eitaa logo
کتاب چی
135 دنبال‌کننده
104 عکس
3 ویدیو
1 فایل
توزیع و فروش کتاب ادمین:@bighararam_bigharar
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب دلهره‌های آخرین خاکریز نویسنده: محمد اصغرزاده بخشی از کتاب دلهره‌های آخرین خاکریز محمدرضا کار را آرام و بی‌سروصدا انجام می‌داد. آدم کار‌بلدی بود، اما سعی نداشت کارهایش را در بوق‌و‌کرنا کند. من هر‌وقت منطقه می‌رفتم، در کارهای مهندسی و عملیاتی بودم. برای همین ارتباط بیشتری با مشهد داشتم و به‌خاطر این ارتباط، مرا بیشتر می‌شناختند. همین باعث شد فرماندهی گردان به من پیشنهاد شود. محمدرضا با این پیشنهاد موافق بود، ولی برایم مثل روز روشن بود او بهتر می‌تواند گردان را جمع کند. من را هم محمدرضا به جهاد آورده بود. تجربۀ مدیریتی خوبی در سبزوار داشت، تعاملات خوبی با افراد داشت و با این اخلاقش به‌خوبی می‌توانست گردان را مدیریت کند. با پیشنهاد مهندس‌شهیری مخالفت کردم و محمدرضا را پیشنهاد دادم. گفتم: «با حضور حاج‌آقای شمس‌آبادی که سابقۀ بیشتری در جهاد دارند، تکلیف فرماندهی مشخص است. عضو شورای مرکزی جهاد سبزوار که هستند، شش ماه مسئول پایگاه بودند و آدم فرهنگی هم هستند.» افراد دیگر حاضر در جلسه هم محمدرضا برایشان غریبه نبود. شروع به تعریف از محمدرضا کردند. جمع به این نتیجه رسیده بود محمدرضا بهترین گزینه است، ولی خودش قبول نمی‌کرد. فضای جهاد همین بود؛ بچه‌ها دنبال خدمت بودند نه پست‌ومقام. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan