eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷🌷
295 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
57 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهيد به قلبت نگاه ميكند اگر جايی برايش گذاشته باشی مي آيد مي ماند لانه ميكند تا #شهيدت كند .... و مَنْ عَشْقْتَهُ قَتلَتَهُ🌷 🦋
💐💐💐💐💐💐💐 باور داشته باش قرار بود سه شهید گمنام را در شهرستان چترود کرمان تشییع و خاکسپاری کنند . چترود تنها شهری است که به نام فاطمیه ( ع)مزین شده است .من هم برای تشییع به آنجا سفر کردم . تشییع شهدا قبل از ظهر با شکوه خاصی برگزار شد .موقع غروب و هنگام مداحی جوانی از بین جمعیت برخاست و گفت : میخواهم مطلب مهمی را بگویم . اوگفت : امروز صبح که برای مراسم تشییع می آمدم پر تردید بودم .زمانی که زیر تابوت یکی از شهدا بودم با خودم میگفتم یعنی اینها چه کسانی هستند ؟ مشتی استخوان ..... به شهدا گفتم : باید چیزی نشان دهید تا من اطمینان پیدا کنم . ظهر بعد از نماز خوابیدم ، به محض خوابیدن جوان زیبایی را دیدم که به سمتم آمد به من اشاره کرد و گفت : من همان شهیدی هستم که زیر تابوت من گلایه میکردی آمده ام بگویم امیدوار باش ، باور داشته باش . آرامش خاصی پیدا کردم .خوشحال شدم و به شهید گفتم : شما خواسته مرا اجابت کردی و تردیدم را از بین بردی آیا میتوانم کاری برایت انجام بدهم ؟ جوان نگاه پر محبتی کرد و گفت : آری ، من هادی هستم بچه اهواز فلکه چهار شیر و نشانه هم اینکه در محل مرا به نام دانشجوی مفقود الاثر میشناسند . به مادر پیرم بگو منتظر من نباش و نشانی من را به مادرم بده . بعد از صحبت این جوان با بنیاد شهید خوزستان تماس گرفتم و ماجرا را تعریف کردم و ساعتی بعد از بنیاد شهید خوزستان زنگ زدند و گفتند : پیگیری کردیم همه گفته ها صحیح است . با هم به اهواز رفتیم آدرس را پیدا کردیم زنگ خانه را زدیم پیرزن رنجوری با قد خمیده در را باز کرد .بی مقدمه گفت : از هادی من خبر آوردید ؟😭😭😭 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🕊🕊🕊🕊🕊
💚 یا صاحب الزمان عجل الله ✨تو بيا عزيز زهرا که تو سيد جهاني 💫که تو هم بهار مردم که تو هم بهار جاني ✨تو بيا که چشم مردم به ره عنايت توست 💫که تو هم طبيب دلها که تو نور دیدگانی 🌷 @katrat
مداحی آنلاین - سلام آقای مهربون - حمید علیمی.mp3
5.67M
🌷یا صاحب الزمان(عج)🌷 🍃سلام آقای مهربون 🍃بازم گدای خونتون 💔 #جمعه_های_دلتنگی ‍‌😔😔😔آقا بیا 🙏😭 ═══════✙❆♡❆✙══════ 🌷لبیک یامهدی🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 ظهور اتفاق می افتد !! ، ولی مهم این است که ، ما کجای این ظهور باشیم !؟..... 🌷 🌷
بـرای دفـع افڪار آزاردهنـده ۱- همیشـه با وضـو باشیـد ٢- قـرآن زیـاد بخوانیـد ٣- ذڪر لااله‌الاالله هـم زیـاد بگوئیـد. «آیت اللّٰه جاودان»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #جاسوسی در لباس #مدافعان_حرم.. #جاسوس ظاهرا حزب اللهی که عملیات #خانطومان رو لو داد و منجر به شهادت دهها تن از مدافعان حرم از جمله #شهید_سنجرانی شد 😞از مخبران #آمدنیوز و مزدور #اسرائیل بوده👆 افشای این موضوع بعد از دستگیری #روح_الله_زم 👆 #شکار_شغال #مزدور #خائن #برانداز #عماریون #زم #منوتو #بی_بی_سی #صدای_آمریکا ‌ 🕊
📸 زائر ایرانی به نام «امیرمحمد نوچمنی» در ایام اربعین در نجف اشرف مفقود شده است، از تمامی دوستان خواهشمندیم در صورت اطلاع از نامبرده با شماره های زیر تماس حاصل نمایند. 🔹۰۰۹۶۴۷۸۲۶۵۹۳۰۶۰ کنسولگری نجف 🔸 ٠٩١١٩۶٢١٣٨۴ مهزیار ساورچمنی خبرگزاری فارس
4_5827727865654805135.mp3
8.51M
🔳مناجات با امام زمان "عج" #بیایابن‌الزهرا خرابم نکن بیش ازاین نازنین خرابم نکن ماهِ بالانشین خرابم نکن وقتِ آبادیه بیا مردِ تنهایِ این سرزمین... #جوادمقدم #دلداده‌حسینــ🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چقدر مثل علی شد طنین غربت تو مراببخش که هستم دلیل غیبت تو 😔👌
💔 تولدت مبارک تخریبچی... #شهید_حسین_هریری #شهید_مدافع_حرم #سالروززمینےشدن
بسم رب العشاق رفتیم خونه مادرجان بیا بشین من دلم برای شما تنگه مادر:عزیزم خیلی لاغر شدی بذار یه لیوان شربت بیارم -خخخخخ من فدات بشم مادر من با یه لیوان شربت چاق میشم یعنی؟ ‌مامان: میام عزیزم مادر اومد نشست زنداداش میشه چند دقیقه بیاید بشینید زنداداش:بله داداش من درخدمتم -ازحال یسناخانم بهم میگید زنداداش: محمد قبل از اعزامش طلاق یسناداد ماهمه مات و مبهوت اون موقعه یسنا چندماهه حامله بود اما این موضوع پنهان کرد ‌محمد که مجروح شد بچه ازبین رفت بعداز مرگ محمد یسنا از تومور مغزی باخبر شد تو یه شوک رفت تا امروز مرتضی‌:میخام یسنا خانم رو ببینم نام نویسنده: بانو.....ش آیدی نویسنده: @Sarifi1372 ادامهـ دارد 📝 🚫کپی با حفظ نام و آیدی مجاز است🚫 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚 روای فاطمه من کلاس ندارم محمد گذاشتم پیش مادر با داداش راهی بیمارستان شدیم تو ایستگاه پرستاری -سلام خوب هستید پرستار:خانم افخمی شما خواهری رو در حق دوستتون تمام کردید -شما لطف دارید میشه ما یسنا رو ببینیم ؟ پرستار:بله بفرمایید وارد اتاق شدیم داداش میگفت شما هم تو اتاق باش به هرحال نامحرمم به یسنا نزدیک شدم -یسنا جان خواهرم ببین آقامرتضی اومده دیدن تو اشکام جاری شد بازوهاش گرفتم نامرد حرف بزن چهار ماهه یسنا توروخدا حرف بزن بی انصاف صدام رفت بالا نمیفهمم چیو مثلا میخوای بگی آفرین ما فهمیدیم عاشقی حرف بزن یسنا دلت برام بسوزه اشکام سرایز شد پاشدم از اتاق برم بیرون که یسنا به مرتضی نزدیک شد اومد نزدیک تر که بشه گفت: محمد 😳😳😳😳 و از هوش رفت وای خدایا باورم نمیشه حرف زد یسنا حرف زد خانم حضرت زینب کنیز درگاهتم ممنونم ازت بدو بدو رفتم سمت ایستگاه پرستاری با اشک و صدای لرزان خانم پرستار خواهرم حرف زد توروخدا بیاید دکتر بعداز تزریق آرامبخش رو به منو مرتضی گفت لطفا بیاید اتاق من لطفا بشینید رو به مرتضی گفت :من نمیدونم شما با یسنا چه نسبتی دارید اما حضورتون عالی به یسنا کمک کرد لطفا هرروز به یسنا سر بزنید فردا کهـ میاید اعلامیه محمد باخودتون بیارید ببینه تا از اون شوک هیجانی خارج بشه ممنونم منو آقامرتضی درحالیکه بلند میشیدیمـ گفت یاعلی نام نویسنده:بانو.....ش آیدی نویسنده: @Sarifi1372 ادامهـ دارد 📝 🚫کپی فقط با حفظ نام و آیدی نویسنده مجاز است 🚫 رمان های زیبای شهدایی مذهبی 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚
بسم رب العشاق باز با آقا مرتضی راهی بیمارستان شدم طبق دستور دکتر اعلامیه محمد باخودمونـ بردیم با پرستار که حرف زدیم میگفت خیلی خوبه میگفت یسنا چندین کلمه حرف زده خیلی خوشحال شدم قبل از دیدنش رفتیم پیش دکترش گفتن آروم آروم بهش نگید وارد اتاق شدیم یسنا آروم لباش باز کرد گفت سلام رفتم نزدیکش یسناجان ببین این کاغذ رو باز کردن کاغذ همانا جیغ های پی در پی یسنا همانا با آرام بخش به دنیایی بی خبری رفت دکتر:فاطمه جان فردا ساعت ۱۱‌بیاید اینجا با یه تیم یسنا ببریم سر مزار محمد تمام طول مسیر آقا مرتضی تو خودش بود رسیدیم به خونه آقامرتضی مستقیم رفت تو اتاقش مادر:فاطمه امروز بیمارستان چی شد؟ یسنا با دیدن اعلامیه فقط جیغ زد دکتر گفت فردا بریم اونجا تا باهش بریم سرمزار محمد اونشب به ما چه گذشت بماند ۹از خونه خارج شدیم ۹:۳۰ رسیدیم بیمارستان چادر یسنا سرش کردم زیر بازوش گرفتم وقتی مزارمحمد دید خودش انداخت رو مزارش محمدم پاشو پاشو ببین چه داغونم پاشو نامرد چرا تنهام گذاشتی پاشوووو محمد پاشو بچه ام گرفتی خودتم تنهام گذاشتی پاشو یسنا بعداز یک ساعت سرمزار از حال رفت الان میزان دوهفته از اون ماجرا میگذره و یسنا امروز مرخص است نام نویسنده:بانو.....ش آیدی نویسنده: @Sarifi1372 ادامهــ دارد 📝 رمان های زیبای مذهبی شهدایی👆 خواندن قسمت های قبلی و بعدی رمان با ما باشید👆🌹 📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازنشر 🎥خانمت رو با یه بچه نوزاد تنها میزاری میری سوریه سخت نیست!؟ جواب شهید مدافع حرم مصطفی