eitaa logo
#کلاس_اولی_با_ما_باش😍
11.7هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
8.8هزار ویدیو
3.2هزار فایل
خانم حسینی مدرس دانشگاه فرهنگیان ۱۴٠٠/۶/۱۵ مدرس پایه اول نویسنده ۲ جزوه کمک آموزشی #کلاس_اولی_با_ما_باش @kelasavalibamabash #کلاس_دومی_با_ما_باش @kelasdovomibamabash ارتباط با ادمین و درخواست تبلیغات @Mhsadat @M1133M تبادل @kosar199
مشاهده در ایتا
دانلود
روش برای تقویت تمرکز و قدرت شنیداری دانش آموز🌸🌸 مرتبط با کودکانه ای را از،قبل انتخاب و آماده کنید یک کلمه را بعنوان کلید انتخاب بفرمایید. بهتر است ،با توجه به نشانه ای که قرار است تدریس شود کلمه و داستان انتخاب شود .💥💥💥💥💥 من بعنوان نمونه نشانه ی آ را در نظر میگیرم و داستانی انتخاب میکنم که در آن چندین کلمه با صدای اول آ باشد.💦💦💦💦 حالا بازی شروع میشود😍😍 من داستان را میخوانم👩 بچه ها هر جا کلمه ای شنیدند که صدای اولش آ است دست میزنند👏👏👏👏 بعنوان مثال در جنگلی زیبا آهویی 👏👏👏 زندگی میکرد آهو👏👏👏 تشنه بود پس به سمت رودخانه رفت تا آب👏👏👏👏 بخورد آسمان👏👏👏👏 آبی👏👏👏 بودو خورشید زیبا میتابید والی آخر...... https://eitaa.com/joinchat/2570649739C02204f4a1e ارسال در گروه عمومی با ارسال آدرس ✅
💭🎲نشانه (آ )و (ب)🎲💭 یکی بود یکی نبود تو یه بیابون بی آب و علف به دور ازهر آیادی و روستا و شهری یک نفر بود که گم شده بود او قد بلندی داشت و یک کلاه روی سرش بود او کلاهشو خیلی دوست داشت و بیشتر وقتا رو سرش بود و وقتی هوا گرم می شد اون را از سرش بر میداشت . یک روز که خیلی از تنهایی دلش گرفته بود از صبح زود شروع کرد تو بیابون به دنبال دوست. اما هرچه می گشت فایده ای نداشت و کم کم هم داشت آب و غذایش تموم می شد و تو اون بیابون هم نه آبی بود و نه غذایی. بچه ها اگر گفتید او کی بود و قیافه اش چه شکلی بود؟ اون چون کلاهشو دوست می داشت همیشه این شعررا با خودش میخوند که: آ هستم و کلاه دارم کلامو رو سر میذارم وقتی هوا گرم میشه کلامو زود برمیدارم آ تو بیابون تنها بود و آذوقه اش در حال اتمام و دلش هم سخت گرفته بود این بود که تصمیم گرفت بره دنبال یه دوست. راه افتاد تو بیابون و شروع کرد به صدا زدن که: "آی کسی این طرفهانیست تا با من دوست بشه؟" به هر طرف میرفت و این حرف را تکرار می کرد ولی دریغ از یک صدا. یه مدت طول کشید و اون در حال تکرار کارش و داشت کم کم ناامید می شد که صدایی ضعیف به گوشش رسید فکر کرد خیالاتی شده باز حرفش را تکرار کرد و صدای ضعیف را دوباره شنید جهت صدا را به سختی تشخیص داد و رفت اون سمت و این دفعه بلندتر صدا زد. بالاخره منبع صدا را پیدا کرد ته یک چاله بزرگ صدا میومد اومد بالای گودی و گفت: کی هستی/ اینجا چه می کنی؟ پاسخ شنید:سلام اول کمک کن بیام بالا بعد ........ "آ " کمک کرد و اون را بالا اورد اگر گفتید : اون کی بود؟ https://eitaa.com/joinchat/2570649739C02204f4a1e ارسال بدون آدرس برای گروههای عمومی ⛔️ ارسال برای استفاده کلاسی ✅
https://eitaa.com/joinchat/2570649739C02204f4a1e ارسال برای گروه های عمومی بدوم آدرس کانال مجاز نمی باشد ⛔️ برای گروه کلاس شخصی معلم ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تدریس نشانه م خانم عباسی https://eitaa.com/joinchat/2570649739C02204f4a1e ارسال برای گروه های عمومی بدوم آدرس کانال مجاز نمی باشد ⛔️ برای گروه کلاس شخصی معلم ✅
داستان_نشانه_ز معلم با چسباندن دایره های سبز زرد و قرمز بر روی تخته ی کلاس و کشیدن گل دور آن ها یک دشت گل درست میکند و سه پروانه ی زرد سبز و قرمز را درست میکند و در دشت گل روی تخته میچسباند داستان شروع میشود یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یه دشت گل پر از گلای خوشگل و رنگا رنگ بود( همانند نقال ها هر حرفی که زده میشه به تصاویر روی تخته و تک تک آن ها اشاره کنید) تو این دشت قشنگ سه تا پروانه ی سبز .زرد و قرمز با خوشحالی پرواز میکردن( حرف ز را درشت تلفظ کنید) یهو بارون نم نم شروع به باریدن کرد( از بچه ها بخوایید کلمه ی نم نم رو روی هوا بنویسن برای مرور درس ن و م ترجیحا معلم چتر به همراه داشته باشد برای ایجاد حس باران و قطره های کاغذی رو روی تخته بین گل ها بچسباند) بعد پروانه ها برای اینکه بالهای نازکشون خیس نشه دنبال جایی گشتن تا پناه بگیرن به گل 🌺رسیدن گفتن ای گل زیبا میشه تا بارون بند میاد ما زیر برگات پناه بگیریم گل قرمز🌺گفت تنها پروانه ای که همرنگ منه میتونه بیاد پروانه ی قرمز گفت نخیر اصلا من دوستامو تنها نمیزارم هر جا برم با اونا میرم بازم پرواز کردن رفتن و رفتن تا رسیدن به گل 🌼 پروانه ها گفتن ای گل زرد زیبا میشه تا بارون بند میاد بیایم زیر گلبرگات تا خیس نشیم گل 🌼بهشون نگا کرد و گفت تنها پروانه ای که همرنگ منه میتونه بیاد زیر گل برگام پروانه ی زرد گفت اصلا به هیچ وجه من دوستامو تنها نمیزارم دوباره بال زدن و بال زدن رفتن پیش گل 🍀گفتن ای گل 🍀زیبا میشه تا بارون بند میاد بیایم زیر گلبرگات گل 🍀 به هر سه تاشون نگا کرد و گفت تنها پروانه ای که همرنگ منه میتونه بیاد زیر گلبرگام پروانه ی سبز گفت دوستامو دوست دارم همیشه باید با هم باشیم نه پروانه ها اینقد بال زده بودن که خسته شده بودن گل 🌹 که حرفاشونو شنیده بود اونارو صدا کرد گفت آهای پروانه های زیبا زود باشید زود بیاید زیر گلبرگام تا خیس نشید پروانه ها صداشو شنیدن و فوری رفتن زیر گلبرگا گل 🌹 گفت شما ها واقعا دوستای خوبی برای هم هستید که هیچ وقت همو تنها نمیزارید بعد که بارون بند اومد پروانه ها از گل 🌹تشکر کردن و اونو بوسیدن با همدیگه شعر دوستی رو خوندن و بال زدن( معلم از بچه ها میخواهد با دست زدن او را همراهی کنند)👏👏👏👏👏👏👏👏👏 دوستای خوبی هستیم روی گلا نشستیم هیچ وقت و هیچ کجایی تنها نمیریم جایی یک صدا هست تو حرفا داریم داریم ما سه تا بگو بگو کدومه ای بچه ی نمونه بچه ها با صدای بلند حرف رو بیان میکنن و ازشون میخوایید خودشونو تشویق کنن برای بخش آموزشی در مورد کلماتی که صدای ز داشتن سوال میپرسید صدای ز رو کجای اون کلمه شنیدن برای بخش پرورشی هم در مورد حس نوع دوستی و فداکاری برای بچه ها حرف میزنید و به نکات داستان اشاره میکنید ازشون میپرسید که کدومشون دوستشو رها نکرد و در مورد این مطلب براشون حرف میزنید سوگل صالحی .دی ۹۶.
33.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانم عباسی https://eitaa.com/joinchat/2570649739C02204f4a1e ارسال در گروه عمومی بدون ارسال آدرس ⛔️ برای استفاده در کانال کلاسی ✅
?👈 داستان نشانه ق فارسی اول ابتدایی ☑️👈 : همکاری [ نشانه قـ ق ] ❎👈 🔖👈 یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود. در یک روز بهاری زیبا که هوا واقعا عالی بود،قورباغه کنار حوضچه ی مزرعه ی آقا قدرت داشت تمرین آواز میکرد. قور قور قور و هِی تُنِ صداشو بالا و پایین میاورد. خانم مرغه که درحال جمع کردن و خوردن حشرات ریز بود، صدای قورباغه رو شنید اومد نزدیکش گفت:"چقدر زیبا آواز میخونی. چقدر هم آوازت شبیه آواز منه و بعد هم خانم مرغه هم شروع کرد به خوندن قُدقُدقُدا...قُدقُدقُدا. یکی قورباغه میخوند و یکی خانم مرغه.آقا خروسه هم از اونجا رد میشد،صداشونو شنید و به جمع شون پیوست و اونم شروع کرد به خوندن. قوقولی قوقو،قوقولی قوقو.آوازشون یک ریتم خاص و قشنگی پیدا کرده بود. آقا کلاغه هم روی شاخه ی درخت نشسته بود داشت نوک میزد به ساقه ی درخت تا کرم زیر ساقه روبگیره. صدای آواز قورقور، قدقدقدا،قوقولی قوقوی. اونا رو شنید از روی درخت پرید پایین با اونها هم آواز شد.قارقارقار. چه آواز قشنگی شده بود.اول قورباغه میخوند بعد خانم مرغه و بعد آقا خروسه و در آخر هم آقا کلاغه.همه حیوانات مزرعه صداشونو شنیده بودند و اومده بودند تماشا.وقتی آوازشون تمام شد همه حیوانات با صدای بلند تشویق شون کردند. و علت این آواز زیبا را پرسیدند آنها فقط گفتند:"علت آواز زیبای ما صدای (ق‌)هست. چون تو صدای همه ما صدای (ق) اومده." خوب بچه های عزیز حالا شما هم آواز قورباغه و مرغ و خروس و کلاغ و با هم بخونید و صدای ق رو تکرار کنید اینم از داستان (ق) که توی شهرک الفبا به دو صورت اومده . 🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 https://eitaa.com/joinchat/2570649739C02204f4a1e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرآن درس پنجم صفحه ۵۹ داستانی در رابطه با پیام قرآنی وثیابک فطهر خانم رمضانی https://eitaa.com/joinchat/2570649739C02204f4a1e ارسال برای گروه های عمومی بدون آدرس کانال مجاز نمی باشد ⛔️ برای گروه کلاس شخصی معلم ✅
🐦داستان دو گنجشک🐦 📚روزي ، روزگاري ، دو گنجشک در سوراخي لانه داشتند . سوراخ ، بالاي ديوار خانه اي بود و دو گنجشک به خوبي و خوشي در آن زندگي مي کردند . پس از مدتي آن دو گنجشک صاحب جوجه اي شدند . آنها خوشحال و خرم بودند . يک روز که گنجشک پدر براي آوردن غذا رفته بود مار بدجنسي که در آن نزديکي ها بود به لانه آمد . گنجشک مادر جوجه گنجشک رو به دهان گرفت و پرواز کرد و روي ديوار نشست.گنجشک مادر صر و صدا کرد . نزديک مار رفت . به او نوک زد اما فايده اي نداشت .مار بدجنس همانجا روي لانه گرفت و خوابيد . کمي بعد گنجشک پدر رسيد . گنجشک مادر گريان و نالان قضيه را تعريف کرد . گنجشک پدر هم ناراحت شد . اما لانه از دست رفته بود ونمي شد کاري کرد . دو گنجشک تصميم گرفتد انتقام لانه را از مار بگيرند . ناگهان گنجشک پدر فکر عجيبي کرد . براي همين هم فورا پريد و از اجاق خانه يک تکه چوب نيم سوز برداشت . آن را به نوک گرفت و سريع پريد و توي لانه انداخت . چوب نيم سوز روي چوبهاي خشک لانه افتاد ودور غليظي بلند شد . افرادي که در خانه بودند اين کار عجيب گنجشک را ديدند . آنها براي اين که خانه آتش نگيرد به سرعت نردبان گذاشتند تا آتش را خاموش کنند . درست هنگامي که مار مي خواست از لانه فرار کند آنها مار را ديدند . يکي از افراد با چوبي که در دست داشت ضربه محکمي به سر مار زد . مار بدجنس از درد به خود پیچید و فرار کرد. دو گنجشک در حالي که انتقام خود را گرفته بودند ،با گنجشک کوچولو پرواز کردند تا بروند و لانه جديد بسازند . 🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 https://eitaa.com/joinchat/2570649739C02204f4a1e 👆👆👆 ارسال در گروه عمومی بدون ارسال آدرس ⛔️ برای استفاده در کانال کلاسی ✅
37.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانم عباسی 🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 https://eitaa.com/joinchat/2570649739C02204f4a1e ارسال در گروه عمومی بدون ارسال آدرس ⛔️ برای استفاده در کانال کلاسی ✅
«چ» تنبل بود. شاید خیلی‏ خیلی تنبل بود؛ اما مهربان بود. خوش‌زبان بود! راه می ­رفت و به همه می­ گفت: «چاکرم! چاکرم!» «چ» رفت و رسید کنار چاله­‌ی قورباغه گفت: «چاکرم!» قورباغه از توی چاله بیرون پرید و گفت: «ببین! چاله­ ام آب ندارد. پس بگو باران ببارد. می‏ خواهم شنا کنم.» «چ» که تنبل بود، گفت: «امروز نه فردا» بعد هم رفت. رسید به چتر گفت: «چاکرم!» چتر گفت: «پس برو به ابر بگو بیاید. چک چک باران ببارد. می‌­خواهم باران بازی کنم.» «چ» گفت: «امروز نه فردا» «چ» رفت و رسید به چمنزار، روی چمن­ ها درازکشید و خوابید. کم‌­کم ابر آمد. چک چک باران بارید. چاله پُر شد. قورباغه خوش‌حال شد. پرید توی آب و شنا کرد. چتر، باران بازی کرد. قورباغه و چتر دلشان می­ خواست «چ» بیاید و به او بگویند: «ممنون که گفتی باران آمد.» اما قورباغه و چتر خبر نداشتند که وقتی باران بارید، چ تنبل خواب بود. توی خواب هم به همه می­‌گفت: «چاکرم! چاکرم!»  ┄┅┄✶🍃🌸🍃✶┄┅ https://eitaa.com/joinchat/2570649739C02204f4a1e ارسال در گروه عمومی بدون ارسال آدرس ⛔️ برای استفاده در کانال کلاسی ✅
https://eitaa.com/joinchat/2570649739C02204f4a1e ارسال در گروه عمومی بدون ارسال آدرس ⛔️ برای استفاده در کانال کلاسی ✅