📃 برشی از کتاب:
حسین، گاه، این بیابان را در فردایی پرآشوب تصور میکرد و خود را در قلب میدانی میدید که رگبارش امان دشمن را بریده است.
گاه خود را در محاصره انبوهی از تانکهای دشمن تصور میکرد که هیچ راه گریزی برایش متصور نیست. شاید به همین دلیل بود که در نظرش غم و شادی در هم آمیخته بودند و او را به وجد میآوردند.
اولین بار بود که جنگ را با تمام معنایش در ذهن مرور می کرد.
«خداوند هرگونه جنگ را به جز جهاد علیه کفار، ممنوع ساخته است. تنها جنگی مشروع است که هدف نهایی آن جهاد باشد. فردا چه خواهد شد؟ آیا افکار شوم صدام مسلمین عراق را در صف کفار قرار داده است ؟» با صدای مهیب توپخانه به خود آمد.
یاد شمشیر ذوالفقار امام علی (ع) افتاد که چگونه ناکثین را از دم تیغ میگذراند.
آن چه از دوران سکوت امام علی (ع) خوانده بود، در نظرش مجسم شد و تفسیر هرچه که چند دقیقه قبل مرور کرده بود، در نظرش تغییر کرد.
رفته رفته به آرامش رسید...
📚 #سفر_سرخ
👤 #نصرتالله_محمودزاده
✅ #شهید_حسین_علم_الهدی
✅ #کتاب_برش
https://eitaa.com/joinchat/1527841182C8c7fb5d5a7