eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
327 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
💗💗 لا سر نيم كج  مي كند و مي گويد:«شما لطف  دارين .» سلطنت  قندي  به  دهان  مي گذارد و ادامه  مي دهد: «از خدا پنهان  نيست  ازبنده اش  هم  نباشه » سپس  جرعه اي  چاي  مي نوشد و با حوصله  ادامه  مي دهد:  آره  ليلا جون !  يك  بنده  خدايي  كه  اهل  روزه  و نمازه ... و خدا و پيغمبر رو هم مي شناسه ...  من  حقير رو پيش  فرستاده  تا خيري  كنم  و شما... ليلاي  گُل  رو براش خواستگاري  كنم ليلا جا مي خورد، با تعجب  مي گويد: - سلطنت  خانم  !هيچ  مي دونين  چي  دارين  مي گين ؟  شما... شما يعني  فكركردين  من  بعد از حسين  ازدواج  مي كنم ؟ سلطنت  سرش  را كمي  جلو مي آورد، استكان  نيمه  از چاي  را روي  نعلبكي مي گذارد و مي گويد: - عزيز من ! كار خلافي  كه  نيست ... هنوز جووني ! سن  و سالي  نداري ، فرداپيري  داري ، كوري  داري ... دوره  و زمونه  خرابه ... نمي شه  تنها بموني   شهيد هم راضي  نيست ... گناهه ليلا با عجله  به  طرف  تاقچه  مي رود، عكس  حسين  را اشاره  مي كند و مي گويد: - حسين  هنوز برام  زندهاست ، هنوز صداش  رو مي شنوم ، نگاهش  رواحساس  مي كنم  من  با خاطرات  خوشي  كه  با او دارم  زندگي  مي كنم ...  بعد از اين هم  مي خوام  زندگيمو وقف  امينش ، تنها يادگارمون  بكنم مي خوام  خودم  روفداي  امين  بكنم ...  من  فقط  همين  تو فكرمه ... نه  چيز ديگه .. .چشمان  سلطنت  گرد مي شود، لبي  بر مي چيند و مي گويد: - پناه  بر خدا! يعني  مي گي  روح  حسين  توي  اين  خونه  است !  مگه  با روح  هم ميشه  زندگي  كرد؟ ليلا از حرف  سلطنت  جا مي خورد  سلطنت  با انگشت  به  او اشاره  مي كند و درحالي كه  آن را حركت  مي دهد، مي گويد: - ليلا جون ! فردا امين  هم  بزرگ  مي شه  و مي ره  پي  كارش  تنها مي موني ...درهر صورت  براي  خودت  گفتم  به  خاطر آينده ات ، طرف  مرد خوبيه ،كارخونه داره گفته  يك  خونه  جدا براش  مي خرم ، سر تا پاش  رو هم  از طلامي كنم   گفته  براي  رضاي  خدا مي خواد تو و بچه ات  رو سرپرستي  كنه ... بچة  توهم  مثل  بچه هاي  خودش ، طرف  مَردِ جا افتاده ايه  از اين  جعلق هاي  بي كار بي عاركه  بهتره ! ليلا سرش  را پايين  مي اندازد و با متانت  مي گويد: - نه  سلطنت  خانم ، بعد از حسين  قصر خورنق  هم  براي  من  زندونه  اين جا خاطرات  حسين  است  و من  نمي خوام  از اين  خاطرات  جدا بشم  نگه داري  از امين هم  تنها نفسي  است  كه  برام  باقي  مونده .  آره  ليلا جون !  يك  بنده  خدايي  كه  اهل  روزه  و نمازه ... و خدا و پيغمبر رو هم مي شناسه ...  من  حقير رو پيش  فرستاده  تا خيري  كنم  و شما... ليلاي  گُل  رو براش خواستگاري  كنم ليلا جا مي خورد، با تعجب  مي گويد: - سلطنت  خانم  !هيچ  مي دونين  چي  دارين  مي گين ؟  شما... شما يعني  فكركردين  من  بعد از حسين  ازدواج  مي كنم ؟ سلطنت  سرش  را كمي  جلو مي آورد، استكان  نيمه  از چاي  را روي  نعلبكي مي گذارد و مي گويد: - عزيز من ! كار خلافي  كه  نيست ... هنوز جووني ! سن  و سالي  نداري ، فرداپيري  داري ، كوري  داري ... دوره  و زمونه  خرابه ... نمي شه  تنها بموني ...   شهيد هم راضي  نيست ... گناهه ليلا با عجله  به  طرف  تاقچه  مي رود، عكس  حسين  را اشاره  مي كند و مي گويد: - حسين  هنوز برام  زنده  است ، هنوز صداش  رو مي شنوم ، نگاهش  رواحساس  مي كنم  من  با خاطرات  خوشي  كه  با او دارم  زندگي  مي كنم ...  بعد از اين هم  مي خوام  زندگيمو وقف  امينش ، تنها يادگارمون  بكنم* 🍁مرضـــیـــه‌شـــهــلایـــی🍁 🌸🌸🌸🌸🌸
💗💗 💗💗 آقاى نويسنده، نگاه كن! عمرسعد از قصر بيرون مى رود. بيا ما هم همراه عمرسعد برويم و ببينيم كه او مى خواهد چه كند. ــ صبر كن، من اين جا كارى دارم. ــ چه كارى؟ ــ من مى خواهم سؤالى از ابن زياد بپرسم. به راستى چرا او عمرسعد را براى فرماندهى انتخاب كرد. من جلو مى روم و سوال خود را از ابن زياد مى پرسم. ابن زياد نگاهى به من مى كند و مى گويد: "امروز به كسى نياز دارم كه با اسم خدا و دين، مردم را به جنگ با حسين تشويق كند. قدرى صبر كن! آن وقت خواهى ديد كه عمرسعد به جوانان خواهد گفت كه براى رسيدن به بهشت، حسين را بكشيد. فقط عمرسعد است كه مى تواند كشتن حسين را مايه نجات اسلام معرّفى كند". صداى خنده ابن زياد در فضا مى پيچد. به راستى، ابن زياد چه حيله گر ماهرى است. مى دانم كه مى خواهى در مورد سوابق عمرسعد اطلاعات بيشترى داشته باشى؟ عمرسعد در كوفه، به دانشمندى وارسته مشهور بوده است. او اهل مدينه و خويشاوند خاندان قريش است، يعنى در ميان مردم، به عنوان يكى از خويشاوندان امام حسين(ع) معروف شده است. چرا كه امام حسين(ع) و عمرسعد هر دو از نسل عبد مناف ( پدر بزرگ پيامبر ) هستند. شايد برايت جالب باشد كه بدانى حكومت بنى اُميّه براى شهرت و محبوبيّت عمرسعد، تلاش زيادى كرد و با تبليغات زياد باعث شده تا عمرسعد در ميان مردم مقام و منزلتى شايسته پيدا كند. ابن زياد وقتى به كوفه آمد و مسلم را شهيد كرد به عمرسعد وعده حكومت رى را داد و حتّى حكم حكومتى هم براى او نوشت. زيرا مى دانست كه اين زاهد دروغين، عاشق رياست دنياست. عمرسعد به اين دليل ساليان سال در مسجد و محراب بود كه مى خواست بين مردم، شهرت و احترامى كسب كند. اكنون به او حكومت منطقه مركزى ايران پيشنهاد مى شود كه او در خواب هم، چنين چيزى را نمى ديد. عمرسعد، حسابى سرمست حكومت رى شده و آماده است تا به سوى قبله عشق خود حركت كند، امّا حكومت رى در واقع طعمه اى بود براى شكار عمرسعد! اگر عشق رى و حكومتش نبود، هرگز عمرسعد به جنگ امام حسين(ع) نمى رفت. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان کلیدبهشت🗝🏰 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 راه بهشت از كربلا مى گذرد! مردم بشتابيد! اگر مى خواهيد خدا را از خود راضى كنيد. اگر مى خواهيد از اسلام دفاع كنيد برخيزيد و با حسين بجنگيد. حسين از دين اسلام منحرف شده است. او مى خواهد در جامعه اسلامى، آشوب به پا كند. او با خليفه پيامبر سر جنگ دارد. اين صداى عمرسعد است كه به گوش مى رسد. او در حالى كه بر اسب خود سوار است و گروه زيادى از سربازان همراه او هستند، مردم را تشويق مى كند تا به كربلا بروند. اى مردم، گوش كنيد! حسين از دين جدّ خود خارج شده و جنگ با او واجب است. هر كس مى خواهد كه بهشت را براى خود بخرد، به جنگ حسين بيايد. هر مسلمانى وظيفه دارد براى حفظ اسلام، شمشير به دست گيرد و به جنگ با حسين بيابد. اى مردم! به هوش باشيد! همه امّت اسلامى با يزيد، خليفه پيامبر بيعت كرده اند. حسين مى خواهد وحدت جامعه اسلامى را بر هم بزند. امروز جنگ با حسين از بزرگ ترين واجبات است. مردم! مگر پيامبر نفرموده است كه هر كس در امّت اسلامى تفرقه ايجاد كند با شمشير او را بكشيد؟ آرى! خود پيامبر فرموده است: "هر گاه امّت من بر حكومت فردى توافق كردند، همه بايد از آن فرد اطاعت كنند و هر كس كه مخالفت كرد بايد كشته شود". دروغ بستن به پيامبر كارى ندارد. اگر كسى عاشق دنيا و رياست باشد به راحتى دروغ مى گويد! حتماً شنيده اى كه پيامبر خبر داده است كه بعد از من، دروغ هاى زيادى را به من نسبت خواهند داد. پيامبر در سخنان خود به اين نكته اشاره كرده اند كه روزى فرزندم حسين، به صحراى كربلا مى رود و مردم براى كشتن او جمع مى شوند. پس هركس كه آن روز را درك كند، بايد به يارى حسينم برود. اگر ما خودمان را جاى آن جوانانى بگذاريم كه هميشه عمرسعد را به عنوان يك دين شناس وارسته مى شناختند، چه مى كرديم؟ آيا مى دانيد كه ما بايد از اين جريان، چه درسى بگيريم؟ آخر تا به كى مى خواهيم فقط براى امام حسين(ع) گريه كنيم، امّا از نهضت عاشورا درس نگيريم؟ ما بايد به هوش باشيم، همواره افرادى مانند عمرسعد هستند كه براى رسيدن به دنيا و رياست شيرين دنيا، دين را دست مايه مى كنند. نگاه كن! مردمى كه سخنان عمرسعد را شنيدند، باور كردند كه امام حسين(ع) از دين خارج شده است. آيا گناه آنهايى كه به خاطر سخن عمرسعد شمشير به دست گرفتند و در لشكر او حاضر شدند، به گردن اين دانشمند خودفروخته نيست؟ آيا مى دانى چند نفر در همين روز اوّل در لشكر عمرسعد جمع شدند؟ چهار هزار نفر! اين چهار هزار نفر همان كسانى هستند كه چند روز پيش براى امام حسين(ع) نامه نوشته بودند كه به كوفه بيايد. آنها اعتقاد داشتند كه فقط او شايسته مقام خلافت است، امّا امروز باور كرده اند كه آن حضرت از دين خدا خارج شده است. خبر فرماندهى عمرسعد به گوش دوستانش مى رسد. آنها تعجّب مى كنند. يكى از آنها به نام ابن يَسار به سوى عمرسعد مى رود تا با او سخن بگويد، ولى عمرسعد روى خود را برمى گرداند. او ديگر حاضر نيست با دوست قديمى خود سخن بگويد.او اكنون فرمانده كلّ سپاه شده است و ديگر دوستان قديمى به درد او نمى خورند. خبر به ابن زياد مى رسد كه چهار هزار نفر آماده اند تا همراه عمرسعد به كربلا بروند. او باور نمى كند كه كلام عمرسعد تا اين اندازه در دل مردم كوفه اثر كرده باشد. براى همين، دستور مى دهد تا مقدار زيادى سكه طلا به عنوان جايزه حكومتى، به عمرسعد پرداخت شود. وقتى چشم عمرسعد به اين سكّه هاى سرخ مى افتد، ديگر هرگونه شك را از دل خود بيرون مى كند و به عشق سكّه هاى طلا و حكومت رى، فرمان حركت سپاه به سوى كربلا را صادر مى كند. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان کلیدبهشت🗝🏰 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 بى جهت نيست كه شعراى قديمى، چشم را پنجره اى براى روح مى دانستند زيرا معمولاً از اين پنجره مى توانيد نكات زيادى را در مورد احساسات ديگران به دست آوريد. روانشناسان نگاه معمولى و مداوم طرف مقابل به شما را نشانه دوستى و محبّت مى دانند ولى اگر مخاطب شما از تماس چشمى دورى كند اين چنين نتيجه گيرى مى شود كه او شما را دوست ندارد و يا اين كه فردى است خجالتى. 3 -تن صدا: زير و بمى صدا، بلندى، آهنگ و سرعت صداى ما، معانى زيادى را به ديگران منتقل مى كند كه ما در ارتباط خود با ديگران بايد به اين نشانه ها توجّه بنماييم. معمولاً سرعت كم صدا و هم چنين تغيير كم در زير و بمى صدا نشان دهنده هيجان هاى منفى مثل غم، خشم، ترس مى باشد و در مقابل اگر شما با سرعت زياد سخن بگوييد و در هنگام سخن مداوم زير و بم صداى خود را تغيير دهيد اين نشانه هيجان هاى مثبت مانند خوشحالى، فعاليّت و تعجّب مى باشد. به هر حال خشم ،ترس، شادى، حسادت، عشق، غم، غرور، رضايت، همدردى و عصبانى بودن را مى توان با همين تن صدا به ديگران ارسال داشت. 4 - حالت بدن: حالت هاى مختلف بدن، حركات سر و دست شما، لرزش و يا آرامش بدن شما، پيام هاى زيادى را به مخاطب منتقل مى كند. روانشناسان معتقد هستند كه ما با حركات بدنى خود به ابراز حالت هاى عاطفى خود پرداخته و به نحوى به كنترل ديگران مى پردازيم. و جالب است بدانيد كه زبان بدن بيش از ديگر راه هاى ارسال پيام غير كلامى، مورد توجّه عموم مردم است و از طرف ديگر بسيارى از مشكلاتى كه مردم در راه ايجاد يك ارتباط سالم دارند، به علّت عدم توجّه به حالتهاى بدن، در هنگام ارتباط برقرار كردن مى باشد. شما مى توانيد از راه ديدن، روش راه رفتن، حركت كردن و تغيير دادن وضعيّت بدن، به اضطراب، افسردگى ونگرانى و يا بر عكس تحرك، آرامش و خوشحالى طرف مقابل خود پى ببريد. براى مثال بلند گام برداشتن شخص معمولاً نشانه اعتماد به نفس و اميدوارى به وضعيّت خود مى باشد. اگر شما عادت داريد هنگامى كه به مهمانى مى رويد دست هاى خود را تا كرده و روى بازوى خود بگذاريد، ديگر نبايد تعجّب كنيد كه چرا مردم شما را تحويل نمى گيرند، چون اين حالت، يك پيام منفى براى مخاطب شما ارسال مى كند و اين كه شما به ارتباط داشتن با ديگران بى علاقه هستيد براى همين از اين لحظه به بعد سعى كنيد از تكرار اين حالت جلوگيرى كنيد. از طرف ديگر روانشناسان با بررسى رفتار افراد مختلف به اين نتيجه رسيدند كه وضعيّت بدنى آن ها به خوبى نشان مى دهد كه كدام يك از آن ها دچار افسردگى مى باشند و همين طور نشان دهنده اين است كه كدام يك از آن ها داراى نشاط و شادابى روحى هستند; براى مثال شخصى كه كمر خود را به حالت خميده نگه داشته و قوز كرده است، در واقع افسردگى شديد خود را اعلام مى دارد. 5 - تماس بدنى: تماس بدنى با توجّه به عوامل مختلف مى تواند پيام هايى همچون عاطفه، تسلّط، مراقبت و غيره را ارسال نمايد اين كه لمس كننده، دوست يا غريبه باشد، و مدّت تماس كوتاه يا طولانى، آهسته و يا سخت باشد، مى تواند در پيامى كه با اين تماس ارسال مى شود اثر بگذارد. اگر هنگامى كه تماس بدنى به صورت مقبول و پذيرفتنى صورت بگيرد معمولاً به واكنش مثبت منجر مى شود و مهم ترين خصوصيّت اين تماس بدنى، آرامشى است كه به واسطه اين تماس در فرد مقابل ايجاد مى شود. آرى بى جهت نيست كه اسلام به دست دادن (كه يك نوع تماس بدنى است) اين همه تأكيد داشته است چرا كه همين دست دادن باعث ايجاد آرامش در ميان افراد جامعه مى شود. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19