سلام به تنهاترین مرد زمان و زمین!
تنها، غریب، غایب، منتظر!
ناظر صدها سال تاریخ!
شاهد هزاران جنگ!
مخاطب دعای دل شکستهها!
امید نجات زیر آوار ماندهها!
آرزوی پدرهای پسر مرده و پسرهای پدر مرده!
ذخیره طلایی خدا برای عاقبت بشر!
وعده انتقام عاشورا!
عجب داستان غریبیست!
و برای ما، همین ما آدم معمولیها! دو رکعت نماز در مسجدی که شما امر به ساختنش کردهاید! یا دو خط زیارت در سردابی که شما روزگاری آنجا نفس کشیدهاید! یا حتی هم زدن شربت جشن میلادتان، کافیست تا خودمان را وصل کنیم به خیل عشاقتان!
ما آدم معمولیها، حد خودمان را میدانیم!
ما و دیدن روی ماه شما؟!
ما و نماز جماعت به امامت شما؟!
ما و لیاقت همنشینی و همکلامی با شما؟!
نه! ما حد خودمان را میدانیم! حد ما همین از دور، عاشق شدن است!
از کودکی با عشق به شما بزرگ میشویم! در جوانی، خودمان را سربازتان میدانیم! گرد پیری که نشست روی سر و صورتمان، با غصه ندیدنتان، پیرتر میشویم!
و هنگام مرگ، دلخوشیم به اینکه شاید لحظه آخر، تشریف فرما شوید!
ما حد خودمان را میدانیم!
در خیالمان اما گاهی شما را دیدهایم! با هم حرف زدهایم! خواستهایم برویم اما شما نگذاشتهاید! بیشتر ماندهایم! وضو گرفتهاید، از آب وضوی شما تبرک جستهایم، با همان اضافه آب وضوی شما، وضو گرفتهایم! بعد به امامت شما، نماز خواندهایم! تازه موقع خداحافظی وعده دیدار مجدد دادهاید! شاید انگشتری هم به تبرک هدیه گرفتهایم!
خرده نگیرید آقاجان! عاشق اگر توی خیالش هم عشق بازی نکند که از غصه دق میکند!
ما، همین ما آدم معمولیها، یاد گرفتهایم از دور عاشق بشویم و در خیالمان عشق بازی بکنیم!
راستی امروز سالروز آغاز امامت شماست!
خوشبهحال ما که شما را داریم!
ارادتمند
یک آدم معمولی
#حامد_ملحانی
https://eitaa.com/hamedmalhani