eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
294 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺یادم میاد مقداری از اطراف سرش کمی سفید شده بود. هر وقت جلوی آینه می ایستاد و خودش را می دیدآه می کشید و میگفت: 😔 🌺 آنقدر با حسرت ونگرانی این جمله را بیان میکرد که 🌷 را در کلامش میدیدم، او با این جملات مرا آماده میکرد و خودش مهیا میشد برای پرواز🕊... راوے : 💐💐💐 @katrat
کار دست خداست☝️ به نقل از #همسر_شهید🌹 یکبار که پیگیر کارهای اداری وام ازدواج بود، کار گیر کرده بود، بهش گفتم آشنایی نیست کارو درست کنه😞، گفت کار خوبه خدا درستش کنه، بنده ی خدا چکاره ست.! همیشه برای انجام هرکاری تلاشش رو میکرد، قدمش رو برمیداشت، بقیه اش رو می سپرد به خدا، به معنای واقعی اینکارو میکرد. تکیه کلامش این بود “کار دست خداست”🌸 سوریه که بود میگفت دوسه تا از بچه های اینجا خیلی نورانی ان✨، بهشون گفتم امروز فردا شهید می شید🕊، گفتم عه خب سفارش کن هواتو داشته باشن وقتی رفتن اونور. گفت از بنده خدا نمیخوام. خدا، خدا رو عشقه ….😍 عاشق شوی، عاشقت می شود، شهیدت میکند … شهید مدافع حرم نوید صفری🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبری که تمام دلتنگی های را خراب کرد، جوان که پیکرش سوخت و چیزی برای بازماندگانش نمانده است.... از راه رسید، به فدای سلام الله به یاد شهیدی که دو بار برایش تشییع گرفتند دفعه اول تکه تکه هایی از بدنش را آوردند مراسم و تدفین برگزار شد و یکی دو هفته بعد تکه تکه هایی دیگری از بدنش را پیدا کرده و آوردند و دوباره مراسم انجام شد... به فدای پیکر تکه تکه شده و سوخته ات... جان این جوان ها در راه تو علی اکبر شدند... خدایااااااااااا چه بر امام حسین گذشت وقتی پیکر تکه تکه شده جوانش را در آغوش گرفته بود... پیکر تکه تکه میدونی یعنی چی!؟ 😭😭😭😭😭 .
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ #نماز_جماعت_در_شب_عروسی ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﺍﺳﺖ ﺷﻐﻠﺶ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ‌ﯼ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻣﺎ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﯿﺎﻓﺘﺪ . ﺧﺐ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺣﻔﺎﻇﺖ ﺍﺯ ﺷﺨﺼﯿﺖ‌ﻫﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﻋﻘﺐ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ ﻃﺮﻑ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺟﻠﻮ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ. ﺭﻭﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺳﺎﻟﻦ ﺑﺒﺮﺩ ﺩﺭ ﻋﻘﺐ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻣﻦ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﺎ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﻓﯿﻠﻤﺒﺮﺩﺍﺭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺍﺭﯼ ﭼﮑﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟! ﺧﻨﺪﯾﺪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺳﺎﻟﻦ ﺍﺫﺍﻥ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻦ ﭘﺨﺶ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﮐﺮﺩ. ﺁﺧﺮ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺗﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﻣﺜﻞ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﻗﻮﺕ ﻗﻠﺐ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ. ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺷﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻟﺒﺎﺳﺖ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﻭﯾﻢ، ﺍﯾﻨﺎ ﻫﻤﺶ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻮﺩ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺫﯾﺘﻢ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ. #شهید_عبدالله_باقری🌷 #راوی : #همسر_شهید 🕊🕊
۴ . مجرد که بودم همیشه سر سجاده نماز از خدا می خواستم کسی را شریک زندگی هم بکند که حضرت زهرا علیهاالسلام تاییدش کرده باشد. 😌 از ته دل این را از خدا میخواستم😇 وقتی محسن آمد خواستگاریم،بهم گفت: "من همیشه از خدا میخواستم که زن آینده ام اسمش زهرا باشه. به عشق حضرت زهرا علیها السلام😊 . بهم گفت: "از خدا میخواستم هم اسمش زهرا باشه و هم سید باشه و هم مورد تایید خود بی بی باشه. " . وقتی فهمید من هم همین را از خدا می خواسته ام گل از گلش شکفت😍👌🏻 حضرت زهرا علیها السلام شد پیوند دهنده قلب هایمان. 😇 . . چون زندگی مان با حضرت زهرا علیها السلام و نام او شروع شده بود دلم میخواست ام هم رنگ و بوی بی بی را داشته باشد. 😌 برای همین به پدرم گفتم این چیزها را برای مهریه ام بنویسید: 1️⃣یک سکه به نیت یگانگی خدا 2️⃣پنج مثقال طلا به نیت پنج تن 3️⃣ ۱۲ شاخه گل نرگس به نیت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 4️⃣ ۱۴ قال نمک به نیت نمک زندگی 5️⃣ ۱۲۴ هزار صلوات 6️⃣ و حفظ کل قرآن با ترجمه محسن بیشتر قرآن را حفظ کرد اما نتوانست تمامش کند یعنی فرصتش برایش نشد رفت سوریه بعد هم که… . 💚ادامه دارد.. 💚
. . 🌷یک روز زنگ زد گفت: با تعدادی دوستان بسیجی و با صفا که هستند در یک جلسه خودمانی که است به نیت شهادت گرفته‌ایم. حدودا ۱۰ یا ۱۲ جوان فوق العاده بودند که الان متوجه شدم خداوند حرف آن‌ها را خرید و من را نخرید. از آن جمع ۳ نفر به شهادت رسیدند. متوجه شدم که خداوند آن جوانان را مورد عنایت قرار داده و از این چله نشینی‌ها نتیجه گرفتند. : 🕊🌺 به که پیش با رفقایش کردند برمی‌گردد؛ یک ، برپا کردند و فقط از اهل بیت (علیهم السلام) شهادت را طلب می‌کرد. دعای هایش این بود که رقم بخورد. یکی از خصوصیات اخلاقی بارز شهید این بود که در زیادی داشت و معتقد بود که هر کاری را باید به نحو شایسته انجام دهد. ۹۴ شهید مدافع حرم 🕊
🍃: 🗯وقتے ڪه از مراسم وداع با شهید برگشتم ساعت ۱۱ صبح بود ڪه با همان چادر سیاه خسته بودم و خوابم برد. در خواب «حسین» را با همان لباس‌هاے خاڪے در ضریح حضرت بی‌بے زینب (س) دیدم. دستمال سفید در دستش بود و با لبخند گفت اجازه می‌دهے ضریح را تمیز ڪنم☺️. من هم با چادر سیاه ڪه به سر داشتم و با چشمان گریان روبه‌روے او ایستاده بودم. سرم را به علامت تأیید تڪان دادم. در صورتے ڪه من تا حالا نه سوریه رفته بودم ڪه ببینم ضریح بی‌بے زینب (س) به چه صورت است و نه عڪسے از آنجا دیده بودم. وقتے ڪه عڪس ضریح را به من نشان دادند دیدم دقیقاً همان چیزے است ڪه در خواب دیدم.😭