#میرزای_قمی #فتحعلی_شاه
🔺حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
🔻 فتحعلی شاه در قزوین بود اما با میرزای قمی خیلی دوست بود. هر گاه به قم می آمد، ابتدا به دیدن میرزا میرفت. در اطراف حرم حمام شخصی داشت، او با میرزا به حمام میرفتند و غسل زیارت میکردند و با هم به حرم میرفتند. اینطور به هم علاقهمند بودند.
🔸 وزیر فتحعلی شاه میگوید: یک روز نزد او ایستاده بودم که دیدم نامهای به دست فتحعلی شاه آمد، خواند و یکدفعه متأثر و متحیّر شد. معمولا نامه ها را به یک کنیزی میداد. رفتم به کنیز التماس کردم و گفتم: امروز فتحعلی شاه از خواندن این نامه خیلی متأثر شد؛ من باید از مضمون این نامه مطلع شوم. هر طوری هست شما یک ساعت این نامه را به من باید بدهی.
🔹 وقتی نامه را دیدم، متوجه شدم میرزای قمی به فتحعلی شاه نوشته است که «رفتن من نزدیک است. من شرم دارم خدا را ملاقات کنم در حالی که محبت شما در دل من باشد؛ از خدا خواستم که هنگام رفتن محبت شما را از دل من بیرون ببرد و دیگر شما من را نخواهی دید، خداحافظ».
🔸 فردا صبح فتحعلی شاه آمد و گفت: دُرشکهها را آماده کنید، میخواهیم به مسافرت برویم. وزیر میگفت: من در جریان بودم که میخواهد به قم بیاید. آماده کردیم و به طرف قم راه افتادیم. وقتی به قم رسیدیم، جنازهی میرزای قمی را تشییع کرده بودند و در صحن نگه داشته بودند. دولتیها وارد صحن شدند و فتحعلی شاه گفت: چهارپایه بیاورید میخواهم صحبت کنم.
🔹 چهارپایه آوردند و ایشان بالا رفت و گفت: آقایان! شما نمیدانید چه کسی را از دست دادهاید. این، نامهی میرزا است که نوشته دیگر من را نخواهی دید، من خیلی سعی کردم که در اولین فرصت خودم را برسانم که با ایشان ملاقات کنم، اما نشد؛ اما من به شما اعلام میکنم با اینکه میرزا نوشته که از خدا خواستهام که موقع ملاقات با او، محبت شما در دل من نباشد، اما من شما را شاهد میگیرم که میخواهم خدا را ملاقات کنم در حالی که دلم مملو از محبت میرزا باشد.
🌹@kavasayat🌹