eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
328 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
📗رمان📕 عاشقانه 💞مذهبی💚 ❤️💔 ⚜️📖 :)👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
❤ بسم رب الشهدا ❤ ❤️💔 📕💖📓 💟زینب، شش هفت ماهه بود. علی رفته بود بیرون. داشتم تند تند همه چیز رو تمییز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه ... نشستم روی زمین، پشت میز کوچک چوبیش. ⭐ چشمم که به کتاب هاش افتاد، یاد گذشته افتادم.عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته....  توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم. حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم. ❌چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش.حالش که بهتر شد با خنده گفت: عجب غرقی شده بودی... نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم. 😢منم که دل شکسته ... همه داستان رو براش تعریف کردم... چهره اش رفت توی هم ... همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد، یه نیم نگاهی بهم انداخت. 🍃–چرا زودتر نگفتی؟ من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی. یهو حالتش جدی شد.سکوت عمیقی کرد. 🍃می خوای بازم درس بخونی؟ از خوشحالی گریه ام گرفته بود. باورم نمی شد.یه لحظه به خودم اومد. 🍃- اما من بچه دارم.زینب رو چی کارش کنم؟ –نگران زینب نباش.بخوای کمکت میکنم. ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد. چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم. 💘 گریه ام گرفته بود. برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه. علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود. 💞خودش پیگر کارهای من شد.بعد از 3 سال، پرونده ها رو هم که پدرم سوزونده بود،کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد و مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد. 💨اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند.  هانیه داره برمی گرده مدرسه. ساعت نه و ده شب ، وسط ساعت حکومت نظامی ، یهو سر و کله پدرم پیدا شد. صورت سرخ با چشم های پف کرده ،از نگاهش خون می بارید. 🔥اومد تو،تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست علی ... بدون اینکه جواب سالم علی رو بده، رو کرد بهش گفت: 🍃–تو چه حقی داشتی بهش اجازه دادی بره مدرسه؟ به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟ از نعره های پدرم، زینب به شدت ترسید. زد زیر گریه و محکم لباسم رو چنگ زد. بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود. علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم. نازدونه علی بدجور ترسیده بود. علی عین همیشه آروم بود. با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد. 🍃_هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟ قلبم توی دهنم می زد. زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم.از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه ... 💮آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و کمک بخوام. تمام بدنم یخ کرده بود و می لرزید. علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم : 🍃_دختر شما متاهله یا مجرد؟ و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید... –این سوال مسخره چیه؟ به جای این مزخرفات جواب من رو بده... 🍃–می دونید قانونا و شرعا اجازه زن فقط دست شوهرشه؟ همین که این جمله از دهنش در اومد،رنگ سرخ پدرم سیاه شد. 🍃- و من با همین اجازه شرعی و قانونی ... مصلحت زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه. کسب علم هم یکی از فریضه های اسلامه. از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم میپرید. چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد. _لابد بعدش هم می خوای بفرستیش دانشگاه؟ 🌹علی سکوت عمیقی کرد... –هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم باید با هم در موردش صحبت کنیم ،اگر به نتیجه رسیدیم شما رو هم در جریان قرار میدیم... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 👈🏻با ما همراه باشید....❤️ 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
شڪــر ؛ ڪه در قلبمان ، مویرگی هست ، متصل به خون گرم شهیدان و از همان خـــون است ڪه گاه ، قلبمان به یادشان می تپد . . . 🕊 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @ya_Hossein_AL
کلید‌بهشت🇵🇸』
شڪــر ؛ ڪه در قلبمان ، مویرگی هست ، متصل به خون گرم شهیدان و از همان خـــون است ڪه گاه ، قلبمان به
🌹برای شادی روح شهیدمحسن حججی صلوات🌹 🌈اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌🌻🌻🌻🌻🌻 دوست داشتم تو را ببینم! هلن کلر از دوسالگی در اثر مننژیت، نابینا و ناشنوا شد. اما سعادت این را داشت که آموزگاری پرشفقت و سخت‌کوش به نام خانم آنا سولیوان داشته باشد. آنا سولیوان به‌رغم‌ بهره‌ی اندکی که خود از بینایی داشت، به هلن آموزش داد. آرتو پن در فیلم «معجزه‌گر» داستان تحسین‌انگیز این معلم شفیق و هلن کلر را به تصویر می‌کشد. هلن کلر نوشته‌ای دارد به نام «سه روز برای دیدن». در این اثر می‌گوید اگر تنها سه روز امکان دیدن و تماشاکردن داشت، چه می‌کرد. در بخشی از این اثر آمده است: «اگر فقط سه روز برای دیدن می‌داشتی، چگونه از چشمهایت استفاده می‌کردی. اگر با تاریکی قریب‌الوقوع مواجه می‌شدی، یعنی سومین شبی که می‌دانستی که دیگر هرگز طلوع خورشید را نخواهی دید، این سه روز را چگونه سپری می‌کردی؟ ....می‌خواهم کسانی را ببینم که مهر، لطف و مجالست‌شان به زندگی‌ام ارزش زیستن می‌دهد. در آغاز دوست داشتم که به سیمای آموزگار عزیزم، خانم آن سلیوان مکی، چشم بدوزم؛ و این بازمی‌گردد به زمانی که من کودک بودم و او درهای دنیای بیرون را به رویم گشود. نه‌تنها می‌خواهم طرح و خطوط کلی چهره‌اش را ببینم تا بتوانم آن را در ذهن نگاه دارم، بلکه خواهم تا سیمای او را ورانداز کنم تا آثار و نشانه‌هایی زنده از عطوفت و شکیبایی دلسوزانه‌ای را بیابم که در حین وظیفه دشوار آموزش من داشت. خوش دارم در چشمانش آن شخصیت قدرتمندی را ببینم که او را قادر ساخته بود تا در رویارویی با دشواری‌ها، استوار بایستد و همچنین آن شفقتی را که به جملگی انسانها ـ و اغلب بر من نیز ـ داشت.» من که نابینا هستم، شما بینایان را پند می‌دهم: از چشمان خود آن‌چنان بهره بگیرید که گويى فردا به یک‌باره "کور" خواهید شد. ؛🌾 موسیقی نهفته در صداها، نغمه‌ی پرندگان و آهنگ نوازندگان را آن‌گونه گوش دهید، که گویی فردا به یک‌باره "کر" خواهید شد. ؛🌾 آن‌چه را می‌خواهید، چنان لمس کنید که گویی فردا به یک‌باره لامسه‌ی خود را از دست خواهید داد. ؛🌾 رایحه‌ی گُل‌ها را ببوئید و هر لقمه را چنان مزه‌مزه کنید، گویی فردا به یک‌باره شامه و ذائقه‌ی خود را از کف می‌دهید. "هِلِن کلِر" دوست من تو خیلی چیزها داری که مردم آرزویش را دارند... ☘﴿وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ﴾ [الذاریات: 21] 🌼«و در وجود شما نشانه‌های روشنی بر قدرت خداست؛ آیا نمی‌بینید؟» پس در همه حال خدارا شکر کن 🙏 🍃 🌺🍃 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @ya_Hossein_AL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تهمتهایی که میزنید غیبتهایی که میکنید⁉️ دلنشین استاد دانشمند ┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅┄ 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @ya_Hossein_AL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا