#دیدم_که_جانم_میرود
💠 دوران دفاع مقدس، گنجینه تمامی ناپذیری است که هرچه بیشتر به اعماق آن میرویم با ابعاد تازهتر و جذابتری از آن روبرو میشویم. یکی از این ابعاد جذاب و کمتر دیده شده، رفاقت بین رزمندگان بوده است. رفاقتی که گاه آدمها را از برادر خونی بهم نزدیکتر میکرده است و آنقدر ریشهدار و عمیق میشده که تبدیل به اخوت و برادری واقعی میشده است.
👬 ماجرای بین حمید داوود آبادی و شهید مصطفی کاظم زاده نیز از همین برادریهاست. دو نوجوان کم سن و سال که در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی با هم آشنا میشوند و بعد از آن هم با هم راهی جبهه شدهاند و در نهایت نیز شهادت مصطفی، او را از حمید که برادر واقعیاش شده بود، جدا میکند.
♡﴾@ketaaaab﴿♡
♥️ #عشق، یعنی مخلص خالص بودن یعنی رفیق. و ما از رفاقت چی میدونیم... حکایت عاشقی به سبک نور
🌷 ناگفتههایی از شهید مصطفی کاظم زاده به روایت دوست و همرزمش، حمید داوود آبادی
💎 این اثر جذاب، تنها گوشهای از زندگی واعتقادات شهدای جوان وعزیزیه که ما در راه حفظ میهنمون، دادیم وچقدر آقا مصطفیها هست که ما باید درموردشون بدونیم. در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن، من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود
♡﴾@ketaaaab﴿♡
« #قصه_دلبری »❤️
💠نویسنده : #محمدعلی_جعفری
💠ناشر: #روایت_فتح
💠تعداد صفحه: ۱۴۴
✨ کتاب قصه دلبری زندگی شهید #محمدحسین_محمدخانی به روایت همسرِشهید #مرجان_دٌرعلی است.
🔸کتاب از دو انسان در قرن حاضر صحبت می کنه...دو انسانی که مثل تمامی بنده های خدا هستند اما سرلوحه کار و زندگیشون رو به خدا و شهدا دادند..چقدر زیبا
🔸اوج عشق در این داستان دیده می شه..عشق به آرمان..عشق به زندگی..عشق به همسر..شما فقط این شعرِزیبا رو که شهید به همسرشون تقدیم کردند ببینید👇🏻
تو مرجانی، تو در جانی، تو مروارید غلتانی
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی
🔸صبر و توکل به زیبایی در داستان اومده و محاله کتاب رو بخونید و گریه نکنید.
💠 خواندن کتاب قصه دلبری رو از دست ندید
♡﴾@ketaaaab﴿♡
ا⊰•♥️⃟⛓•⊱ا
همسرش میگفت:
هر وقت چای می ریختم می آوردم، میگفت:
بیا دو سه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!
#شهید_محمدحسین_محمدخانی✨🕊️
#کتاب_قصه_دلبری💖
♡﴾@ketaaaab﴿♡
گفته بود: «اگه جنازهای بود و من رو دیدی، اول از همه بگو نوش جونت!» بلندبلند میگفتم: «نوش جونت! نوش جونت!»😭 میبوسیدمش، میبوسیدمش، میبوسیدمش. این نیم ساعت را فقط بوسیدمش. بهش میگفتم: «بیبی زینب (س) هم بدن امام را وقتی از میان نیزهها پیدا کرد، در اولین لحظه بوسیدش... سلام منو به ارباب برسون!» به شانههایش دست کشیدم، شانههای همیشه گرمش، سردِ سرد شده بود. چشمش باز شد😭. حاجآقا که آمد، فکر کرد دستم خورده یا وقت بوسیدن و دولاراستشدن باز شده. آنقدر غرق بوسیدنش بودم که متوجه چشم بازکردنش نشدم😔. حاجآقا دست کشید روی چشمش، اما کامل بسته نشد.😭
ـــــــــــــــــــــ
#قصه_دلبری
#عاشقونه_شهدایی
♡﴾@ketaaaab﴿♡
رفتم مشهد، یه دهه متوسل شدم. گفتم حالا که بله نمیگید، امامرضا از توی دلم بیرونتون کنه، پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم. نشسته بودم گوشهٔ رواق که سخنران گفت: ’اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن.‘ نظرم عوض شد. دو دههٔ دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!»🤍
#قصه_دلبری
♡﴾@ketaaaab﴿♡
•.📚🍓
خوبیِ کتاب خوندن اینه که
آدم لمس میکنه این رو که
یه چیزی بهش اضافه شده!
و این قشنگ آنتیویروسِ افسردگیه! ..͜
شبتون مملوء از یاد خدا رفقای همیشگی ❤️
♡﴾@ketaaaab﴿♡
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دوست من
یادت باشد نمیتوانی هر روز، خودِ کهنهات را به دنیا عرضه کنی و انتظار معجزه داشته باشی!
معجزه زمانی رُخ نشان میدهد که تو خودت را از تنبلی بتکانی و به نگاه خستهات رنگ شادی بپاشی و برای شیرینی روزهایت، لبخندت را پهنتر کنی.🤍
صبح زیبات بخیر عزیز جرعه ای کتابی من😍✨ -- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
♡﴾@ketaaaab﴿♡
#شرح_الف_خمیده📚
شرح الف خمیده مستند داستانی زندگی #حضرت_زهرا «س» ست.مستندی که اساسش تاریخ و روایات و متون معتبر شیعه و اهل تسنن است. کتاب از زاویه دید حضرت خدیجه کبری ،حضرت فاطمه الزهرا و اسماء بنت عمیس زندگی دختر پیامبر را از مناظر عبادی،اجتماعی،سیاسی و فرهنگی روایت می کند.
♡﴾@ketaaaab﴿♡
#شرح_الف_خمیده،مخاطب را از مکه به مدینه می برد تا در مسیر خود از هنگامه تولد #حضرت_فاطمه«س» به دور از خیال پردازی های داستانی و متعهد به خط معتبر تاریخی تا شهادت ایشان برساند.شرح الف خمیده،شرح حق پایمال شده بین در و دیوار است.🥀
📌شرح زهراست که استوار و با صلابت تا پای جان بر حقانیت امیرالمومنین علی«ع» ایستادگی کرد هم درس آزادگی داد و هم درس حق طلبی .گرچه جان الف خمید اما جوهره وجودش تا ابد بر تارک شیعه،پران شد.
ــــــــــــــــــــــــ
♡﴾@ketaaaab﴿♡
#بریده_ای_از_کتاب.... 🥀
#شرح_الف_خمیده 📚
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درد دوباره از پهلوهایم شروع شد و بعد در یک نقطه از شکمم جمع شد. عرق پیشانیام را پوشاند. درد از شکم به کمرم رفت انگار مهره داغ روی کمرم بگذارند در یک لحظه درد گرفت اما زود آرام شد انگار که اصلاً دردی نبوده است. دوباره صدای طفل در گوشم پیچید:«یا اماه یا خدیجه» مگر میشد طنین این صدای بهشتی را بشنوم و درد داشته باشم؟ صدایش آرامشی داشت که نگرانی و درد را از بین میبرد. این بار هم که صدایش رسید آرام شدم...
♡﴾@ketaaaab﴿♡
◈﷽•
سلام رفیقم♡جانِ دلم❣️
♨️بین شهدا یه شهید رو انتخاب کن و
به عنوان دوست ورفیق همیشه کنارت
داشته باش چون هم به دردِ دنیات
می خوره هم آخرتت، آخه انسان با اون
کسی که دوستش داره تودنیا شناخته ودر آخرت محشور می شه.❤
💯شهــــــــــدا سنگ نشانند که ره گـــــــــــــم نکنیم....
#معرفی_کتاب 《اسم تو مصطفاست》
راضیه تجار با قلم شیوا و زیبای خود داستان زندگی این شهید بزرگوار را از زبان همسرش نوشته است. از زمانی که مصطفی و سمیه که یکی زاده شمال و دیگری زاده جنوب بود باهم در تهران آشنا شدند و پیمان عشق بستند تا زمانی که روح یکی آنقدر بزرگ شد تا دیگر در پوست خودش نگنجید و به معراج رفت....
ـــــــــــــــــــــ📚ــــــــــــــــ
#شهید_مصطفی_صدرزاده
📚ــــــــــــــــــــــ
♡﴾@ketaaaab﴿♡
شهید صدرزاده می گفت:
یه شهید انتخاب کنیدبرید دنبالش بشناسیدش،باهاش ارتباط برقرارکنید،شبیهش بشید،حاجت بگیرید،شهید میشید...
#سالگرد_شهادت
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
امتحانِ خدا جلو رومونه ،
اونی بعدا سرش بالاست و سینهاش جلو
که اینجا نمره منفی نگیره !
حواسمون باشه، شرمنده آقا نشیم .!
[ شهید مصطفی صدرزاده ]
#شهید_مصطفی_صدر_زاده:
میترسم ولی به خاطر تو ،
به ترسم غلبه میکنم ؛
چون تویی! تو عشق منی ؛
تو خدای منی . . ❤️