جامعه چرا مجذوب امام شد؟
چرا حتی چپی های کمونیست که قائل به حکومت دینی نبودند در قاطعیت شخصیت امام و پذیرفتن رهبری امام کوتاه آمدند!؟ ذوب شدند.
چرا جبهه ملی و روشنفکران سکولار در نهایت به نفوذ و اقتدار امام در بین توده مردم اذغان کردند! آنها جذب کدام ویژگی امام شده بودند؟
اصلا مگر توده مردم، آن کشاورز روستایی، آن کارگر و راننده و بقال و نقال ترازویی داشتند که فقاهت و درجات عرفانی امام را بسنجند؟
.
.
امام یک تفاوت اساسی با سایرین دارد. شجاعت بی نظیر!
امام شجاع سال پنجاه هفت نبود. زمانیکه اُبهت شاه فروریخته بود و حتی نوجوانان در پنجاه و هفت جرات شعار علیه شاه پیدا کرده بودند بلکه امام شجاع سال چهل و یک بود که کسی جرات نداشت علیه وزیر دربار شاه سخن بگوید. مردم رهبر شجاع را دوست دارند.
دو نمونه از شجاعت و قاطعیت امام پیش از انقلاب را مرور میکنم. کمتر شخصیتی در سطح امام حاضر به این رفتارها بود. دون شان مرجعیت میدانستند!
۱. نزدیک انقلاب حزب بعث از ترس توسعه انقلاب شیعیان در عراق قصد داشت امام را اخراج کند. نماینده حزب بعث با احترام و شرط از امام خواست فعالیت سیاسی نداشته باشند وگرنه باید نجف را ترک کنند. پاسخ امام بی نظیر است ایشان گفتند: "فکر نکنید من از آن دسته روحانیونی هستم که بخاطر زیارت رفتن هر روزه دست از مبارزه بردارم!"
بله کسانی بودند که تمام اسلامشان فقط خلاصه در امور فردی بود و حاضر نبودند از زیارت دل بکنند و برای همین به دشمن امتیاز میدادند.
۲. وقتی امام به پاریس رسید نماینده کاخ الیزه، ریاست جمهوری فرانسه با نهایت احترام به ایشان خوش آمد گفت و خواست که در فرانسه علیه حکومت ایران فعالیت سیاسی نداشته باشند! امام جواب داد که "من گمان میکردم اینجا سرزمین آزاد است!" اما بی فایده بود. نماینده کارتر و دولت آمریکا آمد با تهدید و بی احترامی برای ترساندن امام گفت: دولت بختیار مورد حمایت ماست و ارتش از او حمایت خواهد کرد و بطور ضمن امام را تهدید جانی کرد. با بی ادبی و دوری از شان امام...
نماینده آمریکا فکر کرد تهدید کارساز افتاده است!!
امام کوتاه می آید!
بعد از چند دقیقه امام پاسخی داد که نماینده آمریکا با هراس دیگر جوابی نداشت!
امام با لحن محکم گفت: تاکنون من به مردم ایران نگفته ام با آمریکایی های داخل ایران چه کنند!!!!
خواست امام را با تهدید جانی بترساند اما پاسخ دقیق و محکم امام ورق را برگرداند! شجاعت امام بی نظیر است. خودش فرمود والله تمام عمر نترسیدم و آن شب در مسیر جاده قم به تهران که مرا می بردند من به آن دو مامور ساواکی تسلی میدادم!
#علیرضا_زادبر