eitaa logo
کِلک صافی 🪶
36 دنبال‌کننده
14 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
༺ هو المحبوب...
نق می‌زنیم ولی هستیم صف نانوایی شلوغ بود، از آن شلوغی های کلافه کننده که هر بحث سیاسی داغی را هم به سکوت منتهی می‌کرد، شاطر ولی بین شانه گرفتن‌ها به واگویه‌های توییتری و ایران اینترنشنالیش ادامه می‌داد. نمی‌دونم از گرمای تنور بود یا حرف‌های صد من یه غاز شاطر، ولی مغزم برشته شده بود. دیگر فقط چشمم به سماع شاطر با چانه خمیر بود و رفت و آمد پارو. دوسه نفر مانده بود تا نوبتم بشود الحمدلله. شاطر نون‌های مغزپخت رو بیرون کشید و انداخت جلو نفری که نوبتش شده بود. همزمان به نفربعدی گفت «چندتا؟» مشتری که از لحنش معلوم بود افغان است گفت «دوتا» و کارتش رو در کارتخوان کشید. دستگاه صدایی داد که حاکی از عدم موجودی کافی بود. احتمالا بنده خدا آمادگیش را نداشت، نگاهش به صفحه نمایشگر خیره مانده، انگار یخ کرده بود. شاتر دوتا سنگک از تنور بیرون کشید و انداخت روی توری فلزی. مرد نگاهش کرد، شاتر بی صدا با صورتش گفت «باشه»، مرد آرام نون ها رو برداشت و آرامتر گفت «می‌آورم». مغز دو رو خاشخاش شده‌ام، دیگر گریپاژ هم کرد. انتظارش را از این شاطر نداشتم. نه به آن حرف‌های غربی، نه به این عمل شرقی! آخر کجای دنیا با یک مهاجر اینطور برادری میکنند!؟ جالب اینجا که وقتی از کمی دورتر به صحنه نگاه میکردی انگار همه چیز عادی بود، هیچکس تعجب نکرد، هیچکس حرفی نزد، انگار یک اتفاق کاملا معمول افتاده. بیرون که می‌آمدم با خودم گفتم «ایرانه دیگه، نباید خیلی به حرفا توجه کرد، این مردم اهل عملن» ⚜ @kelkesafi