بخشهایی از هر جلد👇
🔍روزی، روزگاری، شهری بود به نام مکه. در این شهر، مردی زندگی میکرد که نامش محمد بود...
🔍دوسال بود که پیامبر و مسلمانها از مکه به مدینه آمده بودند. در این مدت زندگی مسلمانها، سر و سامانی گرفته بود...
🔍عروسی دختر پیامبر بود. مردها در اتاق کنار پیامبر نشسته بودند. زنها در حیاط غذا میپختند. دیگها روی اجاقها بود و آتش در اجاقها می سوخت...
🔍مدینه خلوت بود فقط زن ها و بچه ها در شهر مانده بودند همه ی مردها با پیامبر به بیرون شهر رفته بودند تا خندق بکنند...
🔍وقت هایی که پیامبر در مدیینه بود هر روز چندین بار به خانه ی دخترش سر میزد. روزی از روزها کاری پیش آمد. پیامبر و علی هم باید به این سفر می رفتند. در مدینه غوغایی بر پا شده بود...
🔍چند روزی بود که سفره ی خانه حضرت فاطمه(س) خالی بود. بچه ها گرسنه بودند ولی فاطمه هیچ غذایی نداشت که به بچه هایش بدهد...
🔍بچههای فاطمه بیمار بودند، حسن و حسین دیگر به کوچه نمیدویدند و بازی نمیکردند. دیگر پیامبر نوههای عزیزش را داخل مسجد نمی دید.
🔍بعدازظهر بود. پیامبر و چند نفر از مسلمانها در مسجد نشسته بودند و حرف میزدند. ناگهان پیرمردی وارد مسجد شد و سلام کرد...
🔍 نزدیک عید بود. فقط چند روزی مانده بود تا عید شود. عیدها، همه لباس نو میپوشیدند و عید را به هم تبریک می گفتند...
🔍چند روزی بود که فاطمه مریض بود. تب داشت. بدنش داغ بود و دست و پایش میلرزید. علی که دید حال همسر مهربانش خوب نیست، ناراحت شد و کنارش نشست
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_
برشی از کتاب👇
🔍«چند قدم دیگر رفتم و دوباره برگشتم بهسمت فاطمه.
- فاطمه جان!
سرش را بالا آورد اما اینبار نگاهش غریبه بود!
- التماس دعا، فاطمه جان!
- محتاجیم به دعا!
دیگر معطل نکردم و خودم را به کفشداری رساندم. میان دو نیروی متضاد گیر کرده بودم. یکی مرا به درون میکشید و دیگری به بیرون هل میداد. نگاهی به برگهی زیارت عاشورا کردم. سعی کردم بفهمم فاطمه کجا را میخواند. احساس کردم که حتی صدایش را هم میتوانم بشنوم.
- الهم اجعنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمت و مغفره.
کفشها را گرفتم. کفشهای خودم را گذاشتم روی زمین تا پایم کنم. دوباره صدای فاطمه آمد. صاف و شفاف!
- الهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.
رویم را برگرداندم بهسمت صدا. صدای مهیبِ شدیدی زمین و زمان را به هم ریخت. یا فاطمهی زهرا! احساس کردم چیزی جلوی صورتم منفجر شد. موجی از گرما از روی سروصورتم گذشت. چشمهایم سوخت و گوشهایم تیر کشید. بیاختیار فریاد زدم: یا فاطمهی زهرا! تازه بعد از آن بود که فهمیدم صدای انفجار از توی حرم بوده است... به یاد خواب دیشب افتادم. آتش! فاطمه!...»
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob
📚 کتاب #ریحانه_خدا
جلددوم (سبک زندگی حضرت زهرا، فصل13)
استاد عباسی ولدی👇
کاش همه مادران می دانستند محبت به کودک از برترین اعمال مقبول است و کاش همه، اندکی در معنای «معصوم» اندیشه می کردند و میفهمیدند خانه هایی که به حضور کودک، نورانی شد مدیون برکتی است که خدا ارزاني این «معصوم» زنده و حاضر کرده" تا دیگر کسی کودک را بارِ خویش نداند بلکه خود را زیر بار منت او ببیند.
فاطمه (س) یک مادر بود و چند جهان را در یک آن، در زمین جا داده بود.
فاطمه(س) یک مادر بود و برای زنان چه افتخاری بالاتر از این که همانی هستند که فاطمه بود؟ اگر این افتخار را میان همه زنان از ازل تا ابد تقسیم کنند سهم هر زنی به قدری سنگین است که کوهها تاب تحملش را ندارند.
فاطمه یک مادر بود و برای این که شخصیت یک زن بالا برود و والا دیده شود اندیشیدن در مادر بودن فاطمه کافی است. اگر عظمت «مادری کردن برای زنانمان روشن می شد همه زنها، در هر کجای عالم. با هر شغل و مقامی تنها به مادر بودنشان افتخار می کردند.
بیایید اشک بریزیم برای مادرانی که مادر بودنشان را افتخار نمی دانند و به دست آوردن چیزی برای فخرفروشی آنان را به آب و آتش انداخته. این آب، بنیان زندگی شان را سست کرده و آن آتش، بنای خانه شان را سوزانده.
فاطمه یک مادر بود همو که یک شهر، از نمازش نورانی می شد عبادت را تنها در نماز خواندن معنا نمی کرد. فاطمه با کودکانش بازی می کرد برایشان شعر می خواند و در لحظه هایی که با کودکانش بازی می کرد لحظه ای حس عقب ماندن از راه خدا به دلش راه نمی یافت.
فاطمه یک مادر بود و چنان مهرش مادر بود که از مدينه امتداد یافت تا کربلا از کربلا تا کوفه و شام تا بغداد و خراسان تا سامرا و همه جهان.
فاطمه یک مادر بود و دنیایی، چشم به انتظار آمدن فرزندش
کاش همه مادران می دانستند محبت به کودک از برترین اعمال مقبول است و کاش همه، اندکی در معنای «معصوم» اندیشه می کردند و میفهمیدند خانه هایی که به حضور کودک، نورانی شد مدیون برکتی است که خدا ارزاني این «معصوم» زنده و حاضر کرده" تا دیگر کسی کودک را بارِ خویش نداند بلکه خود را زیر بار منت او ببیند.
فاطمه (س) یک مادر بود و چند جهان را در یک آن، در زمین جا داده بود.
فاطمه(س) یک مادر بود و برای زنان چه افتخاری بالاتر از این که همانی هستند که فاطمه بود؟ اگر این افتخار را میان همه زنان از ازل تا ابد تقسیم کنند سهم هر زنی به قدری سنگین است که کوهها تاب تحملش را ندارند.
فاطمه یک مادر بود و برای این که شخصیت یک زن بالا برود و والا دیده شود اندیشیدن در مادر بودن فاطمه کافی است. اگر عظمت «مادری کردن برای زنانمان روشن می شد همه زنها، در هر کجای عالم. با هر شغل و مقامی تنها به مادر بودنشان افتخار می کردند.
بیایید اشک بریزیم برای مادرانی که مادر بودنشان را افتخار نمی دانند و به دست آوردن چیزی برای فخرفروشی آنان را به آب و آتش انداخته. این آب، بنیان زندگی شان را سست کرده و آن آتش، بنای خانه شان را سوزانده.
فاطمه یک مادر بود همو که یک شهر، از نمازش نورانی می شد عبادت را تنها در نماز خواندن معنا نمی کرد. فاطمه با کودکانش بازی می کرد برایشان شعر می خواند و در لحظه هایی که با کودکانش بازی می کرد لحظه ای حس عقب ماندن از راه خدا به دلش راه نمی یافت.
فاطمه یک مادر بود و چنان مهرش را ارزانی فرزندانش کرده بود که هر یک امتدادی شده بودند از نور فاطمه.
فاطمه یک مادر بود که از مدينه امتداد یافت تا کربلا از کربلا تا کوفه و شام تا بغداد و خراسان تا سامرا و همه جهان.
فاطمه یک مادر بود و دنیایی، چشم به انتظار آمدن فرزندش که او هم امتداد فاطمه ...
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob
صفحاتی از کتاب «چرا خدا چنین کرد»👆
https://eitaa.com/ketabeh_khoob/1627
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob
صفحاتی از کتاب «خاطرات خدا»👆
https://eitaa.com/ketabeh_khoob/2060
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob
صفحاتی از کتاب«پیامبر و قصه هایش»
https://eitaa.com/ketabeh_khoob/2259
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob
📚مجموعه 🌼دار و دسته دارعلی🌼
🔎توی میدان تیر ، گل ایاز ، پیرمرد زهوار در رفته تحمیلی دسته یکم ، هرچه با اسلحه تیر قلقگیری می اندازد به سمت سیبل ، تیرها به همه جای عالم می خورد ، غیر از سیبل مشکی و بزرگ تیراندازی.
نوبت به شلیک تیرهای اصلی که می رسد، میروم و زیر سیبل گل ایاز چهارزانو مینیشینم .فرمانده مرتضی مبهوت خودش را به من می رساندو تشر میزند :" از جونت سیر شدی دارعلی؟ چرا رفتی زیر سیبل گل ایاز نشستی ؟"
لبخند کشداری تحویل مرتضی می دهم و می گویم : " بر عکس با تیر اندازی گل ایاز ، هیچ جا امن تر از سیبل نیست قربون"
🔎گونی بر دوش ،روی خاکریز می دود و بیسکوییت مادر سمت بچه ها پرت میکند .
-بخورین بیاشامین ، اسراف نکنین خارخاسک ها .
مراد در حالی که رانش باندپیچی شده و لنگ میزند، بیسکوییت را با مادر و کودک توی دهن گشادش می تپاند.
می گویم:" مراد ، اشتها هم داری ؟"
-اجازه ، من بیچاره توی این دنیا فقط همین یکی رو دارم.
-در دروازه رو می شه بست، اما دهن مراد رو نه.
جلد ۱ آمبولانس شتری
تعداد صفحات: ۱۲۴
جلد۲ گردان بلدرچین
تعداد صفحات: ۱۳۶
جلد ۳ برانکارد دربستی
تعداد صفحات: ۱۴۴
جلد۴ تویوتای خرگوشی
تعداد صفحات: ۱۴۴
جلد۵ مین سوسکی
تعداد صفحات ۱۱۸
جلد ۶ بمب کلاغی
تعداد صفحات: ۱۳۲
جلد ۷خمپاره های نقلی
تعداد صفحات: ۱۹۰
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob
صفحاتی از کتاب نیم وجبی ها
https://eitaa.com/ketabeh_khoob/2430
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob
📕کتاب حکمت ناب 15 «تربیت دینی کودک»
نویسنده: آیت الله حائری شیرازی
https://eitaa.com/ketabeh_khoob/2540
✅نویسنده در مقدمه کتاب میگوید: «امروزه تعلیم و تربیت از مسائل بسیار مهم عالَم است. اساس امنیت عالَم به تعلیم و تربیت برمیگردد... اگر انسانها بد تعلیم و تربیت شوند، ابزار تهاجم فرهنگی خواهند شد. اگر عالَم بخواهد از این وضعی که در آن هست آزاد شود، آن آزادی در گرو اصلاح روش تعلیم و تربیت است. با اصلاح این روش، علما و دانشمندانی ظهور خواهند کرد که عالَم بهواسطۀ آنها اصلاح خواهد شد».
وی در ادامه می نویسد: «جهانی که میخواهد از هر لحاظ جهانی شود، به تمدنی نیاز دارد که جهانی باشد و از جنس توحید و توجه به خدا. لازمۀ ایجاد تمدن جهانی، امنیت است و امنیت به قدرتی ماورایی نیاز دارد که کسی بر آن تسلط نداشته و خودش بر خودش مسلط باشد؛ بهنحوی که نفسانیات بر او غلبه نکند و بتواند ضامن امنیت عالم باشد. اگر این تمدن بخواهد در عالَم پایهگذاری شود، آغازگر آن برنامهریزیِ برنامههای تربیتی برای بچههاست. »
✅محتوای کتاب
کتاب «تربیت دینی کودک» در شش بخش تنظیم و تدوین شده است: ۱. جهان بینی تربیتی، ۲. دین و تعلیم و تربیت، ۳. تربیت بر مبنای فطرت، ۴. عوامل تربیت، ۵. روش های سوء تربیتی و ۶. پرسش ها و پاسخ های تربیتی. این کتاب از یک سو به مباحث بنیادی تربیت اسلامی و تربیت دینی کودک و نوجوان (به ویژه دانش آموزان) می پردازد و از سویی دیگر راهکارهای تربیتی برای برون رفت از وضعیت فعلی جامعه را بیان می کند.
آیت الله حایری شیرازی در این کتاب، با بیان و قلم شیوای خود مباحثی چون فطرت زیربنای تربیت، فطرت و طبیعت محور تمایلات انسان، تفاوت تعلیم و تربیت، تفاوت کسب دین و کسب علم، اصلاح آرزوها شروع کار تربیتی، مراحل تربیت فرزند از نگاه معصومین(ع)، نحوه شکل گیری تعهد در کودک، استراتژی ها و تاکتیک های مربی، تربیت دینی تربیتی دوطرفه، راهکارهایی برای تربیت کودک و نوجوان، تشویق و تنبیه حساب شده، تربیت دیکتاتورساز و دیکتاتورپذیر، دوری از افراط و تفریط، دخالت والدین و تربیت مصنوعی، ریشه های فرهنگی مشکلات اقتصادی، راهکارهای پرهیز از پرورش نفاق و تظاهر در کودک، تربیت مشرک پرور، روش های تربیتی طبیعت گرایانه و... بیان می کند.
✅بخش هایی از کتاب
۱. تربیت فرزند مثل پرورش گُل است. گل را آب میدهند و در نور میگذارند و همۀ زمینهها را برای شکفتن آن فراهم میکنند تا خودش باز شود. اگر انسان بخواهد با دستش به باز شدن گل کمک کند و به آن شکوفایی مصنوعی بدهد، آن را خراب میکند. امکان ندارد کسی ادعا کند حاضر است گلی را بدون آنکه خراب شود، باز کند! دخالتهای زیاد والدین هم برای خوبشدن فرزند، اگر به حد شکوفایی مصنوعی برسد، همین طور میشود و کار را خراب میکند.
۲. تربیت مثل وضوست و تعلیم همچون الفاظ نماز است. کسی نمازش صحیح است که وضو داشته باشد. امام(ع) مطالبش حق بود؛ مثل الفاظ نماز. اما باوضو هم بود؛ یعنی با صدق و اخلاص و صمیمیت سخن میگفت. از تعلیم و تربیت او، استادهای صدّیق و مخلصی برخاستند که رفتند و با آگاهکردن مردم، آن قیام بینظیر را برپا کردند. امام با اصلاح روش تعلیم و تربیت علما، ملتی را زنده و آزاد کرد.
۳. همگامی با طبیعت در طفولیت باعث رشد فطرت در کودک میشود. اگر کودک از آغاز طفولیت، همگام با طبیعت رشد نکند و طبیعت او بسوزد، فطرت نمیتواند از میانۀ آن جوانه بزند.
۴. تربیت باید از اصلاح ارادۀ مُتربّی برای انتخاب آرزو آغاز شود. اصلاح آرزو، شروع کار تربیت دینی است. اگر قرار باشد انقلابی در جوانان صورت گیرد، انقلاب در آرزوی آنهاست. انقلاب فرهنگی و زیربنایی در انسان، دگرگونشدن نوع آرزوی انسان است. باید در آرزوی انسان، بقا حاصل شود تا الله و رسول و دار آخرت را بخواهد. این تربیت است.
۵. اینکه دانشآموز فقط درس بخواند، مثل این است که در استخری با عمق یک متر شنا کند. درست است که خطر ندارد؛ اما شناکردن در آن عمق، هنری هم نیست. وقتی دانشآموز بهعنوان سخنران و مدرس و... وارد اجتماع شود، درست است که امکان غرقشدن و از راه بهدرشدن دارد، اما مهم این است که در عمق زیاد شنا کند و اگر سالم بماند، هنرمند است. باید پلهپله عمق محل شنا را افزایش داد تا شخص بتواند وارد جامعه شود و مشکل خود را حل کند و به تناسب زمان و مکان و اوضاع، روی پای خود بایستد.
۶. در تربیت، باید از فرزند یا شاگرد فاصله گرفت تا شکوفا شود. نصیحت، موعظه، قصه، قهر، آشتی و...، همهشان، فاصلهگرفتنهای لازم از کودک است. الزام، فشار، حیا، خجالتدادن و...، کار را مصنوعی میکند و با پیدایش کوچکترین راه فرار، دوباره سر جای اولش برمیگردد. انسان باید با پای خودش برود، نه اینکه او را ببرند.
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob
صفحاتی از کتاب مسابقه ی کوفته پزی👆
https://eitaa.com/ketabeh_khoob/2479
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob
کتاب «کوچه قهر و آشتی»👇
https://eitaa.com/ketabeh_khoob/2568
زهرا فردشاد نویسنده کتاب پیرامون شخصیت اول داستان کتاب «کوچه قهر و آشتی» اظهار کرد: فرزاد پسری است که به تازگی وارد دوره نوجوانی شده، وی در این دوره حوادث و رخدادهای فراوانی را تجربه میکند. دایی او یک انقلابی سر سخت بوده و برای پیروزی انقلاب اسلامی ایران تلاشهای فراوانی میکند، اما ساواک این موضوع را میداند و وی را زیر نظر دارد.
این نویسنده در همین راستا ادامه داد: فرزاد نیز در یکی از شبها که بیخواب بوده متوجه حضور پنهانی ساواکیها به خانه و پشت در اتاق دایی خود میشود پس از آن ساواکیها دایی فرزاد میبرند، اما چون فرزاد کمی میترسید جرات بیان موضوع را نداشت این رویداد تحولی عظیم در شخصیت فرزاد ایجاد میکند و در ادامه زندگی این نوجوان تحت تاثیر مراحل تکامل روانی و روحی قرار میگیرد.
کتاب «کوچه قهر و آشتی» دارای نثری روان و ساده است و از زبان اول شخص بیان شده است که روایت دو زمان متفاوت را همزمان بیان میکند، ابتدا زمان گذشته و در ادامه حال استمراری را که جذابیتی ویژهای به روند داستان میدهد.
از آنجا که مخاطب من نوجوانان هستند تلاش داشتم تا علاوه بر بیان بخشی از تاریخ و رویدادهای آن به ابعاد روانی و شخصیتی برخی نوجوانان بپردازم و در خلل رویدادها نشان دهم که میتوان از مقوله ترس رها شد و با شجاعت زندگی را ادامه داد.
نام کتاب برگرفته از محلهای بسیار قدیمی در شهر شیراز است. تحولاتی که برای شخصیت اول داستان من رخداده در این کوچه رقم خورده، کوچهای تنگ و باریک که شاهد سرد و گرم روزگار بوده و علاوه بر جذابیتهای تاریخی و فلسفههای پشت سر آن، روایت کننده بخشی از تحولات تاریخ کشور است.
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚👇
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob
🌸چریک پیر 🌸
https://eitaa.com/ketabeh_khoob/2596
حضرتیانفام که از زاویه دانای کل به زندگی سرلشکر شهید پرداخته است، در ابتدا پس از ارایه خلاصه زندگینامه او، داستان را از هنگام بهدنیا آمدن شهید آبشناسان و اعجازی که هنگام تولد او رخ داد آغاز میکند.
«چریک پیر» حاصل گفتوگوهای نویسنده با اعضای خانواده و همرزمان شهید آبشناسان است که حضرتیانفام این روایتها را منسجم و کنار هم آورده است. در واقع داستان کتاب بیش از آنکه از پرداخت ادبی و داستانی بهره ببرد، روایتهایی از زندگی شهید آبشناسان است که گاه با توصیفات نگارنده همراه شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «سرهنگ آبشناسان در دشت عباس پایگاه عملیات نامنظم را افتتاح کرد که بسیار موثر بود و در این افتتاحیه با مردم بومی آنجا آشنا شد و با خیلیها طرح دوستی ریخت. همانجا بود که گشتی دوربرد انجام داد؛ یعنی حدود چهل کیومتر با حداقل نفرات و نیرو درون رملها پیش رفت و به پشت نیروهای عراق رسید و همان جا کمینی برای عراقیها زد و تعدادی از آنها را به اسارت گرفت.»
بر خلاف آنچه از عنوان «چریک پیر» پیداست، نویسنده به هیچوجه وارد جزییات روایتهای نظامی نمیشود و به صورت سطحی آنها را بازگو میکند. از میان تمامی رویدادها، رخدادها و حوادث زندگی حسن آبشناسان، فقط بخشهایی برای مخاطب شرح داده میشود که تا اندازهای جنبه خانوادگی، حسی و درونی دارد. برای نمونه میتوان به شرح نویسنده از جزییات تولد حسن آبشناسان، ازدواج یا برخی از احوالات درونی وی در متن داستان اشاره کرد.
هدف اصلی نگارنده از پرداختن به شخصیت شهید آبشناسان، پررنگ کردن ویژگیهای مثبت شخصیتی وی به نظر میرسد. موضوعی که به واسطه توانمندی نظامی این چریکِ شهید مورد توجه نویسنده قرار گرفته است. اما خط سیر داستان، مهارت نظامی و ویژگیهای دیگر شخصیتی شهید را به موازات هم پیش نمیبرد و حضرتیانفام که قصد معرفی یک قهرمان را به جوانان دارد، تنها بر وجه اخلاقی و دینی زندگی شهید تاکید و البته نکات ارزندهای را هم در اینباره به مخاطبش یادآور میشود. این در حالی است که روایت زندگی یک قهرمان نظامی آن هم برای قشر جوان، بدون پرداختن به نحوه مبارزات و جزییاتی از درگیریهای نظامی جذاب نمیشود.
در صفحه 64 کتاب میخوانیم: «او با استفاده از عملیات چریکی و ضد چریکی و طرح عنکبوتی و عملیات منظم، در حال انسجامِ حمله و دفاع از وطن خود بود...» یا در صفحه 78 کتاب آمده است: «حسن در عملیات پاکسازی و بازگشایی محورها نقش بسیار موثری را ایفا کرده بود. بعد از ایفای این نقش موثر، فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا به ایشان داده شد...» در صفحه 64 کتاب هم به برخی شیوههای عملیات چریکی اشاره شده است که شهید آبشناسان در اجرای آنها تبحر داشت اما نویسنده نه تنها در زیرنویس کتاب توضیحی درباره این نوع عملیاتها و اهمیت انجام آنها برای مخاطب جوان نیاورده است، بلکه در روند داستان هم اشارهای به چگونگی اجرای آن عملیاتها از سوی آبشناسان ندارد. پرداختی که میتوانست بر هیجان نثر نویسنده بیفزاید و متن را از توصیفی صرف در این زمینه برهاند.
مخاطب جوان «چریک پیر» میخواهد بداند که شهید آبشناسان عملیات پاکسازی و بازگشایی محورها را چگونه انجام داد و در واقع چگونه یک چریک میتواند نقش موثری در این زمینه ایفا کند ولی در متن کتاب به چگونگی ایفای این نقش پرداخته نشده است.
همچنین نویسنده در ادامه مطلب صفحه 64 آورده است: «هر کس که با او همکاری میکرد، در قرارگاههای مختلف، بعد از چند برخورد متوجه میشد که او علاوه بر علم، سواد، آگاهی و اعتقادش، افسری نترس و مبتکر است که باعث میشد در همه عملیاتها موفق شود...» در حالی که در نگارش داستان، این موضوعها باید در بطن اثر و نوشته پرداخته و برای مخاطب آشکار شود.
اطلاعات بیشتر کتاب در 👇
🆔جهت #خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob