May 11
شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت
و هرجا می رفت، همراه خودش میبرد
روزی شیخی او را دید،
به وی فرمود آن زن کیست ؟
گفت مادرم است
فرمود او را شوهر بده
گفت پیر است و قادر به حرکت نیست😭
پیرزن دو دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد
و گفت آخه نکبت تو بهتر می فهمی یا شیخ؟😂
🆔 💢 @kerkerkhande 💢
تقدیم به باجناقها
سلام ای باجناق ور پریده🌸
که هستی در حسودی یک پدیده🌸
چو عقرب ازچه نیشم میزنی تو🌸
نمک برقلب ریشم میزنی تو🌸
چه کردم با تو ای نا لوطی بد🌸
که راه شادیم را میکنی سد🌸
امیدوارم کر و کور و کچل شی🌸
به پیش اهل فامیلت مچل شی🌸
امیدوارم همین امروز و فردا🌸
سگی وحشی بگیرد پاچه ات را🌸
بیفتی زیر یک ماشین باری🌸
که از دستت نیاید هیچ کاری!🌸
الهبته بعضی هاشون خوبن،خدایش🌸
آقایونﻫﺮﻛﻲ جرات داره بفرسته برای باجناقش😂😁
🆔 💢 @kerkerkhande 💢
اصفهانیه از تو یه کوچه رد میشده
میبینه یکی کنار کوچه خوابیده،
میگه دادا چرا اینجا خوابیدی ؟
میگه اینجا غریبم جایی برا خوابیدن ندارم.
اصفهانیه دلش میسوزه، بغض میکنه و میگه:
وخی!! وخی بیا بریم تو کوچه ما بخواب😂😂😂😂😂
🆔 💢 @kerkerkhande 💢