#عاشقانه_مذهبی
#امین_هانیه
قسمت 43 بخش هشتم
با حرص گفتم:اینم ڪمڪ اصلے تونہ براے راحت شدن دوستتون از شر عذاب وجدان؟!
دست هام رو بہ نشونہ ے تشویق ڪوبیدم بہ هم و گفتم:آفرین دوستے رو باید از شما یاد گرفت برادر!
برادر رو با حرص گفتم!
نگاهش رو دوخت بہ پایین چادرم با آرامش گفت:ولے من برادر شما نیستم،خواستگارتونم!
با خجالت ادامہ داد:معنے خواستگار رو بگم؟
با حرص نفسم رو بیرون دادم و پشتم رو بهش ڪردم.
خواستم وارد خونہ بشم ڪہ گفت:خانم هدایتے! امین گفت ڪمڪش ڪن،حواست بهش باشہ ولے نگفت عاشقش نشو!
بار اول تو را دیدم،دستہ گل سپید بر دست وَ بہ این منظور ڪہ سپید نشانہ ے صلح است!
خواستے بگویی:اے بانو! این سپیدے نشانہ ے مِهر است!
بار دوم شد و تو دستہ گل سرخ بر دست وَ تمام عالم مے داند گل سرخ نشانہ ے #عشق است!
شعر هم:لیلے سلطانے
#وَ_تمام_عالم_میداند_گل_سرخ_نشانہ_ے_عشق_است😊❤
#بلہ_نگفتہ_ڪہ_عاشقش_نشو😄
#دوست_دار_شما_یڪ_عدد_لیلے_سلطانی🌹
#یا_بہ_قول_اون_متن_ڪوتاهے_ڪہ_براے_خان_طومان_نوشتم_من_دارم_شما_را_خیلے....
#دوست❤
#مبلغ_ڪانال_باشید_تا_لیلے_انرژے_بگیرہ
✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے
instagram:leilysoltaniii