فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 مرقد مطهر و نورانی حضرت زینب کبری (س) _دمشق
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗گامهای عاشقی💗
قسمت109
تپش قلب گرفته بودم
سید تا منو دید از جاش بلند شد و لبخند زد
- سلام
سید: علیک السلام خانووم ،خوب خوابیدی ؟
از خجالت احساس میکردم کل صورتم در حال سرخ شدن بود
چیزی نگفتم و روی تخت نشستم
سید هم کنارم نشست
با دیدن سینی چایی خنده اش گرفت
سید : هر چند دیگه جایی نداره شکمم ولی این چایی از دست شما خوردن داره..
سید مشغول خوردن چایی شد و منم با لبه شالم ور میرفتم
سید : اومدم دنبالت با هم بریم بیرون
اینقدر این مدت اذیتش کردم دیگه نمیتونستم بهونه ای بیارم
- باشه چشم،الان آماده میشم
سید: چشمت بی بلا ،پس میرم داخل ماشین منتظرت میشم
- باشه
تن تن رفتم توی خونه سارا مثل بختک افتاد روی سرم
سارا: چی شد؟ چی میگفت؟ چرا اینجا اومده ؟
-اومده دنبالم بریم بیرون
سارا: بابا دمش گرم ،گفتم الان تو رو تو آفتاب میشوره و آویزونت میکنه...
- هه هه هه ،نمکدون
وارد اتاقم شدم مانتو مو پوشیدم ،یه روسری آبرنگی سرم کردم چادر عبایی مو از داخل کمد برداشتم سرم کردم کیف و گوشیمو برداشتم
از اتاقم رفتم بیرون از مامان خدا حافظی کردم و رفتم بیرون سوار ماشین شدیمو حرکت کردیم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗گامهای عاشقی💗
قسمت110
سید: خوب آیه خانم کجا بریم ؟
- هر جا که شما دوست دارین!
سید: اول اینکه هر جا که تو دوست داری ،دوم اینکه من جایی رو دوست دارم برم که تو دوست داری ! الان کجا بریم
- گلزار
سید : ای به چشم
توی راه خیلی دلم میخواست به سید بگم یه جا نگه داره گل و گلاب بخریم ولی روم نمیشد
اما انگار فکرمو خونده بود ،یه جا نگه داشت و پیاده شد ،دوتا شاخه گل نرگس خرید با یه گلاب داخل ماشین نشست یکی از گلا رو داد به من ...
سید: تقدیم با عشق
- خیلی ممنونم
سید : از امیر پرسیدم از چه گلی خوشتون میاد بهم گفت گل نرگس ،منم عاشق گل نرگسم
بعد حرکت کردیم سمت گلزار ..وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیمو وارد گلزار شدیم
انگار منتظر بود من بگم کجا بریم
واسه همین حرفی نزدمو به سمت مزار شهیدم حرکت کردم
سیدم پشت سرم می اومد
وقتی رسیدم به مزار شهیدم نشستم
سید اول سنگ قبر و بادستش کمی تمیز کرد و بعد با گلاب شست
منم گل و گذاشتم روی سنگ قبر
بعد سید شروع کرد صحبت کردن با شهید : سلام دوست عزیز ،خیلی ممنونم که مهر منو تو قلب این آیه جان انداختی که حاضر شد با من ازدواج کنه ،لطفا برای خوشبختی مون دعا کن
- شما شهید منو میشناسین؟
سید: وقتی که درباره ات به امیر صحت کردم ،امیر گفت بیام از شهیدت بخوام تو رو به من برسونه ،واسه همین چند باری اومدم اینجا
البته منم یه دوست شهید دارم
- واقعا ،اسم شهیدتون چیه؟
سید: ابراهیم هادی، راستش از شهید خودمم خیلی خواستم کمکم کن ،در کل همه رو واسطه کردم تا به تو برسم...
لبخندی زدمو چیزی نگفتم
بعد از فاتحه مزار دوست شهیدم ،رفتیم سمت مزار شهید ابراهیم هادی یه کم قرآن خوندیمو
و رفتیم سوار ماشین شدیم صدای اذان و شنیدیم سید نزدیک یه مسجد ایستاد و پیاده شدیم ...
سید: آیه جان بعد نماز بیا کنار ماشین منتظرم باش
- چشم
از اینکه اولین باری که با هم بیرون اومده بودیم مکان های خوب خوبی بود دوست داشتم
از همه بیشتر تلفظ اسمم به زبون سید خیلی خوشایند بود برام...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗گامهای عاشقی💗
قسمت111
بعد از خوندن نماز از مسجد خارج شدم
رفتم سمت ماشین که دیدم سید کنار ماشین ایستاده
بعد سوار ماشین شدیمو رفتیم یه رستوران که ناهار بخوریم
از اونجایی که صبحانه خورده نبودم خیلی گشنم بود از طرفی هم خجالت میکشیدم غذا بخورم
بعد از خوردن ناهار ماشین و پارکینگ گذاشتیم ورفتیم سمت بازار
سید از هر چیزی که خوشش میاومد میخرید ،واقعأ سلیقه اش هم خیلی خوب بود
اصلا باورم نمیشد همچین آدمی که توی کلاس همه ازش میترسن اینقدر روحیه لطیف و قشنگی داشته باشه
تا غروب فقط در حال دور زدن بودیم ،دیگه پاهام توان راه رفتن نداشت
- آقا سید میشه یه جا بشینیم پاهام درد گرفت
سید خندید و گفت: شرمنده ببخشید ،میخواستم تلافی این هفته رو بکنم
لبخندی زدمو گفتم: ببخشید
سید: یه خواهش کنم؟
- بفرمایید
سید: میشه منو علی صدا کنی؟ حالا یه جانم بهش اضافه کنی میشه نو علی النور
خندیدمو گفتم : چشم
سید : حالا یه امتحانی بگو ببینم بلدی
- علی.....جان
علی: جانم،حالا بریم
- باز کجا؟
علی: یه آبمیوه، چیزی بخوریم پختیم تو گرما
- باشه بریم
وارد یه آب میوه فروشی شدیم
رفتیم روی یه گوشه خلوت نشستیم
علی: چی میخوری؟
- فرقی نمیکنه ،هر چی که خودت دوست داری!
علی: باشه ،صبر کن الان میام
بعد از مدتی علی با دوتا شیر موز بستنی اومد
یا خدااا الان اینو چیکار کنم
الان چی بگم بهش
نمیگه دختر چقدر تو پاستوریزه ای
شروع کرد به خوردن ،وقتی دید من دارم نگاهش میکنم گفت: دوست نداری؟ میخوای یه چیز دیگه سفارش بدم؟
- هاا ،نه نه ،دوست دارم ،الان میخورم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte