eitaa logo
کتابخانه ی کانون بقیه الله الاعظم
24 دنبال‌کننده
130 عکس
140 ویدیو
3 فایل
واحد کتابخانه کانون بقیه الله
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️آن روز یک شنبه بود سیزدهم آبان ۱۳۵۸. ساعت هشت صبح حدود صد و پنجاه نفر از دانشجویان دختر و پسر شریف که در دو روز گذشته برای شرکت در این برنامه انتخاب شده بودند در دانشگاه جمع شدند، تا قبل از شروع راهپیمایی نسبت به وظایف و جزئیات برنامه توجیه شوند. ☀️ پیش از آن خیلی کلی و تک جمله ای از برنامه مطلع شده بودند. رابط انجمن دو سؤال ازشان پرسیده بود. یکی اینکه میتوانی ۴۸ ساعت خارج از منزل🏠 بمانی؟ و دیگر اینکه با یک اقدام انقلابی علیه آمریکا 🗽موافقی؟ ☀️ اگر هر دو سؤال را با بله مطمئنی جواب میدادند، می شنیدند که پس هشت صبح یک شنبه در جلسه توجیهی تسخیر سفارت امریکا حاضر باش و در این مورد با احد الناسی حرف نزن.❌ ادامه دارد .. 📚 روایتی‌مستند‌از‌زندگی‌شهید‌محسن‌وزوایی ✍ فائضه غفار حدادی
☀️یکی از دخترها طبق نقشه زیر چادرش قیچی آهن بری✂️ آورده بود که آن را به علی اصالت داد و او با آن بازوهای ورزشکاری اش مشغول بریدن قفل🔒 بسیار سختی که به در خورده بود شد. ☀️در این فاصله بعضی هم از نرده ها بالا کشیدند و خودشان را به آن طرف دیوار رساندند. محسن(وزوایی) هم از این دسته بود. بلافاصله بازوبند را بستند و عکس امام را که زیر پیراهنشان مخفی کرده بودند از گردنشان آویزان کردند.🤍 ☀️ در هنوز باز نشده بود. علی اصالت از بریدن قفل🔒 ناامید شده و در حال بریدن زنجیر⛓ بود. زنجیر که بریده میشد، چهارصد دانشجو وارد جاسوس خانه استعمار می شدند و بقیه اش را فقط خدا می دانست. ☀️زنجیر⛓ که پاره شد همه دانشجوها به داخل محوطه آمدند و از مردمی که قاطی دانشجوها داخل شده بودند، با احترام خواسته شد که خارج شوند. ادامه دارد.. 📚 روایتی‌مستند‌از‌زندگی‌شهید‌محسن‌وزوایی ✍ فائضه غفار حدادی
☀️ آن وقت زنجیرها ⛓و قفلهای 🔒جدیدی که خریده و بین کیف دخترهای دانشجو توزیع کرده بودند، یکی یکی جمع کردند و به همه درهای سفارت قفل و زنجیر جدیدی زدند حالا آنها بودند و خدا و آمریکایی ها!!😉 ☀️خیلی زود و به کمک تعداد زیاد بچه ها ساختمانهای مختلف🏢 سفارت پاکسازی شدند و فقط ماند ساختمان مرکزی... جایی که درهای فولادی غیر قابل نفوذ داشت و پنجره های میله دار بسیار محکم. ☀️ پنجره هایی که پشتش تفنگداران آمریکایی🗽 با ماسک ضد گاز و سلاح های خودکار دانشجوها را نشانه گرفته بودند و با همین امتیازات توانستند به مدت سه ساعت درهایش را بسته نگه دارند و سر فرصت اطلاعات و اسناد محرمانه جاسوسی را رشته رشته کنند و میکروفیلم ها را خرد کنند و از مقامات آمریکایی کسب تکلیف کنند و از دولت موقت کمک بخواهند. 📚 روایتی‌مستند‌از‌زندگی‌شهید‌محسن‌وزوایی ✍ فائضه غفار حدادی