#تحلیل_کوتاه
کمبود قدرت دریایی آمریکا :
ایالات متحده در حال حاضر کاملاً در بخش دریایی مشکل دارد.
با فقدان یاردهای تعمیر ویژه و متصدیان و تعميرکاران کشتیرانی واجد شرایط تنها 4 کارخانه کشتی سازی (از 10 در سال 1990 و 20 در دهه 1980)در آمریکا فعال است.
امروز دیگر در همه بخش ها نیروی دریایی ایالات متحده کمبود شدیدی در نیروی انسانی دارد،خصوصا بعد از آغاز درگیریهای یک ساله اسرائیل و بسته شدن باب المندب و قضایای مربوطه، این کمبود بسیار به چشم می آید.
اخیرا اخباری منتشر شده که نیروی دریایی ایالات متحده تقریباً 80٪ از کسانی را که در تست های آمادگی جسمانی سالانه خود رد شده اند را به طور خودکار دوباره بر سر کار نگه داشته تا این کمبود نیرو بیش از این نشود.
نیروی دریایی آمریکا معمولاً از "قانون یک سوم (1/3) استفاده میکند.
1/3 آماده استقرار و فعالیت در بنادر پهلو گرفته اند ، 1/3 در حال عملیات هستند و 1/3 باقی مانده نیز در حال تعمیر و جایگزینی هستند، اما امروزه با وجود مشکلات نیروی انسانی گسترده. و مسائل مربوط به نیروی کار ماهر در کارخانههای کشتیسازی همراه با مسائل لجستیکی این قانون بارها نقض شده است.
دقت فرمایید از زمان شروع اولیه همهگیری کووید-19، تعمیراتی که معمولاً از چند ماه تا یک سال یا بیشتر طول میکشید، بهطور کلی تعطیل شد و تا بعد از کردنا به تعویق افتاد و بعد از آن هم خیلی بیشتر زمان برد و هنوز نیروی دریایی به روال سابق برنگشته است.
در حال حاضر، از 11 ناو هواپیمابر و گروه های ضربتی همراه آن ، تنها 2 ناو در حال عملیات هستند که 1 ناو در حال آماده شدن برای عملیات است، در حالی که بقیه همه در مراحل مختلف تعمیر و نگهداری هستند.
فقط زمان نشان می دهد که آیا نیروی دریایی آمریکا می تواند به موقع خود را برای جنگ های آتی آماده کند یا اینکه خطر عدم پوشش در یک منطقه را به جان میخرد.
https://eitaa.com/khabarchein1
🌐 سیاست آمریکا یکسال پس از طوفان الاقصی، بازگشت به منطقه؟
#تحلیل_کوتاه#طوفان_الاقصی
یک سال پس از عملیات طوفانالاقصی و آغاز جنگ غزه، ارزیابیها نشان میدهدکه سیاست آمریکادر غرب آسیا، نسبت به قبل، تفاوتهای جدیتری داشته است. آمریکابا ۷ مرتبه وتوی قطعنامههای شورای امنیت به نفع رژیم اشغالگر قدس، تصویب دوبسته کمک مجموعاً۴۰ میلیارد دلاری برای این رژیم در کنگره، ۱۱ حمله به نیروهای مقاومت اسلامی در عراق و سوریه که به شهادت بیش از ۴۰ نفر انجامیده،مداخله مستقیم برای جلوگیری از عملیاتهای انصارالله یمن در دفاع از غزه و در نهایت کمک اطلاعاتی و امنیتی برای ترور رهبران مقاومت مداخله آشکاری به نفع اسرائیل داشته است. ذکر این نکته ضروری است که جنگ غزه بیش از جنگ اوکراین سیاستهای منطقهای آمریکا را دچار چالش نموده است. زیرا اولاً نیروهای نظامی آمریکا فاصله قابلتوجهی با محدوده درگیری در اوکراین دارند و خطر چندانی، آنها را تهدید نمیکند. ثانیاً آمریکا تعهدات سیاسی و نظامی کمتری نسبت به کییف دارد و ثالثاً در آن نبرد، صرفاً با ارتش دولت روسیه روبروست. حالآنکه در جنگ غزه، اولاً نیروهای آمریکا در عراق، سوریه و اردن، مستقیماً در معرض حملات گروههای مقاومت هستند. ثانیاً آمریکا به روشنی خود را متعهد به حفظ موجودیت و امنیت اسرائیل میداند و ثالثاً نه با یک ارتش کلاسیک، بلکه با چند گروه شبهنظامی مواجه است.با این حال آنچه بیشتر این مداخله عمیق آمریکا در درگیری جاری منطقه غرب آسیا را تبیین میکند نقشی است که این درگیری میتواند در رقابت جهانی قدرت به ویژه میان آمریکا با چین ایفا کند. به عبارتی دیگر آمریکا نقش خود در این درگیری را در ادامه سیاست مهار چین و «چرخش به آسیا» میبیند. از دیدگاه آمریکا تضعیف متحدان منطقهای ایران و در نتیجه تضعیف خود این کشور که روابط خوبی با چین دارد و همچنین فاصلهگذاری بین متحدان آمریکا با چین از طریق افزایش حضور و حمایتهای نظامی، زمینهای برای مهار پکن و محاصره «ابتکار کمربند، جاده» است.
اکنون میتوان به این پرسش پرداخت که آیا گسترش جنگ، به سود آمریکاست یا توقف آن؟ به نظر میرسد که هیچیک، بلکه کنترل آن. بر همین اساس آمریکا با افزایش حضور نظامی خود در منطقه اعم از ارسال ناوها، تقویت تسلیحاتی پایگاههای عراق و سوریه و ارتقای پروازهای شناسایی و اطلاعاتی در راستای عملیاتهای ترور پهپادی، به دنبال این است که بار دیگر مزیت نسبی خود نسبت به چین و روسیه را در غرب آسیا برتری دهد.
در این چارچوب رژیم اشغالگر قدس به نیابت از آمریکا، مهمترین نیروهای ضدآمریکایی در منطقه یعنی گروههای مقاومت را در ابعاد گوناگون نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی، تحت شدیدترین حملات قرار داده است. به علاوه آمریکا با حملات مستقیم به انصارالله در یمن و مقاومت عراق، به دنبال تقویت روابط ضعیفشده خود با ریاض و ابوظبی و افزایش فاصله عربستان و امارات با چین و قویتر کردن اهرمهای فشار خود برای مداخله در سیاست خارجی متحدان عربیاش در غرب آسیاست. آمریکا که تا پیش از این، از سوی متحدانش متهم میشد که در بهار عربی در دوران اوباما و در جنگ یمن در دوران ترامپ، متحدان عربیاش در غرب آسیا و شمال آفریقا را رها کرده بود، اکنون به دنبال بهبود تصویر خود به عنوان یک متحد پشتیبان است. با این حال این تردید هنوز برای متحدان عربی آمریکا باقی خواهد ماند که چنین حمایتی ممکن است فقط به رژیم صهیونیستی اختصاص یابد ارتش آمریکا به جز چند مورد معدود تلفات نظامی در اردن، عراق و یمن، هزینه انسانی چندانی در راستای تحقق این اهداف پرداخت نکرده است و در عرصه سیاست داخلی نیز دولت بایدن با لفاظی و برخی اقدامات نمادین دیپلماتیک در نقد جنایات ارتش صهیونیست، توانسته از فشارهای افکار عمومی این کشور رهایی یابد. بنابراین انتظار میرود ایالات متحده تا زمانی که اهداف رژیم صهیونیستی در رابطه با گروههای مقاومت محقق نشود و یا جنگ هزینه جدی برای سیاست منطقهای آن به همراه نداشته باشد، چندان مایل به پایان این نبرد نباشد.
✔️ برایناساس اگر حملات جدی به پایگاههای آمریکا در عراق، سوریه و اردن، به گونهای طراحی شود که تلفات جدی برای ارتش این کشور در پی داشته باشد، احتمال فشار این دولت بر رژیم صهیونیستی برای پایان نبرد، بیشتر خواهد بود. البته از این منظر نیز شاید ملاحظهای برای برخی نیروهای مقاومت وجود داشته باشد که افزایش تلفات آمریکا در آستانه انتخابات، شانس ترامپ برای پیروزی را افزایش خواهد داد و ناظر به روابط مساعد راستگرایان صهیونیست با جمهوریخواهان آمریکا، ازجمله رابطه شخصی نتانیاهو با ترامپ، تمایل نداشته باشند که متحد بهتری برای نتانیاهو در آمریکا، مستقر شود.
کانال کرامت78 ایتا 👇https://eitaa.com/keramat78