eitaa logo
📖کتاب خاص📚
1.7هزار دنبال‌کننده
250 عکس
64 ویدیو
12 فایل
کتابخانه خاص خودتو با ما بساز، تا ذهن خاصت ساخته بشه سفارش از اینجا👇 https://ONINO.ir/shop/ 🔹 ارسال فقط یک‌شنبه‌ها و ۴شنبه‌ها ارتباط با مدیریت کانال: @admin_modiriyat معرفی و ترویج کتاب‌خوانی برای رسيدن به اندیشه پویا و سالم تحت مديريت @bdon_sansor
مشاهده در ایتا
دانلود
📖کتاب خاص📚
❤️ کتاب #قصه_ننه_علی نویسنده: مرتضی اسدی قیمت: ۷۱۱۰۰ «به طرفم حمله کرد، تعادلم را از دست دادم و از
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 .........از ماشین پیاده شد و به طرفم آمد. کنارم ایستاد. از زمین بلند شدم. تمام تنم می‌لرزید؛ سرما تا مغز استخوانم رفته بود. ابرو در هم کشید و گفت: «یعنی چی خونه ندارم؟! بهت میگم این جا نشین!» دستانم را بردم زیر بغلم تا کمی گرم شوم، گفتم: «تا صبح هم بگی، جواب من همونه که شنیدی! من خونه ندارم. بچه‌هام شهید شدن. شوهرم از خونه بیرونم کرده. از امشب خونهٔ من بهشت زهراست.» جا خورد، انتظار شنیدن همچین جوابی را نداشت. رفت سمت ماشین، کمی ایستاد، دوباره به طرفم برگشت. - کمکی از دست من برمیاد مادر؟! می‌خوای با شوهرت حرف بزنم؟! - فایده نداره پسرم. خون جلوی چشمش رو بگیره، استغفرالله خدا رو هم بنده نیست. به حرف هیچ‌کس گوش نمیده. سرش را پایین انداخت و گفت: «حاج‌خانوم! نمیشه که تا صبح تو این سرما بمونی! دوستی، فامیلی، کسی رو داری ببرمت اونجا؟!» با گوشهٔ روسری، بینی‌ام را پاک کردم؛ معلوم بود سرما خورده‌ام. در جوابش گفتم: «یه داداش دارم که چند ساله با هم رفت‌وآمد نداریم. خیلی وقته ندیدمش...» با احترام درِ ماشین را برایم باز کرد. نشستم داخل تا گرم شوم. بارانْ نم‌نم می‌بارید. پیش خودم گفتم: «ببین زهرا! آسمون هم داره به حال تو گریه می‌کنه.» آدرس خانهٔ برادرم را به مأمور پشت فرمان دادم. حرکت کردیم. از گذشته‌ام پرسیدند، از شهادت بچه‌ها، و رجب. صدای باران شدیدی که به سقف ماشین می‌خورد، مرا به خاطرات خانهٔ دایی و کودکی‌ام برد. چشمانم را بستم و دیگر صدایی نشنیدم. 📗 https://onino.ir/nane-ali/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ امروز براتون مراحل ساخت یک کوچک با مواد دور ریختنی و با هزینه پایین آوردم.☺️ به فکر نظم کتابهاتون هم هست😉 مخصوصا برا اتاق بچه ها. یه راه خوبه برا سرگرم کردن بچه ها با درست کردن کاردستی. 👌هر کسی با کمک و همراهی فرزندش کتابخونه خونگی دست ساز ساخت عکس یا فیلمشو برامون بفرسته👌👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حال و احوال خاص پسندها خوبه؟ خداروشکر☺️ 👻غذای روحِ خودتون و بچه ها چطوره؟ خوب بوده امروز؟ غذای روحِ امروز به خیر و خوبی گذشته خدا روشکر👌 چرا تعجب میکنید 😌غذای روح👻 !! بله روح هم غذا لازمه از نوع خوبش،از نوع سالمش میخواید بفهمید منظورم از غذای روح چیه بفرما مطلب بعدی👇👇
♥️اثر تربیتی کار 💥تمثیل غذا: کار به‌منزلهٔ غذای قلب است. اگر کار لغو باشد، مثل غذای فاسد و مسموم مضر است و روی قلب اثر می‌گذارد. اگر کار صحیح و سالم باشد، مثل غذای مناسب برای قلب اثر تقویت‌کننده دارد. بیکاری مانند غذا نخوردن است. چطور وقتی انسان غذا نخورد، قلبش ضعیف می‌شود و می‌میرد، بیکاری هم دل انسان را می‌میراند. ازاین‌رو اخلاق بچه‌ها را باید به کار صحیح زنده کرد. زندگی بچه باید از کار پر باشد؛ زندگی بزرگ‌ترها نیز باید همین‌طور باشد. شما وقتی‌که یک، دو یا چند ساعت بیکار بنشینید، فکر می‌کنید انرژی از دست نداده‌اید؛ پس قوای شما از بین نرفته و خسته نشده‌اید؛ اما برعکس، دل و روح از بیکاری خسته می‌شود، و بیکاری مانند بی‌قوتی برای روح انسان است. روح انسان آفریده نشده که بیکار باشد. این است که گاهی انسان در نتیجهٔ بیکاری دیوانه می‌شود و عقلش از بین می‌رود. اگر به دیوانه‌ای کار مناسب بدهند، حتی ممکن است عقلش به‌تدریج به او برگردد و احیا شود. کار به‌خودی‌خود غذایی برای روح است، و انسان به‌تدریج با کار رشد می‌کند و جان می‌گیرد و زندگی جدید پیدا می‌کند. شما باید برای بچه‌هایتان کار مناسب داشته باشید. بازی برای بچه یک نوع کار و اسباب‌بازی وسایل کار است. باید کاری کرد که بچه در خود احساس نیاز بکند و بعضی از کارهای خانه را خودش از روی تشویق و علاقه به عهده بگیرد. 🌹آیت الله حائری شیرازی 🔴کانال https://onino.ir/temsilat-akhlaghi-tarbeiati-2/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 موقع خداحافظی مجال نبود که تنها باشیم و خداحافظی کنیم. تا سر کوچه بدرقه اش کردم. وقتی از شلوغی و سرو صدای بچه ها و آبجی ها و بقیه دور شدیم، دستش را دراز کرد و گفت:«هوای خودت و بچه ها و خانم بزرگ را داشته باش» دست که دادم، متوجه شدم انگشتر سر عقدمان توی انگشتش نیست! گفتم:«ابوالفضل انگشتر فیروزه ت کو؟» جا خورد. خندید و دستش را از دستم کشید بیرون و گفت:«ای وای! بالاخره فهمیدی؟ نمدنم! توی آموزش گمش کردم. نهفمیدم کجا افتاد. خیلی هم دنبالش گشتم، اما توی بیابونا مگه پیدا مره» سری تکان دادم و گفتم:«دگه انگشتر بختمان رگم کردی، بختمان هم گم مشه» زد زیر خنده و گفت:«ای چه حرفیه!؟ خرافاتی نشو فاطمه. برمگردم مرم یکی دگه مخرم. فعلا که بختمان خوش و خرم در جیک جیک مکنه» 📗 💥💥کتابی دیگر با قلم خانم مریم قربانزاده نویسنده کتاب 🌹کتاب دریادل، دریایی از درد و دل‌های همسرانه و مادرانه خانم فاطمه دهقانی همسر فداکار سردار شهید ابوالفضل رفیعی به قلم مریم قربان‌زاده است. سوژه‌های متنوع، دیالوگ‌هایی با لهجه‌ی مشهدی، ترسیم فضای اوائل انقلاب و شیرینی‌ها و سختی‌های آن زمان، جذابیت این کتاب را چند برابر کرده است.🌹 💥کانال https://eitaa.com/ketabe_khas 💥سفارش در سایت آنی نو👇👇 https://onino.ir/daryadel/
♥️نظر یکی از خوانندگان کتاب 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
📗 نظر مخاطب:👇👇 دریادل روایتی قریب است از غریبی خانواده شهدا. آنهایی که به اسم سهمیه شاهد با طعنه در مدارس و دانشگاه‌ها خون به دلشان کردیم و بی‌خبر بودیم از خون‌دلهایی که در روزهای تنهایی پس از پرکشیدن پدر کشیدند. دریادل از چند جهت کتابی است بی‌بدیل و ارزشمند اول آنکه پر است از سبک زندگی سنتی یک خانواده اصیل مشهدی و روابط شیرین بردران و خواهران در یک خانواده‌ی شلوغ! دوم کتابی است به لهجه مشهدی و پر از واژگان در دست فراموشی! سوم روایت مجاهدت‌های شیرزنی است که تمام سختی‌ها نبودن همسر در جنگ را با چند بچه قد و نیم قد به جان خریده است که شویش در کسوت جانشین لشکر از ادای تکلیف به اسلام بازنماند و سختی‌های دوچندان دوران مفقودالاثری را با هزار و یک مشکلات اقتصادی و عاطفی پس از جنگ را تحمل کرده است و نگذاشته است مرام فرزندان از راه پدر تخطی کند