{🌿°•
میگُفت :
-همیشـہ تویِ عبـادت
-متوجـہ باش . .؛!
*خـــــدا*↓
-عاشـق مےخواد
-نـہ مشترےِ
@ketaaaab🌱
°•عشق عکس•°
در طول دوره خادمی عکس های مختلفی از خودش گرفت.
عاشق عکس انداختن از خودش با پیراهن خاکی و بی سیم بود.
سر عکس انداختن، خیلی حساسیت نشان می داد تا آنچه باب دلش بود، بشود
می خواست حتما عکس هایش خوب و زیبا باشد.
_دوست شهید
#ابووصال
°•خادمی که شهید شد•°
خواه ناخواه فضای دوکوهه معنوی بود و خادم الشهدا را به این حال و هوا می کشاند.
لحظاتی که با او بودم خیلی برایم ارزشمند بود، از اینکه مشتاق نماز جماعت بود، خواهان صوت های مداحی از بچه ها بود، از گوشی خودش روضه و مداحی پخش می کرد، از شهدا می گفت، در کارها بی ریا بود، مخلصانه به خادمی اش می رسید و ناله و شکایتی از سختی ها نمی کرد و محبتش نسبت به دوستان از ته دل بود.
همه این ها زمینه ساز شهادت طلبی در او بود و آن را تقویت می کرد، خادم الشهدایی بود که شهید شد.
_دوست شهید
#ابووصال
°•مزد خادمی•°
یک روز در محوطه مشغول خادمی بودیم که بی سیم زدند حاج حسین یکتا آمده وسریع خود را برسانید.
ما هم با کلی ذوق وشوق خودمان را رساندیم.
وقتی رسیدیم، تازه داشت از ماشین پیاده میشد.
می دانستیم که حاجی همیشه با خدام شوخی می کند.
محمدرضا را جلو فرستادیم، حاج حسین بغلش کرد و یکی_دو تا مشت محکم پشتش زد و به شوخی گفت که این ها خادم هستند، هرچی بزنیدشان چیزی نمی گویند، محمدرضا فقط می خندید، وقتی که دور هم نشستیم، او سفارش کرد که شما اگر الان اینجا هستید، خط مقدم سربازان امام زمان(عج) هستید و از میان آن همه آدم انتخاب شده اید و قدرش را بدانید.
آن موقع فقط خوشحال بودیم که حاج حسین این حرف را به ما زده، اما در عمل محمدرضا خود را سرباز واقعی امام عصر(عج) نشان داد و نتیجه اش را گرفت، شهید شد.
_دوست شهید
#ابووصال
°•مدافع شو•°
پیش او از همرزمان و رفقای رسول گله کردم که چرا اقدامی جدی درباره معرفی این شهید برای مریدانش انجام نمی دهند تا بهتر معرفی شود.
میگفت که خودت برو و وارد جریان شو. برو مدافع شو.
من تعجب کرده بودم که مدافع شدن را به عمل می دانست نه به شعار.
_دوست شهید
#ابووصال
°•نحوه شهادت ها را بدان•°
تاکید داشت که حتما نحوه شهادت شهدای مدافع حرم را بدانم.
چگونگی شهادت بیشترشان را می دانست.
اطلاعات بسیار خوبی داشت و شهدا را کامل می شناخت.
_دوست شهید
#ابووصال
°•مثل رسول•°
خودش خیلی به ظاهرش می رسید و می گفت بچه مذهبی باید خوش تیپ باشد و به ظاهرش برسد؛ مثل رسول.
خیلی شوخ بود و روحیه ی شادی داشت؛ مثل رسول.
شهادت طلب بود و سرِ انجام واجبات و ترک محرمات، جدی بود؛ مثل رسول.
_دوست شهید
#ابووصال
°•عکس شهید•°
اوایل که تازه با شهید رسول خلیلی آشنا شده بود، با کلی ذوق و شوق عکس هایش را به من نشان می داد و می گفت: ببین ما چقدر شبیه هم هستیم.
خیلی جدی نمی گرفتم. حتی عکس این شهید را روی صفحه کامپیوترش گذاشته بود.
یک بار آن را دیدم و گفتم که تو چقدر خودخواهی! عکس خودت را گذاشتی اینجا!
خندید و گفت: دیدی نتوانستی تشخیص بدهی من نیستم، شهید رسول خلیلی است.
_مادر شهید
#ابووصال
°•روضه رسول•°
روی سنگ مزار شهید رسول خلیلی این تک مصرع از شعر حک شده:
"ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان..."
نسبت به این یک بیت شعر خیلی حساس بود.
می گفت: هر وقت سر مزار رسول می روی موقع خداحافظی حتما روضه بگذار.
سر این موضوع خیلی تاکید داشت و می خواست حتما اجرا شود.
_دوست شهید
#ابووصال
°•حسین وصالی•°
به شهدا خیلی علاقه داشت. از دوران دبیرستان این علاقه مندی شدیدتر شد.
شهید اصغر وصالی، فرمانده شهر پاوه، مورد توجه خاص او بود و برای همین هم؛ در سوریه اسم مستعار خودش را "حسین وصالی" گذاشت.
حتی این اسم را روی اسلحه اش حک کرده بود و از دوران آموزشی اش در ایران تا عملیات هایش در سوریه تفنگش با این اسم مشخص بود.
_مادر شهید
#ابووصال