا، تأکید کردند: امسال نشست شما در میانه‌ی حوادث مهمی برگزار میشود که هر یک از جهتی نشانه‌ی عظمت و اعتبار ایران اسلامی و ملت انقلابی آن است. 📝 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که صبح امروز در وین قرائت شد، به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم جوانان عزیز اتحادیه انجمنهای اسلامی امسال نشست شما در میانه‌ی حوادث مهمی برگزار میشود که هر یک از جهتی نشانه‌ی عظمت و اعتبار ایران اسلامی و ملت انقلابی آن است. شهادتها، قدرت‌نمائیهای نظامی، حضور بی‌نظیر مردمی، روحیه‌ی قوی و عزم راسخ جوانان، در کنار هزاران مجموعه‌ی فعال در عرصه‌ی دانش و فناوری، و نیز رویکرد دینی و معنوی در بخش عظیمی از جوانان سراسر کشور، همه از سر بر آوردن یک پدیده‌ی یکتا در جهان امروز خبر میدهد. پدیده‌ئی که میتواند در آینده‌ی تاریخ تأثيرات عميق و تعیین‌کننده بگذارد. گام دوم انقلاب اسلامی باید بتواند به حول و قوه‌ی الهی این پدیده را به کمال برساند و به ثمر بنشاند. چشم امید و انتظار در این پویش حیاتی به جوانان دانشمند و فرزانه و با ایمان است و شما میتوانید در شمار این برگزیدگان تاریخ‌ساز باشید. به امید موفقیتهای بزرگ شما عزیزان والسلام عليكم ورحمة الله سیّد علی خامنه‌ای ۳ بهمن‌ماه ۱۳۹۸ ☃❄️
هدایت شده از °•[ شیــعه ♡🌱]•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | شوخی در حرم امام رضا علیه‌السلام که خیلی زود به واقعیت پیوست! ▪️ «محمد الشیبانی» جوان رعنای عراقی که راننده ابومهدی المهندس بود، در حمله تروریست‌های امریکایی به کاروان حامل او و سپهبد قاسم سلیمانی شربت شهادت نوشید. @shie_14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌شهیدی که چندین بار سنگ قبرش شکست.... عالیییه👌👌👌 حتما ببینید
4_6030549973857207495.mp3
2.69M
#صوت_شهدایی #روضه_حضرت_زهرا(س) 🎤بانوای دلنشین #شهیدمحمدرضاتورجےزاده که به درخواست #شهیدحسین_خرازی پشت بیسیم📞 خونده شد و سپس از تمام بیسیم های جبهه پخش شد📣 #فاطمیه 💔 #پیشنهاددانلود #یادشهداباصلوات ✨