...داشتم از پلههای بلند و بسیاری که از ایوان آغاز میشد و به حیاط ختم میشد، پایین میآمدم که یکدفعه پسر جوانی روبهرویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را میشنیدم که داشت از سینهام خارج میزد. آنقدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب میکشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او بسیار راحت و خودمانی بودم. او از همه زن برادرهایم به من نزدیکتر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده...
برشی از کتاب #دختر_شینا📚
زندگینامه قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)
قیمت : ۴۵هزار تومان
ثبت سفارش = @saraSMF
#دختر_شینا
#کتاب
#پخش_کتاب_صادق
#شهدایی
شعری از کتاب گریه های امپـراطور😊
#فاضل_نظری
😍به شخصه این کتاب رو پیشنهاد میکنم بخرید و از خوندن اشعارش لذت ببرید😍
https://harfeto.timefriend.net/16707829070928
یه بیت شعری که دوسش داری رو میشه بنویسی 😍😊
🍃📚
میگفت هر بار کہ کتاب خوب و خوش محتوا
میخونـے ، یه سر و گردن از بقیہ میزنـے بالاتر
این روزها چقدر قد کشیدۍ ؟!☁️'
.
.
@ketab_sadegh_neyriz
May 11