eitaa logo
ظرفیت‌های غرب مازندران
314 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
13 فایل
با هدف شناخت بیشتر از ظرفیت‌های غرب مازندران و بهره‌مندی شما مخاطبین عزیز از آخرین اخبار علمی، آموزشی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگ دفاع مقدس، نقدها، انتقادات و تحلیل‌های مورد نیاز، این کانال ایجاد شده است. منتظر راهنمایی شما هستم.
مشاهده در ایتا
دانلود
🏷 . ▫️آخرین بار که میخواست بره جبهه مادرش بهش گفت: پسرم کی برمی گردی؟ گفت: «مامان تا زمانی که جبهه و جنگ هست، من در منطقه هستیم و تا تکلیف جنگ مشخص نشد، من در جبهه میمانم. » . ▫️  مدیریت داخلی پایگاه شهید بهشتی اهواز، مدیریت داخلی لشکر 25 کربلا و فرماندهی گردان ، مسئول ستاد محور از مهمترین خدمات بارز این فرمانده ی ۲۳ ساله تنکابنی بود‌.📩تو وصیت نامه ش نوشت :« انقلاب اسلامی ، زمینه ساز حکومت حضرت مهدی (عج) است. اکنون بی تفاوتی و کاهلی در امور اسلام و سرگرم کارهای دنیوی خود شدن و غفلت از مسایلی که در این مملکت جاری می شود ، همان هدف آمریکاست که از اولیای شیطان است و خیانت به خون هایی که در این انقلاب ریخته شد.» . 💠 @hafttapeh
☀️ صبحتون به زیبایی صورت و سیرت زیبای شهید رضا حق شناس. شهیدی از لشکر ویژه ۲۵ کربلا که نماز شبش بیش از چند ساعت طول می‌کشید... . 📩 قسمتی از وصیت‌نامه رضا حق شناس ( ۶۶ ۱۰_منطقه ):▫️تو ای مادرم که بهشت زیر پای شماست! مادرم، مادرم! دلیری و صبر تو را به همسنگرانم گفتم و آن­ها بس افتخار می­ورزیدند که این­چنین مادری دارم و از شما می­خواهم بعد از شهادتم این کارها را بکنید. هرگاه جنازه ­ام را آوردند، گلاب به رویم بپاش و جای زخم را ببوس حتی اگر قابل بوسیدن نباشد و دست را بر روی زخم بمال و آن­گه دست­ها را به سوی آسمان بلند کن و از صمیم دل بگو خدایا امانتی داشتم به تو سپردم، از تو طول عمر امام را می­خواهم. . 💠 @hafttapeh
🔶 . ▫️عبدالکریم متولد سال ۱۳۴۶ روستای لاشک نوشهر بود.تو جبهه امدادگر بود .هفت تپه که بودند ، بچه ها می‌دیدند صبح ها پوتین هاشون واکس زده و تر و تمیزه.فهمیدن شبانه یکی این کار و انجام میده.کشیک کشیدن دیدن کار عبدالکریم‌.نصفه شب پا میشد و پوتین های بچه هارو واکس میزد.۲۱ دی ۱۳۶۵ هم تو شلمچه بر اثر اصابت گلوله تانک بشهادت رسید و تو گلزار شهدای یوسف رضای چالوس برای همیشه پیکر سوخته اش آرام گرفت.شادی روحش صلوات. . 🟪 @hafttapeh
💢 (نوشهر) . با نظم و انضباط بود.ایشان فرمانده زرهی 1 ذوالفقار بود.تانک ایشان در منطقه نمونه بود بچه ها تعریف می کردند روزی محسن رضایی که فرمانده سپاه بود برای بازدید از تانکها آمدند وقتی تانک ایشان را دید پرسید این تانک برای کیست؟ گفتند: برای طاهر قزوینی.آوردنش پیش آقا محسن و به او گفت : چقدر شما مرتب و تمیز هستی.بعد از تعریف و تمجید آقای رضایی انگشترش را درآورد و به طاهر هدیه داد. . 🟪 @hafttapeh
💢 . ▫️«سردار سرتیپ شهید محمدبیگلو» فرمانده پادگان آموزشی شمال در چالوس بود که بیش از ۲۶ هزار نفر را برای حضور در جنگ تحمیلی به تنهایی آموزش داد.متولد ۱۳۳۷ رشت بود.همرزم شهید چمران در پاوه بود.سال ۶۱ ازدواج کرد و ۲۷ روز بعد در شلمچه بشهادت رسید.▫️او علاوه بر مسئولیت محور عملیاتی رمضان در لشکر 25 کربلا ، از 1 آذر 1359 به عنوان مسئول واحد آموزش نظامی منطقه 3 کشوری و در هنگام شهادت فرماندهی پادگان آموزشی شهید رجایی منطقه 3 را به عهده داشت. . ▫️سردار شهید بیگلو به همراه دیگر دوستانش در مدت یکماه برای ساختن پادگان نظامی چالوس و امکانات آموزشی را فراهم می کنند و بعنوان فرمانده پادگان آموزشی المهدی(عج) چالوس انتخاب و سه پایگاه آموزشی (ساری، رامسر، منجیل) نیز زیر نظر ایشان انجام می‌گرفت و در طول مسئولیت خود با همه مشکلات موجود در پادگان به آموزش نیروهای اعزامی با جدیت و پشت کاری عظیم خدمت کرد. . 🟪 @hafttapeh
🏷 . 🔻مازیار گلیج.متولد ۱۳۴۴ تنکابن بود.مخلص بود و بی ادعا...اهل نماز شب بود.بچه های هفت تپه می‌گفتند: ما یادمان نمی آید که یکبار نماز شبش قضا شده باشد.عضو گردان تخریب لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود و در شلمچه عملیات کربلای پنج بشهادت رسید و پیکرش بعد ۱۱ سال برگشت. ◽️ // علی آزادی خواه: در هفت تپه واحد تخریب در زیر چادر ها به زندگی جدیدی عادت کرده بودیم ، روزها هواپیماهای دشمن و بمباران، شب ها و آموزش های تخصصی شناسایی .یکی از شب ها شهید مازیار که همراه با گروه آموزش واحد در اکثر برنامه های انفجارات شرکت می کرد با انفجار یک مین چندتانک در نزدیکی های یک درخت ، با صدای انفجار بچه های داخل چادرها را بیدار کرد و همگی با عجله پوتین را پوشیده ، نپوشیده به میدان صبحگاه حاضر شده اند او با تواضع خاص و همانند یک چریک ورزیده در حالی که کوله مخصوص تخریب روی دوشش بود، در مقابل نیروها ایستاد و ضمن خسته نباشید گفت : « مراعفو کنید همه این کارها تمرین نظامی برای آمادگی بیشتر شما می باشد و اگر نه من نوکر و مخلص همه شما هستم و دست همه ی شما را می بوسم.» . 🟪 @hafttapeh
🌊⏱ . ▫️ فرداشب اروند غوغا میشود... دریادلان شمالی در حساس ترین نقطه دل به آب می‌زنند. گل های زیادی از لشکر ویژه ۲۵ کربلا پرپر می‌شوند...نهر ابوفلفل اروند کنار چ قیامتی ست...همه در حال وداع هستند.دلهره ی فرماندهان لشکر ۲۵ کربلا با لبخند رزمندگان و غواصان همخوانی ندارد...می‌گویند پرچم امام رضا را هم آوردند .فاو قرار است صحن و سرای رضوی شود.علی اصغر خنکدار عازم کربلاست و ملاقاتی با مولای خودش حسین بن علی دارد ...عجب شبی در پیش است.... . . 🟪 @hafttapeh
🏷 . ▫️شعبانعلی مهدی زاده.متولد ۱۳۱۵ گیلان بود.اما بزرگ شده‌ی عباس‌آباد تنکابن.پدرش کشاورز بود و خودش نجار.عضو لشکر ویژه ۲۵ کربلا.با وجود اینکه ۵ فرزند داشت ؛ دائما تو جبهه‌ها بود و بیش از ۲۶ ماه تو مناطق عملیاتی بعنوان بسیجی حضور داشت.عملیات آزادسازی خرمشهر مجروح هم شد ، تیر به پاش اصابت کرد. ▫️بمب روحیه و انرژی بود.تو جبهه هم هر کاری از دستش بر میومد واسه رزمنده ها میکرد ، از شستن ظرف و لباس تا حمل مجروحین و شهدا در عملیات ها.موذن هم بود و وقت سحر بچه هارو واسه نماز بیدار میکرد.عملیات والفجر هشت ( ۲۸ بهمن ۱۳۶۴) تو فاو ترکش به سرش اصابت کرد و بشهادت رسید.شادی روحش صلوات.🇮🇷 . 🟪 @hafttapeh
4 تاشون رفتند بهشت یکی موند با ۶ سال اسارت و ۷۰ درصد جانبازی ... رفیقان می‌روند نوبت به نوبت خوش آن روزی که نوبت بر من آید ‌. 📷 ویژه ۲۵ : ایستاده از به :🌷 سردار حسین املاکی ؛🌷 سردار ذبیح اله عالی ، 🌷آزاده و حاج علی فردوس _نشسته : 🌷سردار حاج حسین بصیر ؛ 🌷سردار آقابرارنژاد. . 🟪 @hafttapeh
سرداری شهید از غرب مازندران، تنکابن (سه شهید از یک خانواده) ⭕️ وقتی_شهید_گلگون_اشک_ریخت ‌. 📆 اسفند ۶۴ فاو...هوا در حال تاريک شدن بود ،تخت کوچکی کنار سنگر که روی آن بی سيم و در کنار بی سيم فانوس روشن بود. شهيد گلگون دو زانو نشسته و پشتش به همسنگرش بود ـ در هر شرايطی دو زانو می نشست ـ خيلی مودب می نشست. يکی از مودب ترين و با ادب ترين و با اخلاق ترين چهره های لشکر ويژه 25 کربلا بود . يکباره برگشت و سريعاً يک کاغذی را به همسنگرش نشان داد چشمانش پر از اشک بود ،کاغذی بود که داخل آن هدايای مردمی بود ، نوشته بود ( کاش ما بند پوتين شما بوديم ـ خاک ريز پای کفشتان بوديم ـ ) گويا شهيد گلگون وقتی اين تقدير و تشکر را خواند سريع شروع کرد به اشک ريختن و گريه کردن .کاغذ را به همسنگرش نشان داد و فرمود : برادر ما چگونه می توانيم قدردان اين مردم باشيم ،پاسخ گوی محبت های اين مردم باشيم . بله شهيد گلگون در برابر تشکر مردم از پشت جبهه اشک می ريزد .اين يعنی عشق خدمت به مردم ،يعنی اخلاص ،يعنی صداقت ،ايثار يعنی فداکاری اونی که 50 يا 60 روز در فاو عمليات والفجر 8 يکبار هم توفيق پيدا نکرد در اهواز زن و بچه هايش را ببيند، اونی که برادرش را هديه کرد و پدر و برادران ديگر او در کنارش می جنگيدند ،اين مرد در برابر تشکر مردم که هدايايی از پشت جبهه فرستادند خودش را بدهکار می دانست . .
. ▪️ سردار مرتضی قربانی : يك روز ديدم شهيد مهرزادي در ستاد لشكر از فرط خستگي و بي خوابي، خوابش برد.تا آن موقع نمي دانستم كه زن و بچه هاي ايشان در پايگاه شهيد بهشتي اهوازند.يكي از برادرها به من گفت: «ايشان مدتي است زن و بچه هايش را آورده اهواز.»وقتي بيدار شد، پرسيدم:«حاجي! چرا اينجا؟ چرا نمي روي خانه پيش زن و بچه ات؟»گفت:«خجالت مي كشم.» گفتم:«از كي؟»جواب داد: «از نگهبان پايگاه كه زن و بچه اش اين جا نيستند و فرسنگ ها از او فاصله دارند.» . 💢 ۲۴ رئیس ستاد ویژه ۲۵ سردار شهید حسینعلی مهرزادی . . 🆔 @hafttapeh
🏷 ‌. ▫️این تصویر متعلق به شهید علی حاجیان از لشکر ویژه ۲۵ کربلا ، اهل جویبار است که در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۶۴ در فاو بشهادت رسید .وقتی این عکس رو دیدم ، پیش خودم گفتم اون زمان که علی حاجیان ها ، از دل روستاهای دور افتاده اینجوری لباس رزم میپوشیدن و بند پوتين هارو میبستن و غریبونه راهی جبهه ها می شدند،یه سری بودند که نه تنها خودشون و بچه‌هاشون یک روز رنگ جبهه و جنگ و ندیدند ؛بلکه همین بچه هارو مورد تمسخر قرار می‌دادند و جنگ طلب میخوندن و بیسواد ، وقتی هم بعد چندماه از جبهه مرخصی میومدن ؛ میگفتن بهشون تلویزیون و بخاری و یخچال دادن .وقتی هم بچه ها شهید میشدن زیر تابتشون اشک تمساح میریختن و میگفتن حیف شد ...کاش نمی‌رفت.!!! . 🆔 @hafttapeh