چیزی شبیه این😅

نوبت گروه بعدی کلاغ پر بعضی از بچه‌ها درجا میزدن😀

همه از دم سینه خیز... سرباز بقیه الله باید خیلی فرز تر از این حرفا باشه.

اتفاقاً بچه‌ها هرچی بهشون بیشتر سخت می‌گذشت، بیشتر لذت می‌بردند👌 البته سختی‌های قشنگ تر هنوز تو راهه...😬

فقط امیر رو داشته باشید🤣(پیرهن قرمزه)

هرچی جدی‌تر میشد صداها بیشتر به گوش میرسید: آقاااای کاااردااااانی😁

. خدا خیر بده به برادر عزیزمون آقای یعقوبی که خیلی مراعات کردن اون چیزی که تو ذهن من بود خیلی جدی‌تر از این حرفا بود اما ایشون مراعات کردن . .

چالش نهایی رو با هم ببینیم👌

شما دقت کنید آخرین برنامه نظام جمع که تموم شد حدود ساعت ۱۲ بود! این بچه‌ها دیشب تا ساعت ۲شب نخوابیدن!!! از ساعت ۳شب هم بیدار شدن!!! . ساعت ۷صبح صبحانه خوردن و الان کم کم منتظر نهارن😋 نهار چیه؟ .

رفتیم برای نهار نهار چیه؟ املت...!؟! چرا املت؟ چون اگه جوجه کباب یا هر چیزه دیگه ای می‌بود ما باید درست می‌کردیم و طبیعتاً بچه‌ها همچنان مشغول عشق و حالشون می‌بودند بعد صداشون میزدیم و مثل شاهزاده ها تشریف می‌آوردند و غذا میل میکردند! تصمیم گرفتیم املت باشه تا خودشون درست کنند. ریز کنند دستشون بسوزه غذاشون بسوزه شاید گشته بمونن تا هم مرد بار بیان هم قدر عافیت و غذای آماده خونه رو که مامان و بابا زحمت کشیدن بدونند و غر نزنن👌 . سهم گوجه و تخم مرغ رو به هر گروه دادیم و گفتیم: اگه تخم مرغتون بشکنه باید گوجه خالی بخورید😊 .

گل پسرایی که احتمالا تا الان تو خونه دست به سیاه و سفید نمیزدن، بهشون گفتیم یا خودتون غذاتونو درست میکنید با #همکاری هم! یا گشنه می مونید😘 چه با احتیاط خورد میکنه🥰