eitaa logo
کتاب فاخر
1.1هزار دنبال‌کننده
495 عکس
328 ویدیو
78 فایل
﷽؛ کانال، #نذر حضرت‌خدیجه سلام‌اللّه‌علیها است. برای شنیدن 🎧 داستانهای جذاب و جدید که به سفارش #کانال_کتاب_فاخر تولید شده، همسفرِ ما باشید. لطفاً مطالب موردپسند خود را همراه با لینک کانال نشر دهید↙️ @ketabefakher ارتباط با ادمین↙️↙️ 🌸 @book_admin 🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
عکس‌های قدیمی مزار شهید 🏴 کتاب فاخر @ketabefakher
15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلمی از مکان دفن قهرمان مبارزه با انگلیس، در صورتی که پیاده‌روی روزی شما شد و در "نجف" حضور یافتید، پیشنهاد می کنیم سری هم به وادی‌السلام بزنید و بر سر مزار این شهید بزرگوار که پیرو علیه‌السلام بودند فاتحه‌ای قرائت بفرمائید. 💯 «پیشنهاد دانلود و نشر حداکثری لطفاً» 🏴 کتاب فاخر @ketabefakher
کتاب فاخر
🎥 فیلمی از مکان دفن قهرمان مبارزه با انگلیس، #شهید_رئیسعلی_دلواری در صورتی که پیاده‌روی #اربعین رو
🔴 شنبه ۱۲ شهریور مصادف بود با سالروز شهادت رئیسعلی دلواری ولی متاسفانه بسیاری از کانال ها و گروه ها به این مطلب نپرداختند 🔻 و تعداد کمی هم به کپی کردن چند مطلب تکراری بسنده نمودند. 🔺 جای تأسف دارد، از یک قهرمان ملی که جانش را برای آزادی کشور فدا نموده، اینگونه یاد شود. 📌 در صورت امکان، لطفاً فیلم بالا را نشر دهید 🏴 کتاب فاخر @ketabefakher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.mp3
14.03M
●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ ﷽؛ فصل چهارم: شب رؤیایی 🎧 قسمت بیست و هفتم "ابن زیاد" می‌داند که اگر بخواهد همچنان در مقام ریاست بماند باید مأموریت مهم خود را به خوبی انجام دهد. نقشه کشتن (ع) در مدینه با شکست روبرو شده و طرح ترور امام در مکه نیز موفق نبوده است. پس باید فرصت را غنیمت شمرد... ┄┅═✼💔✼═┅┄ ۱۴۰۱ 🏴 کتاب فاخر @ketabefakher
قسمت 27 ص 119-125.pdf
1.17M
📒📕📗📘📙 فصل چهارم: شب رؤیایی 📚 قسمت بیست و هفتم تو باید خیلی زود جنگ با حسین را آغاز کنی اگر بخواهی لحظه ای تردید کنی "شمر" از راه خواهد رسید و گردن تو را خواهد زد... سپاه کوفه سراسر جوش و خروش است. همه آماده‌اند تا به سوی (ع) حمله کنند ┄┅═✼🥀✼═┅┄ ۱۴۰۱ 🏴 کتاب فاخر @ketabefakher
🅾 ماجرای نبش قبر حضرت رقيّه(ع) در سال 1242 شمسی ♻️ عالم بزرگوار مرحوم آيت‌الله علامه "ملاّ محمّد هاشم خراساني"* مي‌نويسد: عالم جليل شيخ محمّدعلي شامي كه از جمله علماي نجف اشرف بود به حقير فرمود: جدّ مادري من، "جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقي" كه نَسَبش به سيّد مرتضي علم‌الهدي منتهي مي‌شد و سنّ شريفش بيش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. 🔸 شبي دختر بزرگ ايشان دختر عليه‌السلام را در خواب ديد كه فرمودند: «به پدرت بگو: به والي بگويد: ميان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّيت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند.» 🔹 دختر به سيّد عرض كرد، ولي سيّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطي سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، ترتيب اثري نداد. شب سوّم دختر كوچك سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز ترتيب اثري نداد. 🔸 شب چهارم خود سيّد حضرت رقيّه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: چرا والي را خبردار نكردي ⁉️ سيّد بيدار شد، صبح نزد والي شام رفت و خوابش را گفت. والي به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّي امر كرد كه غسل كنند و لباس‌هاي پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودي حرم مطهّر باز شد، همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند، پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند. 🔹 صلحاء و بزرگان از شيعه و سنّي در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچ كس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد، و چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم. ⁉️ 🔸 حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند. ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلام‌الله عليها، ميان لحد و كفن صحيح و سالم است اما آب زيادي ميان لحد جمع شده است. 🅾 سيّد در قبر رفت، همين كه خشت بالاي سر را برداشت ديدند سيّد افتاد. زير بغلش را گرفتند، هي مي‌گفت: «اي واي بر من.. واي بر من.. به ما گفته بودند يزيد لعنةالله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده. ولي اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمي‌كنم، مي‌ترسم بدن را منتقل كنم  و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. ‼️ 🥀 سيّد بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد و بر روي زانوي خود نهاد و سه روز بدين گونه بالاي زانو خود نگه داشت و گريه مي‌كرد تا اينكه قبر را تعمير كردند. 😭😭 🥀 وقت نماز كه مي شد سيّد بدن حضرت را بالاي جايي پاكيزه مي‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمي‌داشت و بر زانو مي‌نهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد. و از معجزه آن حضرت اين كه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسري به او عطا فرمايد. دعاي سيّد به اجابت رسيد و در سن پيري خداوند پسري به او لطف فرمود که نام او را "سيّد مصطفي" گذاشت. 🔹 آنگاه والي واقعه را به سلطان عبدالحميد عثماني نوشت؛ او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار کرد. 🔸 اين قضيه در سال 1242 هجري شمسي رخ داده و در کتاب «معالي» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: ◼️ «فَنزلَ في قبرها و وَضع عليها ثوباً لفَّها فيه و أخْرجها، فإذا هي بنتٌ صغيرةٌ دُونَ البُلوغِ و كانَ متْنُها مجروحةً مِنْ كثرةِ الضَّرب» 🔳 « آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچه اي بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكي بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادي ضربات مجروح بود.» 😭😭 📖 منابع: 1-اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦. 2-منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸. 3-مقتل جامع مقدم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸. تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳. 🏴 کتاب فاخر @ketabefakher
کتاب فاخر
🎥 روایت تکان دهنده حاج غلامرضا سازگار درباره نحوه به شهادت رسیدن #حضرت_رقیه (س) از لسان مبارک #حض
پاسخ حضرت زینب به سوال یک "مصیبت‌خوان" درباره حضرت رقیه (س): وقتی خواستم او را دفن کنم، فقط ناخنهایش سفید بود ... همه بدنش کبود شده بود 🥀 امان از دل زینب ⏪ پیشنهاد دانلود