eitaa logo
📖کتاب خاص📚
1.9هزار دنبال‌کننده
249 عکس
65 ویدیو
12 فایل
کتابخانه خاص خودتو با ما بساز، تا ذهن خاصت ساخته بشه سفارش از اینجا👇 https://ONINO.ir/shop/ 🔹 ارسال فقط یک‌شنبه‌ها و ۴شنبه‌ها ارتباط با مدیریت کانال: @admin_modiriyat معرفی و ترویج کتاب‌خوانی برای رسيدن به اندیشه پویا و سالم تحت مديريت @bdon_sansor
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 صبح روز 11 آبان 1342، محمداسماعیل رضایی و طیب حاج رضایی که در قیام 15 خرداد آن سال نقش آفرین بودند، تیرباران شدند. طیب و حاج اسماعیل از اصلی ترین عناصر قیام به ویژه در بازار محسوب می شدند. آن دو بلافاصله بعد از وقایع 15 خرداد دستگیر و زندانی شدند. نکته مهم درباره آنها، تحمل شکنجه های ساواک بود؛ هم طیب و هم حاج اسماعیل به شدت از سوی ساواک تحت فشار بودند؛ ساواک از آنها خواسته بود به دروغ اعتراف کنند برای راه اندازی قیام 15 خرداد، از انقلابیون پول گرفته اند؛ اما نه طیب و نه حاج اسماعیل تن به چنین دروغی ندادند. ✅ سلاااام قسمت بالا مقدمه ای برای معرفی کتاب جدیدمونه که مناسب همه هست از نوجوان به بالا. داستان زندگی یکی از لاتهای بزرگ تهران که در راه انقلاب عاقبت بخیر میشه. 🥀 شهید طیب حاج رضایی که در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در ری مدفون هستن. 🔴 کتاب 👇👇👇
🔴 ✅طیب حاج‌رضایی از جمله اشرار معروف دوران حکومت پهلوی است. طیب چندین بار با همکاری با دربار، اشرار را بسیج کرد تا اعتراضات و شورش‌های خیابانی را سرکوب کند. او همچنین در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقش پررنگی در انجام کودتا و بازگرداند شاه داشت. با این وجود لحظه‌ای در زندگی‌اش، طیب مسیر خود را تغییر می‌دهد و به حمایت از مردم و پشتیبانی از امام خمینی(ره) و مخالفت با دربار می‌پردازد. او به دلیل حضور در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دستگیر می‌شود و سرانجام توسط جوخه آتش تیرباران می‌شود. ✅مردانگی و جوانمردی از خصلت های ارزشمند انسانی است که در فرهنگ ایرانی ریشه ی کهنی دارد. یکی از عوامل زایش و پرورش آن خصلت، زورخانه بوده و هست که این آیین را باید در فرد بپروراند و تقویت نماید. جایی که قدرت بدنی و شجاعت و سلامت روحی ورزشکار شانه به شانه هم می بالد. ✅ وی ضمن رعایت مرام لوطی گری و برگزاری مراسم سینه زنی و دسته گردانی ـ که در این مسئله شهره ی شهر بود ـ به تزیین طاق نماهای تکیه های محلات در ایام محرم می پرداخت. ✅عشق و علاقه ی وی به امام حسین و اهل بیت ـ علیه السلام ـ باعث شد پس از گذراندن دوره ی جاهلیت و دفاع از مزدوران رژیم پهلوی دوم، راه درست را پیدا کند و با نهضت امام خمینی (ره) همراه شود. کتاب پیش رو به زندگی سیاسی و اجتماعی طیب حاج رضایی به زبانی ساده و روان در قالب دانستنی های انقلاب برای نوجوانان و جوانان پرداخته است که امیدواریم مورد توجه و پسند مخاطبان قرار گیرد. ✅ سفارش در سایت آنی نو:👇👇 https://onino.ir/taeeb/
🔴 عکسی مشهور از دسته عزاداری طیب در محرم سال ۱۳۴۲ شمسی با عکس امام خمینی (ره) روی علم عزا ✅لوطی بود و لوطی‌گری داشت و دعوا‌کار هم بود و حرفش را باید همه می‌خواندند و از لوطی‌های مشهور هیچ کم نداشت و البته خصلت‌های اضافه‌ای هم داشت که همان‌ها نجاتش داد. ❤️ می‌گفت: «من زندگی‌ام و پولی را که به‌دست می‌آورم دو قسمت می‌کنم؛ یک قسمت آن را خرج خودم می‌کنم و قسمت دیگر را خرج امام حسین (ع). حالا یا برای او عزاداری می‌کنم یا به راه او خرج می‌دهم» و می‌گفت: «ما در قانون مشتی‌گری، با بچه‌های حضرت زهرا (س) درنمی‌افتیم. من این سید را نمی‌شناسم؛ اما با او در نمی‌افتم». منظورش از این سید، امام خمینی (ره) بود ✅کتاب https://onino.ir/taeeb/
🔴 امام خمینی: دیگری بود ✅امیر حاج رضایی برادرزاده طیب، که مفسر فوتبال هم هستن در مورد دادگاه و شهادت عمویشان نقلهایی دارند:👇👇 ✅ در رابطه با نگاه طیب به علما:  ببينيد در دادگاه مي گفتند شما دسته راه مي انداختيد و روي علم ها عکس آيت الله خميني را مي گذاشتيد. طيب هم گفت؛ «من هميشه به مراجع تقليد اعتقاد داشتم و احترام مي گذاشتم. قبلاً هم عکس آيت الله بروجردي را مي گذاشتم و حالا هم عکس آيت الله خميني را مي گذارم و باز هم اگر باشم از عکس آنها استفاده مي کنم.» اين چيزهايي بود که من خودم در دادگاه شنيدم. به هرحال شنبه 11 آبان، ساعت 5 صبح اين اتفاق افتاد و اعدام شد. ✅ درباره اعدام طیب حاج رضایی :  صحنه خيلي بدي بود. ما که در مراسم نبوديم اما آنها جسد را تحويل دادند. وقتي تحويل دادند و جسد را ديدم، بعد متوجه نشدم، چطور من را بلند کردند. چيزي حدود 17، 18 تا گلوله خورده بود و تمام رگ و پي اش زده بود بيرون. يعني بدن تمامش شکافته شده بود و هنوز چشم هايش بسته بود. آن بنده خدا اسماعيل رضايي، افتاده بود و تير خلاص را توي دهانش زده بودند اما عموي من با صورت خورده بود زمين و صورتش هم خون آلود بود که آن تير را به شقيقه اش زدند و گفتند؛ تير خلاص... من خودم آن صحنه را ديدم تا جايي هم که يادم مي آيد، غسال مدام پنبه توي اين سوراخ ها مي کرد. يعني همه جاي بدن سوراخ سوراخ شده بود. يک شمايل شهيد گونه يي داشت. به هر حال من را بيرون آوردند و نفهميدم چه کسي من را بيرون برد. نشسته بودم و مي ديدم که دارند طبق وصيتش در شاه عبدالعظيم کنار مادرش، خاکش مي کنند. https://onino.ir/taeeb/