#دورگه
#داستان
🔻نویسنده: سعید تشکری
🔻تعداد صفحات: ۲۴۷
🔻قیمت اصلی: ۱۴۳ تومان
🔻قیمت با تخفیف: ۱۲۵ تومان
🔸کتاب «دورگه» را می توان از آخرین آثار نویسنده و نمایشنامه نگار برجسته کشورمان، مرحوم سعید تشکری دانست که توسط نشر ستارهها، به کتابرسان راه یافتهاست.
این اثر داستانی انتقادی است که به روزگار اشغال و هجوم به زادگاه نگارنده آن، یعنی مشهد، اشاره دارد؛ روزهایی از دل تاریخ که در جامعه استبدادی، روشنفکران در برابر قتل عام مردم و بمباران حرم امام رضا(ع) سکوت کردند.
🔹 اما شما اینک در بخشی از این اثر درباره آن روزها میخوانید:
((قزاق های روس از سرِ دروازه قوچان تا خود بست بالا را پارو کشیدند. با پریموس های فشنگی، هرچه یخ و برف بود، روفتند. مثل وقت بارون بروا، خیابان تمیز شده بود، برق و جلا.
ردکو فقط نگاه نمی کرد؛ با اسب می رفت و می آمد. مردم اول باتعجب، بعد با شادی، دیدن قزاق ها در جامه گارد، نه غارت را نگاه کردند. کسی نمی دانست علت این رُفت وروب خیابان، قبل از عید، در ماه محرم، آن هم توسط روس ها برای چیست. بعد هم به فاصله دیگ را بر آن می گذاشتند. هر صد قدم، یک دیگ روی اجاق بود. هرکس گمانی داشت جز اینکه روس ها بخواهند به مردم غذای نذری بدهند!))
ایتا:
https://eitaa.com/ketaab_khaan
سروش:
https://splus.ir/Ketaab_khaan
#آقا_داماد
#داستان
🔻نویسنده: محسن حسن زاده
🔻تعداد صفحات: ۴۸
🔻قیمت اصلی: ۴۵ تومان
🔻قیمت با تخفیف: ۳۹ تومان
🔶 شهید عباس دانشگر شهید مدافع حرمی بود که توانست بسیار زود بدرخشد و روحش را به قد و قواره لباس شهادت برساند. او برای ادامه راه زندگی تصمیم میگیرد تا لباس سبز پاسداری را بر تن کند. همزمان تحصیلات و مطالعاتش را با جدیت ادامه میدهد و بسیار زود به یک نیروی کارآمد و موفق تبدیل میشود. او هنگامی که به تازگی با دخترعمویش نامزد کرده درخواست اعزام به سوریه میدهد و در دفاع از حرم به شهادت میرسد.
🔹 در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
حمله به قدری شدید بود که نیروهای رزمنده را مجبور به عقب نشینی کرده بود. عباس از صبح کنار نیروها بود و عرق از سر و رویش میریخت چشمانش نم داشت و به خاطر احتمال از دست دادن روستا بسیار ناراحت بود خورشید به وسط آسمان رسیده و وقت نماز شده بود اما فشار آتش اجازهی خواندن نماز را نمیداد. عباس دنبال فرصتی بود تا نمازش را بخواند. آتش که چند دقیقهای فروکش کرد عباس معطل نکرد با بطری آب کوچکی که همراهش بود وضو گرفت و پشت خاکریز نمازش را طوری آرام خواند که انگار فرسنگها دور از میدان جنگ بود. بعد از نماز دوباره به میدان برگشت عباس سعی میکرد تمام توانش را بگذارد تا مردم سوریه بیشتر آواره نشوند. چند ساعتی از نماز ظهر و عصر گذشته بود که موشک تاو آمریکایی به سوی عباس و همرزمانش شلیک شد و عباس به آرزویش رسید.
ایتا:
https://eitaa.com/ketaab_khaan
سروش:
https://splus.ir/Ketaab_khaan