💠چه کسی زرنگ است؟
✍امام صادق علیه السلام: به خوبی نماز بخوانید، و براى آخرت خود كار كنيد، و آنچه را كه به سود شماست انتخاب کنید. گاهى مَردى پيدا مىشود كه در امور دنيا، باهوش و زيرك است و دیگران درباره او میگویند: [فلانى چقدر زيرك است!]
ولی در حقیقت، زرنگ و زيرك، آن كسى است كه در كار آخرت زيرك باشد.
📚امالی شیخ مفید - مجلس ۲۳
🍃🌻🍃🌻🍃🌺🍃🌻🍃🌻🍃
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
✅پاسخ زنان زیبا که فریب زیبایی شان را خورده اند در روز قیامت در محضر خداوند چیست؟
✍امام صادق (علیه السلام): (روز قیامت) زن زیبا را که به خاطر زیبایی اش در فتنه افتاده است، و فریب زیبائی اش را خورده (و به بی حجابی و بی عفتی و گناه آلوده شده)، برای حساب می آورند.
پس به خدا می گوید، خدایا، تو خود مرا زیبا خلق کردی و به سبب آن در فتنه افتادم. پس حضرت مریم (س)را حاضر می کنند و ندا داده می شود: آیا تو زیباتری یا مریم؟ ما او را در نهایت زیبائی آفریدیم، امّا او گناه نکرد …
📚بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۴۱
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
داستان ازدواج شهید مدافع حرم مرتضی زارع
💍عروسی بدون گناه ...
🌷ازدواج به سبک شهدا
زیباترین عروسی با دعوت اهل بیت و حضور ۲ شهید مدافع حرم در شب میلاد امام حسین (ع) ...💕
↩️جملاتی تکان دهنده از همسر شهید مرتضی زارع
💝من و همسرم قصد داشتیم تا آغاز زندگیمان را در شب میلاد بهترین سرور کائنات حضرت سیدالشهداء علیه السلام آغاز کنیم.
✍دعوتنامه را خودمان نوشتیم. آقا مرتضی با اشتیاق تمام اصرار داشت تاریخ عروسیمان شب میلاد امام حسین (ع) باشد و روز پاسدار اشتیاقش را دوچندان می کرد.
💌کارت های عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی میهمانان را خالی دیدیم، شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی علیه السلام، امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع)، امام جواد، امام موسی کاظم، امام هادی و امام حسن عسگری علیهم السلام و دعوتنامه ها را به عموی آقا مرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند و برای حضرت مهدی (عج) هم نامه ای مخصوص نوشتیم.😍
🙏از چهارده معصوم عاجزانه درخواست کردیم که در عروسی ما شرکت کنند و برای این که دعوت ما را قبول کنند دعای توسل خواندیم.
😇چند شب قبل عروسی خواب دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین (ع) هستیم و برایمان جشن گرفته اند، یک دفعه به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند.❤️
🙄خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار خوشحال شد و گفت: خوشا به حال شما؛ من می دانم که شما شهید می شوید، من به او گفتم اما به نظرم شما شهید می شوی چون مدت کوتاهی در خوابم بودید.
👰عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت، مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود.
📜برگه هایی را که در آن احادیث و جملات بزرگان نوشته بودیم، بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد! برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، شاید تاثیرگذارتر باشد تا روی منبر…
عروسیمان متفاوت بود و شاید به خاطر حضور دو شهید بزرگوار شهیدسجادمرادی و
شهیدمرتضی زارع
در این جشن بود…🎊
آقا مرتضی همیشه می گفت: ازدواجم را مدیون حضرت زهرا (س) هستم و برای همیشه مدیون حضرت هستم.
😅شاید خنده دار باشد اما احتمالا ما اولین عروس و دامادی بودیم که قبل از آن که مهمانان به تالار بیایند ما آن جا حضور داشتیم، دلمان نمی خواست مهمانان را معطل کنیم. با گل زدن به ماشین عروس، مخالف بودیم و آن را خرج اضافه می دانستیم البته یکی از همسایه ها به اصرار دوستان چند شاخه گل به ماشین عروسمان زد.
🚗در راه آرایشگاه به تالار، زندگیمان را با شنیدن کلام وحی آغاز کردیم. یادم می آید چون نزدیک اذان مغرب بود، آقا مرتضی آن قدر با سرعت رانندگی می کرد که فیلمبردار به او تذکر داد. در ماشین به من می گفت: نماز اول وقت مهم تر است تا فیلمبرداری! و وقتی وارد تالار شدیم آقا مرتضی به مهمانان گفت:
برای تعجیل در فرج حضرت صلوات بفرستید.
🌧آن شب باران شدید می بارید عده ای گفتند ته دیگ خوردن های زیادی کار دستتان داد اما من مطمئن بودم که خداوند با بارش باران رحمتش به من یادآوری می کرد که همسرت سرسبد نعمت هایی است که من از روی رحمت به تو عطا کرده ام؛ چرا که صدای رحمت خدا مانند صدای پای پروانه روی گل ها بی صداست…
😌حدود دویست غذای اضافه، تاوان عروسی مذهبی گرفتنمان بود😐
عده ای نیامدند و اظهار کردند چگونگی عروسی شما قابل پیش بینی است! صبح فردای عروسی آقا مرتضی غذاهای باقیمانده را بسته بندی کرد و به خیریه داد، همان شد خیر و برکت در زندگیمان…
همسر عزیزم،❤️ دومین سالگرد عروسیمان مبارک باشد. خوشا به حالت! من با تمام ظلماتم روی زمین ماندم و تو در بهشت، در جوار امام حسین (ع) با تمام برکاتش…
پر بیراه نیست که لحظه جان دادن، نام مبارکش را بر زبان جاری کردی… برای همسفر جا مانده ات دعا کن…
🌹من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست
و ازآن روزسرم میل بریدن دارد🌹
داستان ازدواج شهید مدافع حرم مرتضی زارع
#شهدا_زنده_اند✌️🏻
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💎سلام به همراهان بزرگوار و صبور🙏🏻🌹
من به علت امتحان مهمی که داشتم📝
نتونستم در کانالم( پست، رمان و ...) بذارم🍂
🦋معذرت🦋
✨ممنون از صبوری و همراهی شما✨
❤ بسم رب الشهدا ❤
#داستان_عاشقانه_مذهبی
❤️#بدون_تو_هرگز💔
#قسمت_سی_ودوم
#تقصیر_پدرم_بود😔
💥این رو گفتم و از جا بلند شدم.
با صدای بلند خندید.
🔸–دزد؟از نظر شما رئیس دانشگاه دزده؟
🔹–کسی که با فریفتن یه نفر، اون رو از ملتش جدا می کنه ، چه اسمی میشه روش گذاشت؟
💫هر چند توی نگهداشتن چندان مهارت ندارن. بهشون بگید، هیچ کدوم از این شروط رو قبول نمی کنم.
از جاش بلند شد.
🔸–تا الان با شخصی به استقامت شما برخورد نداشتم هر چند فکر نمی کنم کسی، شما رو برای اومدن به اینجا مجبور کرده باشه.
نفس عمیقی کشیدم.
🔹–چرا، من به اجبار اومدم. به اجبار پدرم.
و از اتاق خارج شدم.برگشتم خونه.
خسته تر از همیشه ...
دل تنگ مادر و خانواده ...
دل شکسته از شرایط و فشارها...
✳از ترس اینکه مادرم بفهمه این مدت چقدر بهم سخت گذشته ، هر بار با یه بهانه ای تماس ها رو رد می کردم.
✔سعی می کردم بهانه هام دروغ نباشه اما بعد باز هم عذاب وجدان می گرفتم.
💮به خاطر بهانه آوردن ها از خدا حجالت می کشیدم از طرفی هم، نمی خواستم مادرم نگران بشه...
🎈حس غذا درست کردن یا خوردنش رو هم نداشتم.رفتم بالا توی اتاق و روی تخت ولو شدم...
🔹–بابا ... می دونی که من از تلاش کردن و مسیر سخت نمی ترسم اما من، یه نفره و تنها ، بی یار و یاور ، وسط این همه مکر و حیله و فشار ... می ترسم از پس این همه آزمون سخت برنیام.
🍃کمکم کن تا آخرین لحظه زندگیم توی مسیر حق باشم .بین حق و باطل دو دل و سرگردان نشم...
💠درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم.
باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران...
هر چند، حق داشتن.
نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن ،گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد ...
اونقدر قوی که ته دلم می لرزید...
🌟زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم.اول که فکر کرد برای دیدار میام ، خیلی خوشحال شد، اما وقتی فهمید برای همیشه است، حالت صداش تغییر کرد.توضیح برام سخت بود...
💟–چرا مادر؟ اتفاقی افتاده؟
🔹–اتفاق که نمیشه گفت اما شرایط برای من مناسب نیست. منم تصمیم گرفتم برگردم.
خدا برای من، شیرین تر از خرماست...
–اما علی که گفت...
❌پریدم وسط حرفش.
بغض گلوم روگرفت.
🔹–من نمی دونم چرا بابا گفت بیام ،فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم.
بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم ...
گریه ام گرفت ...
مامان نمی دونی چی کشیدم ...
من، تک و تنها ... له شدم...
💕توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست،چه می کنم و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم.
💞چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم...
–چطور تونستی بگی تک و تنها ...
اگر کمک خدا نبود،
الان چی از ایمانت مونده بود؟
فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟
💢غرق در افکار مختلف داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد.دکتر دایسون،
رئیس تیم جراحی عمومی بود...
🌈خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده...
👌برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد، اما یه چیزی ته دلم می گفت اینقدر خوشحال نباش ...
همه چیز به این راحتی تموم نمیشه...
و حق، با حس دوم بود...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
👈🏻با ما همراه باشید....❤️
💎ادامه دارد....💎
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
🗓حدیث_روز
♥️ امام سجاد (ع) میفرمایند:
🍃 مردمانی که در زمان غیبت حضرت مهدی (عج) به سر میبرند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور وی هستند، از مردمان همه زمانها برترند، زیرا خدایی که یادش بزرگ است به آنان خرد و فهم و شناختی ارزانی داشته است که غیبت امام برای آنان مانند حضور امام است.
📚 بحارالانوار ، جلد ۵۲ ، صفحه ۱۲۲
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte