eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷🌷
297 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
57 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
✴️عبدالحسین پسر خاله مادرم بود اما ما اصلا با هم رفت و آمد نداشتیم. نزدیک عید سال 47 بود که مادرش به خواستگاری‌ام آمد. پدرم از این خواستگاری خیلی راضی و خوشحال بود. ✴️می‌گفت: من اگر قرار باشد دخترم را شوهر بدهم به مال و ثروت یک جوان شوهر نمی‌دهم به ایمان و اخلاق آن پسر نگاه می‌کنم، به تلاش‌هایش برای اینکه نان حلال بر سر سفره‌اش بیاورد نگاه می‌کنم. من نگاه به نمازهای شب عبدالحسین، نمازهای اول وقتش، قرآن‌هایی که می خواند و اخلاق خدایی که دارد می‌کنم و من عبدالحسین را به عنوان یک داماد نمونه و تک برای دخترم انتخاب می‌کنم. بعد از خواستگاری یک روز آمدند برای عید دیدنی. شیرینی که رسم بود برای دختر تازه نامزد کرده ببرند نخودچی و کشمش بود. و یک تکه طلا و یا هدیه ای گران قیمت اما کوچک زیر این نخودچی کشمش‌ها می‌گذاشتند. یک ظرف پر از نخودچی کشمش برایم آوردند، و یک انگشتر بسیار زیبا. بعد از اینکه رفتند همه خانواده مشتاق بودند ببینند زیر شیرینی‌ها برای عروس چه گذاشته‌اند. یک انگشتر طلای بسیار زیبا. 🌹از زبان همسر شهید عبدالحسین برونسی اللهم عجل لولیک الفرج
فرزندم چهار ماهه شده بود كه خواب سه بزرگوار را ديدم. آنان را شناختم؛ اما علی(ع) امام حسين(ع) و امام رضا(ع)؛ اما نمی‌فهميدم كه چه می‌گويند. قنداقه احمد رو به رويم بود. امام رضا(عليه‌السلام)، دست مبارک‌شان را روی سينه‌شان گذاشتند و به فارسی به من فرمودند: «ضامن احمد منم!» باورم نمی‌شد، امام رضا(ع) ضامن اولين ثمره زندگي‌ام شده بود 🌸