#شبنامه
وقتی تازه مصیب شهید شده بود، یه شب خوابشِ دیدم، دستشِ گرفتم و گفتم:
"مصیب، من و تو همهی راهکارها رِ با هم قفل کردیم، تو رِ خدا این راهکار آخریِ به من بگو"
مصیب جواب نداد، دستشِ سفت چسبیدم، میدانستم اگر تو خواب دست مرده رو بگیری و قسمش بدی، هرچی بپرسی جواب میده، گفتم:
"ولت نمیکنم تا راهکارِ بهم نگی"
فکر میکنی، مصیب چی گفت؟
گفت: "راهکارش اشکه، اشک،
فرشته، راهکار شهادت، اشکه"
شهید علی چیتسازیان
#شیفت_کتابخوانی
#گلستان_یازدهم